English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (36 milliseconds)
English Persian
thermostat :بوسیله الت تعدیل گرماکنترل کردن
thermostats :بوسیله الت تعدیل گرماکنترل کردن
Other Matches
modulate تعدیل کردن
dampens تعدیل کردن
regulate تعدیل کردن
realign تعدیل کردن
modify تعدیل کردن
dampening تعدیل کردن
realigned تعدیل کردن
adjusts تعدیل کردن
dampened تعدیل کردن
realigning تعدیل کردن
dampen تعدیل کردن
modulates تعدیل کردن
modifying تعدیل کردن
modulating تعدیل کردن
adapt تعدیل کردن
modifies تعدیل کردن
realigns تعدیل کردن
adjust تعدیل کردن
collimate تعدیل کردن
regulating تعدیل کردن
regulates تعدیل کردن
adjusting تعدیل کردن
measure تعدیل کردن
regulated تعدیل کردن
collimate موازی قرار دادن لوله و هدف میزان کردن تعدیل کردن
coordinate تعدیل کردن هم پایه
trammel تعدیل کردن بدام افتادن
adjusts مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
adjusting مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
osmose نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
adapting تعدیل کردن اقتباس کردن
adapts تعدیل کردن اقتباس کردن
moderates اداره کردن تعدیل کردن
adjusts تعدیل کردن تنظیم کردن
moderating اداره کردن تعدیل کردن
moderate اداره کردن تعدیل کردن
moderated اداره کردن تعدیل کردن
adjusting تعدیل کردن تنظیم کردن
to scrape down تراشیدن وکوچک کردن بوسیله کشیدن پابرزمین سخن کسیراپایمال کردن
lyophilization خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
ratten بوسیله دزدیدن یا خراب کردن افزارش اذیت کردن
quick count کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
wiped خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wipes خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wiping خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wipe خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
baptizing بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptize بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptising بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptises بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptised بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptized بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptizes بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
chafe بوسیله اصطکاک گرم کردن
chafes بوسیله اصطکاک گرم کردن
chafing بوسیله اصطکاک گرم کردن
wet down بوسیله اب پاشی خیس کردن
hyphenate بوسیله خط دارای فاصله کردن
shields بوسیله سپر حفظ کردن
semaphore بوسیله پرچم مخابره کردن
latch بوسیله کلون محکم کردن
step down کم کردن ولتاژجریان بوسیله ترانسفورماتور
instantiate معرفی کردن بوسیله کنسرت
shield بوسیله سپر حفظ کردن
latches بوسیله کلون محکم کردن
electrotype بوسیله برق چاپ کردن
gravitating بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
to shield بوسیله سپر [پوشش] حفظ کردن
gravitated بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
latensify بوسیله مواد شیمیایی تقویت کردن
to file a petition بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
vectorial شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
whet عمل تیز کردن بوسیله مالش
roentgenize بوسیله اشعه مجهول معالجه کردن
postcards بوسیله کارت پستال مکاتبه کردن
gravitate بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
electrolyze تجزیه کردن بوسیله جریان برق
gravitates بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
to proclaim meetings بوسیله اگهی اجتماعات راقدغن کردن
photoengrave بوسیله عکاسی گراور سازی کردن
faradize بوسیله القای برق معالجه کردن
vector شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
polices بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
postcard بوسیله کارت پستال مکاتبه کردن
policed بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
police بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
vectors شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
psychanalyze بوسیله تجزیه وتحلیل روانی معالجه کردن
labiovelar تلفظ شده بوسیله گرد کردن لبها
talk out بوسیله بحث شفاهی موضوعی را روشن کردن
to file an application to somebody از کسی بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
scalded cream سر شیری که بوسیله گرم کردن شیر بگیرند
percutaneous perspiration عرق کردن بوسیله پوست تعرق جلدی
seam درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
seams درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
pyrogravure نقشهای که بوسیله داغ کردن چوب روی ان می اندازند
lixiviate تجزیه کردن بوسیله شستشو باقلیا یا ماده حلالی
maieutics فن زنده کردن فکر نهایی شخص بوسیله پرسش وپاسخ
barff's precess حفافت اهن در مقابل زنگ زدن بوسیله اکسیده کردن
manual عمل وارد کردن داده به کامپیوتر توسط اپراتور بوسیله صفحه کلید
sifting روشی از مرتی کردن داخلی که بوسیله ان رکوردهاحرکت داده می شوند تا ورودرکوردهای دیگر را مجازسازند
lifemanship متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران
to walk the chalk بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
qualification تعدیل
editing تعدیل
regulation تعدیل
equalised تعدیل
damping تعدیل
equalises تعدیل
equalising تعدیل
equalize تعدیل
levelling تعدیل
equalized تعدیل
equalizes تعدیل
equalizing تعدیل
equation of payments تعدیل
modulation تعدیل
adjustment تعدیل
modification تعدیل
adjustments تعدیل
regulators الت تعدیل
sight reduction تعدیل رصد
modulator تعدیل کننده
regulable قابل تعدیل
adjustable تعدیل پذیر
lump sum redistribution تعدیل یکجا
coordinator تعدیل کننده
stock adjustment تعدیل موجودی
modifies جرح و تعدیل
readjust دوباره تعدیل
readjusted دوباره تعدیل
address adjustment تعدیل نشانی
modifying جرح و تعدیل
modify جرح و تعدیل
readjusts دوباره تعدیل
readjusting دوباره تعدیل
escalators تعدیل کننده
partial adjustment تعدیل جزئی
regulators تعدیل کننده
adjustment method روش تعدیل
regulator الت تعدیل
escalator تعدیل کننده
modifier تعدیل کننده
corrector magnet اهنربای تعدیل کن
price adjustment تعدیل قیمت
moderators تعدیل کننده
demand accommodation تعدیل درخواستها
regulator تعدیل کننده
modified تعدیل شده
moderator تعدیل کننده
modifiers تعدیل کننده
method of adjustment روش تعدیل
modification factor ضریب تعدیل کننده
adaptor جرح و تعدیل کننده
moderator variable متغیر تعدیل کننده
adjustable dimension بعد تعدیل پذیر
adapters جرح و تعدیل کننده
adaptors جرح و تعدیل کننده
baf ضریب تعدیل سوخت
bunker adjustment factor ضریب تعدیل سوخت
modificatory متضمن تعدیل یااصلاح
sumptuary وابسته به تعدیل هزینه
contract escalation clause ماده تعدیل قرارداد
reduced form فرم تعدیل شده
reduction to the meridian تعدیل به نصف النهار
adapted جرح و تعدیل شده
strongback الوار تعدیل ناو
maladjustment تعدیل وتنظیم غلط
escalation ماده یا عبارت تعدیل
adaptable قابل جرح و تعدیل
maladjustments تعدیل وتنظیم غلط
adapter جرح و تعدیل کننده
damper عایق تعدیل کننده
contract price adjustment تعدیل قیمت قرارداد
caf ضریب تعدیل نرخ پول
trammel الت ترسیم بیضی تعدیل
compensating winding سیم پیچ تعدیل کننده
emergency complement تعدیل یکانهابرای موارد اضطراری
cac هزینه تعدیل نرخ ارز
index linked insurance بیمهای که با شاخص تعدیل میشود
adjustment آلت تعدیل اسباب تنظیم
adjustments الت تعدیل اسباب تنظیم
bouse بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
garotte اسباب ادم خفه کنی راهزنی بوسیله خفه کردن مردم
garrote اسباب ادم خفه کنی راهزنی بوسیله خفه کردن مردم
phototostat رونوشت برداری بوسیله عکاسی دستگاه عکسبرداری ازاسناد رونوشت تهیه کردن
g.d.p deflator تعدیل کننده تولید ناخالص داخلی
registering ثبت امار دستگاه تعدیل گرما
register ثبت امار دستگاه تعدیل گرما
frequency medulation تعدیل تناوب یا بسامد موج حامل
registers ثبت امار دستگاه تعدیل گرما
plenum method طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
degaussing تعدیل حوزه میدان مغناطیسی ناو دیگازینگ
horizon افق فکری بوسیله افق محدود کردن
horizons افق فکری بوسیله افق محدود کردن
emergency complement جدول تعدیل نیروی انسانی برای تکمیل یکانها
ambulances بوسیله امبولانس حمل کردن امبولانس
ambulance بوسیله امبولانس حمل کردن امبولانس
emergency establishment تعدیل و تقسیم سربازان بین یکانها برای موارد اضطراری
streamliner قطار یا هواپیمایی که مقاومت هوا را درهم شکسته وانرا تعدیل کند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com