English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 167 (7 milliseconds)
English Persian
converse :معکوس
conversed :معکوس
converses :معکوس
conversing :معکوس
Other Matches
countering معکوس
reversed معکوس
reverse معکوس
reversible معکوس
contrary معکوس
inverse معکوس
obverse معکوس
reverses معکوس
countered معکوس
counter معکوس
reversals معکوس
reversal معکوس
upside down معکوس
reversing معکوس
conversing معکوس
converses معکوس
reciprocal معکوس
vice versa معکوس
conversely معکوس
reversion معکوس
negatives معکوس
negative معکوس
converting معکوس
converts معکوس
converted معکوس
converse معکوس
conversed معکوس
convert معکوس
obcordate قلبی معکوس
back splice پیوند معکوس
back resistance مقاومت معکوس
obversion استنتاج معکوس
back formation اشتقاق معکوس
back conductance برقرسانایی معکوس
reverse current جریان معکوس
reverse control کنترل معکوس
reverse bias تغذیه معکوس
reverse bias پیشقدر معکوس
reversal process جریان معکوس
reversal film فیلم معکوس
dis- معکوس کردن
reciprocal معکوس دوجانبه
retroaction عمل معکوس
negative relation رابطه معکوس
backset معکوس وارونه
invertible معکوس شدنی
inverse ratio or proportion نسبت معکوس
invert suger قند معکوس
invert matrix ماتریس معکوس
inverse feedback واخوراند معکوس
inverse function تابع معکوس
inverse ratio نسبت معکوس
inverse relationship ارتباط معکوس
inverter معکوس کننده
inverted file فایل معکوس
negative correlation همبستگی معکوس
negative caster گردش معکوس
lateral inversion معکوس جانبی
reverse osmosis اسمز معکوس
draw back کشیدن معکوس
inverted structure ساختار معکوس
inverted opening گشایش معکوس
indian in reverse هندی معکوس
inverse voltage ولتاژ معکوس
countdown شمارش معکوس
inverse واژگونه معکوس
reversed معکوس کننده
reversed معکوس کردن
set back معکوس پس زدن
switcheroo عمل معکوس
reverses معکوس کننده
reverses معکوس کردن
back-up معکوس ریختن
reverse video ویدئوی معکوس
conversely بطور معکوس
countdowns شمارش معکوس
reverse gear دنده معکوس
reverse gears دنده معکوس
feedback تزویج معکوس
opposite روبرو معکوس
opposites روبرو معکوس
reverse معکوس کننده
reverse معکوس کردن
back up معکوس ریختن
reverse polarity پلاریته معکوس
reverse speed سرعت معکوس
reverse slope شیب معکوس
reverse thrust تراست معکوس
reverse pitch گام معکوس
reciprocal متقابل معکوس
reversing معکوس کردن
reversing معکوس کننده
reversion معکوس کردن
mirroring معکوس نمودن
king's indian in reverse هندی شاه معکوس
reverse flow regin ناحیه جریان معکوس
reverse current circuit breaker مدارشکن جریان معکوس
inverted file فایل معکوس شده
What invert sugar قند معکوس چیست
reverse video صفحه نمایش معکوس
de- معکوس عمل کردن
one's complement معکوس یک عدد دودویی
shift the rudder معکوس کردن سکان
retroact عمل معکوس کردن
reversed battery plate صفحه باتری معکوس
inverse تابع معکوس [ریاضی]
inverse function تابع معکوس [ریاضی]
obvert نتیجه معکوس گرفتن از
inverse electrode current جریان الکتردی معکوس
back turns of armature سیمپیچی معکوس ارمیچر
retrogress ترقی معکوس کردن
back titration تیتر کردن معکوس
retrogressed ترقی معکوس کردن
retrogresses ترقی معکوس کردن
retrogressing ترقی معکوس کردن
backfired نتیجه معکوس گرفتن
backfires نتیجه معکوس گرفتن
backfire نتیجه معکوس گرفتن
complement معکوس یک عدد دودویی
backfiring نتیجه معکوس گرفتن
inverse current جریان ولتاژ معکوس
inverting circuit مدار معکوس کننده
initial inverse voltage ولتاژ معکوس نخستین
complemented معکوس یک عدد دودویی
complementing معکوس یک عدد دودویی
double quartan fever نوبه ربع معکوس
couple back معکوس تزویج شدن
complements معکوس یک عدد دودویی
reverse polish notation نشان گذاری لهستانی معکوس
backtracking عمل پیمایش معکوس یک لیست
reversion برگرداندن شیب معکوس دادن
back azimuth method گرای معکوس در اخراج اشعه
high back resistance diode دیود با مفاومت معکوس بالا
high back resistance diode دیود با مقاومت معکوس زیاد
peak inverse anode voltage اوج ولتاژ اندی معکوس
back scattering پخش معکوس امواج رادیویی
back scattering توزیع معکوس امواج رادیویی
converted معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
to invert a fraction برخهای را برگرداندن کسری را معکوس کردن
convert معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
converting معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
invert قلب عبارت معکوس کردن نسبت
inverting قلب عبارت معکوس کردن نسبت
inverts قلب عبارت معکوس کردن نسبت
count down از بالا به پایین شمردن شمارش معکوس
converts معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
reversed rolling moment گشتاور ناشی از کنترل معکوس در صفحه غلتش
roll reversal حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
aerodynamic blockage thrust reverser وسیلهای برای معکوس کردن نیروی جلوبر
reversible propeller ملخی که میتوان گام تیغههای انرا معکوس کرد
aerofoil type offtake regulator دهانه ابگیر خودکار با جریان معکوس به فرم ائرودینامیک
NOT function تابع معکوس منط قی که وقتی ورودی نادرست باشد خروجی درست خواهد بود
mesfet دستگاه فعال اصلی که مدارهای مجتمع ارسنیک گالیم به منظورتقویت جریان و معکوس نمودن ان بکار می رودEffect SemiconductorField etal
gate دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
gates دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
backward read یک نوع مشخصه موجود دربعضی از سیستمهای نوارمغناطیسی که در ان واحدهای نوار مغناطیسی باحرکت در جهت معکوس می توانند داده ها را به حافظه کامپیوتر منتقل کنند
converts معکوس کردن تازه کردن
convert معکوس کردن تازه کردن
converting معکوس کردن تازه کردن
converted معکوس کردن تازه کردن
unstart انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
recipocal milling فرزکاری متقابل فرزکاری دوجانبه فرزکاری معکوس
law of demand براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com