Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 215 (29 milliseconds)
English
Persian
index
:دارای فهرست کردن
indexed
:دارای فهرست کردن
indexes
:دارای فهرست کردن
Search result with all words
list
فهرست کردن
cataloged
فهرست کردن
cataloging
فهرست کردن
catalogs
فهرست کردن
catalogue
فهرست کردن
catalogued
فهرست کردن
catalogues
فهرست کردن
cataloguing
فهرست کردن
tabulate
فهرست کردن
tabulated
فهرست کردن
tabulates
فهرست کردن
catalog
فهرست کردن
Other Matches
basic
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basics
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
vehicle summary
فهرست پیاده شدن خودروها فهرست ترتیب و مشخصات خودروهای ستون
blacklists
فهرست اسامی مجرمین واشخاص مورد سوء فن فهرست سیاه
blacklist
فهرست اسامی مجرمین واشخاص مورد سوء فن فهرست سیاه
blacklisting
فهرست اسامی مجرمین واشخاص مورد سوء فن فهرست سیاه
blacklisted
فهرست اسامی مجرمین واشخاص مورد سوء فن فهرست سیاه
concordance
فهرست الفبایی کلمات وعبارات در نوشته فهرست راهنما
concordances
فهرست الفبایی کلمات وعبارات در نوشته فهرست راهنما
rota
صورت فهرست نگهبانی فهرست اسامی یا ادرس
rotas
صورت فهرست نگهبانی فهرست اسامی یا ادرس
active list
فهرست افراد اماده به خدمت فهرست سربازان
waiting list
فهرست منتظران مشاغل فهرست داوطلبان
part list
فهرست قطعات فهرست لوازم یدکی
picking list
فهرست کالاهای انتخابی فهرست انتخاب
waiting lists
فهرست منتظران مشاغل فهرست داوطلبان
glossary
فهرست معانی فهرست لغات
glossaries
فهرست معانی فهرست لغات
indexes
فهرست فهرست اعلام
index
فهرست فهرست اعلام
indexed
فهرست فهرست اعلام
personate
خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
curbing
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
grates
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curb
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
grated
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curbs
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
grate
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curbed
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
incorporate
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
thread
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
threads
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
militarize
جنگ طلب کردن دارای روح نظامی کردن
incorporating
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporates
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
edge
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
reman
دارای نفرات تازه کردن مردانگی کردن
edges
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
fortifying
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
inflame
دارای اماس کردن ملتهب کردن
inflames
دارای اماس کردن ملتهب کردن
inflaming
دارای اماس کردن ملتهب کردن
furnishing
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
fortify
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
furnishes
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
furnish
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
fortifies
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
catalyze
دارای اثرمجاورتی کردن تسریع کردن
innervate
دارای پی کردن
whipstitch
دارای مرز کردن
varnishing
دارای فاهرخوب کردن
varnishes
دارای فاهرخوب کردن
varnished
دارای فاهرخوب کردن
zigzagging
دارای پیچ و خم کردن
tinkles
دارای طنین کردن
zigzags
دارای پیچ و خم کردن
populate
دارای جمعیت کردن
populates
دارای جمعیت کردن
populating
دارای جمعیت کردن
nitrogenize
دارای نیتروژن کردن
rampart
دارای استحکامات کردن
personalize
دارای شخصیت کردن
embrasure
دارای منفذ کردن
tooth
دارای دندان کردن
embrasures
دارای منفذ کردن
vitaminize
دارای ویتامین کردن
tinkling
دارای طنین کردن
zigzagged
دارای پیچ و خم کردن
potentialize
دارای استعداد کردن
personifying
دارای شخصیت کردن
personifies
دارای شخصیت کردن
personified
دارای شخصیت کردن
castellate
دارای استحکامات کردن
varnish
دارای فاهرخوب کردن
vallum
دارای استحکامات کردن
tinkled
دارای طنین کردن
tinkle
دارای طنین کردن
gift
دارای استعداد کردن
gifts
دارای استعداد کردن
personify
دارای شخصیت کردن
fluoridate
دارای فلورید کردن
transistorize
دارای ترانسیتور کردن
crenellate
دارای کنگره کردن
zigzag
دارای پیچ و خم کردن
hydrogenate
دارای هیدروژن کردن
systemize
دارای همست کردن
bodies
دارای جسم کردن
insoul
دارای روح کردن
hydroxylate
دارای هیدروکسیل کردن
substantivize
دارای ماهیت کردن
crenelate
دارای کنگره کردن
freckle
خال دارای کک مک کردن
nationalizing
دارای ملیت کردن
nationalizes
دارای ملیت کردن
nationalize
دارای ملیت کردن
nationalising
دارای ملیت کردن
nationalises
دارای ملیت کردن
nationalised
دارای ملیت کردن
body
دارای جسم کردن
ensoul
دارای روح کردن
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
criss-crossed
دارای نقش چلیپایی کردن
flyspeck
دارای لکه مگس کردن
wigs
دارای گیس مصنوعی کردن
ravine
دارای دره تنگ کردن
wig
دارای گیس مصنوعی کردن
hyphenate
بوسیله خط دارای فاصله کردن
ravines
دارای دره تنگ کردن
criss-crossing
دارای نقش چلیپایی کردن
criss-cross
دارای نقش چلیپایی کردن
criss-crosses
دارای نقش چلیپایی کردن
panes
دارای جام شیشه کردن
bedevilled
دارای روح شیطانی کردن
to p a thing for a person
کسی را دارای چیزی کردن
reengine
دارای موتور تازه کردن
granulate
دارای ذرات ریز کردن
rehabilitating
دارای امتیازات اولیه کردن
prongs
دارای چنگک یا چنگال کردن
tat
دارای حاشیه توری کردن
prong
دارای چنگک یا چنگال کردن
bedevil
دارای روح شیطانی کردن
bedevilling
دارای روح شیطانی کردن
pane
دارای جام شیشه کردن
rehabilitates
دارای امتیازات اولیه کردن
rehabilitated
دارای امتیازات اولیه کردن
tongues
گفتن دارای زبانه کردن
fulcrum
دارای نقطه اتکاء کردن
sanitate
دارای لوازم بهداشتی کردن
to p a thing person with athing
کسی را دارای چیزی کردن
bedevils
دارای روح شیطانی کردن
rehabilitate
دارای امتیازات اولیه کردن
methodize
دارای روش یاقاعدهای کردن
shoes
دارای کفش کردن نعل زدن به
woofs
پارچه کتانی دارای پود کردن
woof
پارچه کتانی دارای پود کردن
mastermind
دارای نبوغ فکری ابداع کردن
masterminded
دارای نبوغ فکری ابداع کردن
shoe
دارای کفش کردن نعل زدن به
masterminds
دارای نبوغ فکری ابداع کردن
shoeing
دارای کفش کردن نعل زدن به
substantialize
دارای وجود خارجی کردن یاشدن
masterminding
دارای نبوغ فکری ابداع کردن
motivate
تهییج کردن دارای انگیزه شده
motivated
تهییج کردن دارای انگیزه شده
bells
دارای زنگ کردن کم کم پهن شدن
retrench
دارای سنگر موقتی زیرزمینی کردن
motivates
تهییج کردن دارای انگیزه شده
bell
دارای زنگ کردن کم کم پهن شدن
motivating
تهییج کردن دارای انگیزه شده
russify
دارای عقاید وتمایلات روسی کردن
systematize
دارای روش یا قاعده کردن اسلوب دادن به
systemmatize
دارای روش یاقاعده کردن اسلوب دادن
tabling
فهرست
cataloged
فهرست
catalog
فهرست
tables
فهرست
slipped
فهرست
slip
فهرست
indexes
فهرست
slips
فهرست
cataloging
فهرست
concordances
فهرست
concordance
فهرست
catalogue
فهرست
catalogued
فهرست
catalogues
فهرست
catalogs
فهرست
directory
فهرست
file
فهرست
rosters
فهرست
roster
فهرست
rolls
فهرست
kalendar
فهرست
repertory
فهرست
cataloguing
فهرست
list
فهرست
roll
فهرست
filed
فهرست
inventory
فهرست
phraseology
فهرست
checklist
فهرست
rolled
فهرست
b.d catalogue
فهرست بی . دی
directories
فهرست
indexed
فهرست
index
فهرست
indexless
بی فهرست
tabled
فهرست
table
فهرست
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com