English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English Persian
double : دو برابر دوتا
doubled : دو برابر دوتا
doubled up : دو برابر دوتا
Other Matches
go places in pairs دوتا دوتا گردش رفتن
plaiting [نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
howitzer توپی که طول لوله ان برابر با 02 تا03 برابر کالیبر باشد
coupled دوتا
couple دوتا
twain دوتا
tow هر دوتا
tows هر دوتا
two and two دوتا دوتا
couples دوتا
twinned دوتا
twin دوتا
geminate دوتا
tow دونوع دوتا
the last two اخرین دوتا
tows دونوع دوتا
We have two books extra. دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
He contradicted himself. چند جور حرف زد ( حرفش دوتا شد )
double سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled up سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
He planted both his feet firmly in the ground . دوتا پایش را محکم کاشت روی زمین
densities سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
density سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
isodomon [بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
isodomun [بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
sensitive to corrosion حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
triplicate سه برابر سه برابر کردن
without recourse عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
put two and two together <idiom> حساب کتاب کردن ،دو دوتا کردن
splash proof enclosure حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
ninefold نه برابر
tripled سه برابر
triple سه برابر
for در برابر
equipollent برابر
versus در برابر
euqal برابر
tantamount برابر
one hundred times as many صد برابر
he is twice the man he was دو برابر
homological برابر
identical برابر
level with each other برابر
one fold یک برابر
double دو برابر
eq برابر با
bracketed برابر
equaled برابر
doubled up دو برابر
equalled برابر
equalling برابر
equaling برابر
equals برابر
doubled دو برابر
as much a دو برابر
decuple ده برابر
tripling سه برابر
triples سه برابر
paripassu برابر
two fold دو برابر
squares برابر
squared برابر
vs در برابر
abreast برابر
even <adj.> برابر
sextuple شش برابر
sixfold شش برابر
symmetric برابر
tenfold ده برابر
three fold سه برابر
threefold سه برابر
squaring برابر
breast برابر
breasts برابر
square برابر
equal برابر
opposite برابر
opposites برابر
level سطح برابر
leveled سطح برابر
doubled up دو برابر کردن
mustn't برابر است با not must
identical کاملا" برابر
water resistant مقاوم در برابر اب
doubled up دو برابر بزرگتر
doubled up اندازه دو برابر
manifold چند برابر
levelled سطح برابر
doubled اندازه دو برابر
levels سطح برابر
double دو برابر بزرگتر
under the same conditions شرایطی برابر
double دو برابر کردن
double اندازه دو برابر
dead even دقیقا برابر
equalization برابر کردن
doubled دو برابر کردن
doubled دو برابر بزرگتر
EC پیشوند برابر با ex-
triply بطور سه برابر
fivefold پنج برابر
octuple هشت برابر
ge بزرگتر از یا برابر با
reduplicate دو برابر کردن
humbled to the dust باخاک برابر
level out برابر کردن
leveler برابر کننده
leveller برابر کننده
life long برابر با یک عمر
millionfold یک میلون برابر
money worth برابر پول
nip and tuck تقریبا برابر
parallelize برابر کردن
senary شش برابر ششگانه
peer to each other برابر با یکدیگر
prallelize برابر کردن
quadraple چهار برابر
septuple هفت برابر
eualize برابر کردن
triplex سه برابر کردن
triple precision دقت سه برابر
triple precision با دقت سه برابر
trebly بطور سه برابر
fair play شرایط برابر
antitheses برابر نهاده
antithesis برابر نهاده
against payment در برابر پول
anti thesis برابر نهاد
treble our casualties سه برابر تلفات ما
doubler دو برابر کننده
eight fold هشت برابر
equality gate برابر سازی
sextuple شش برابر کردن
equalze برابر کننده
sevenfold هفت برابر
quintuple پنج برابر
counterbalance نیروی برابر
trebled سه برابر کردن
parallels برابر خط موازی
equaling برابر مساوی
equalled برابر مساوی
parallelling برابر خط موازی
equalling برابر مساوی
paralleling برابر خط موازی
paralleled برابر خط موازی
equals برابر مساوی
equaled برابر مساوی
parallelled برابر خط موازی
equal برابر مساوی
equilateral دو پهلو برابر
counterweights وزنه برابر
counterweight وزنه برابر
lifelong برابر یک عمر
peer برابر بودن با
treble سه برابر کردن
peering برابر بودن با
equivalent برابر مشابه
equivalents برابر مشابه
parallel برابر خط موازی
equalizers برابر کننده
equalizer برابر کننده
peered برابر بودن با
counterbalanced نیروی برابر
counterbalances نیروی برابر
par برابر کردن
trebling سه برابر کردن
trebles سه برابر کردن
tie برابر شدن
ties برابر شدن
multiple چند برابر
deuce برابر درامتیاز 04
plains صاف برابر
plainest صاف برابر
plainer صاف برابر
plain صاف برابر
pattern offense موضعگیری در برابر حریف
manifolding چند برابر سازی
lightfast مقاوم در برابر نور
keep up with some one با کسی برابر بودن
phase equalizer برابر کننده فاز
payment against documents پرداخت در برابر اسناد
multifold چند برابر چندگانه
multiple precision دقت چند برابر
isopod برابر پای جورپای
isopodan برابر پای جورپای
libra برابر با61 اونس
liability for damages مسئولیت در برابر خسارت
fourfold چهار برابر چهارگانه
hydrotaxis ایجاد واکنش در برابر اب
insulation against vibration حفافت در برابر ارتعاش
iso cost curve منحنی هزینه برابر
le to Equal or Than Less کمتر از یا برابر با
keep up with some one با کسی برابر شدن
premunition مقاومت در برابر مرض
principle of equal advantage اصل مزیت برابر
pull up to با چیزی برابر شدن
voltage doubler دو برابر کننده ولتاژ
overkill کشتار چند برابر
tear strength مقاومت [در برابر پارگی]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com