English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 249 (12 milliseconds)
English Persian
concrete : واقعی
Search result with all words
field محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
fielded محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
fields محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
desktop در یک GUI فضای کاری که نمایش گرافیک از میز کار واقعی ای با نشانههای تلفن
realised واقعی کردن
realises واقعی کردن
realising واقعی کردن
realize واقعی کردن
realized واقعی کردن
realizes واقعی کردن
realizing واقعی کردن
bear سلف فروشی سهام اوراق قرضه در بورس بقیمتی ارزانتر از قیمت واقعی
bears سلف فروشی سهام اوراق قرضه در بورس بقیمتی ارزانتر از قیمت واقعی
true واقعی حقیقی
truer واقعی حقیقی
truest واقعی حقیقی
genuine واقعی حقیقی
hands on تعیین یک فعالیت یا اموزش که باعملکرد واقعی قطعهای ازسخت افزار درگیر است
hands-on تعیین یک فعالیت یا اموزش که باعملکرد واقعی قطعهای ازسخت افزار درگیر است
veritable واقعی
abstract جوهرگرفتن از عاری از کیفیات واقعی
abstracting جوهرگرفتن از عاری ازکیفیات واقعی
abstracts جوهرگرفتن از عاری ازکیفیات واقعی
real واقعی موجود
real واقعی
real ارزش واقعی هر کالا یا خدمت در حالتی که با پول اندازه گیری شود حقوق راجعه به اموال غیرمنقول
objective واقعی
objectives واقعی
right واقعی
righted واقعی
righting واقعی
incidence تعلق واقعی مالیات مشمولیت
serf درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
serfs درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
abstraction ربایش بیخبری از کیفیات واقعی وفاهری
abstractions ربایش بیخبری از کیفیات واقعی وفاهری
simulator برنامه کامپیوتری که کاربر امکان هدایت هواپیما را میدهد. با نشان داده یک تابلوی کنترل واقعی و صحنههای متحرک .
simulators برنامه کامپیوتری که کاربر امکان هدایت هواپیما را میدهد. با نشان داده یک تابلوی کنترل واقعی و صحنههای متحرک .
matter of fact بطور واقعی
matter-of-fact بطور واقعی
virtual واقعی
virtual مشخصات ترمینال ایده آل که به عنوان مدل ترمینال واقعی به کارمی رود
virtual شبیه سازی محیط دنیای واقعی توسط کامپیوتر
false ساختگی غیر واقعی
sterling فاهر وباطن یکی واقعی
tolerance بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
tolerances بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
objectively بطور واقعی یا خارجی
down to earth حقیقی واقعی
down-to-earth حقیقی واقعی
insubstantial غیر واقعی
literal واقعی
underrate چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
underrated چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
underrates چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
underrating چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
overrate بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrated بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrates بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrating بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
undervalue کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
undervalues کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
undervaluing کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
foreshortening نمایش خطوط واقعی شکلی بصورت کوچک تر
very واقعی فعلی
very واقعی
real time با همان سرعتی که در جهان واقعی حرکت می کنند.نقاشی متحرک بلا درنگ نیاز به سخت افزار نمایش قادر به نمایش یک ترتیب به صورت ده تصویر مختلف در ثانیه دارد
real time مدل کامپیوتری یک فرآیند که به هر فرآیند در زمانه مشابه با فرآیند واقعی اجرا میشود
substantive دارای ماهیت واقعی حقیقی
nominal غیر واقعی
essential واقعی
essentials واقعی
unrealistic غیر واقعی
unrealistically غیر واقعی
factual واقعی
factually واقعی
lifelike واقعی
veracious واقعی
actual واقعی
unreal غیر واقعی خیالی
unreal غیر واقعی
true north شمال واقعی
ideal مطابق نمونه واقعی
ideals مطابق نمونه واقعی
life size اندازه واقعی
life-size اندازه واقعی
positive واقعی
practical واقعی کارازموده
practicals واقعی کارازموده
absolute altimeter ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
abstractionism مکتبی که از کیفیات واقعی هنر دوراست
actual address نشانی واقعی
actual argument نشانوند واقعی
actual carrier موسسه حمل و نقل واقعی
actual cost هزینه واقعی
actual damage خسارت واقعی
actual decimal point نقطه یا ممیز اعشاری واقعی
actual expenses مخارج واقعی
actual income درامد واقعی
actual instruction دستور العمل واقعی
Other Matches
cambridge equation نشان میدهند . یعنی پول واقعی برابراست با طول متوسط دورهای که هر واحدپول بین دو معامله نگهداری میشود ضرب در درامد واقعی K =
pigou effect اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
architecture proper معماری بمعنی واقعی کلمه معماری واقعی
The real problem is not whether machines think but whether men do. مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
ex post saving واقعی
true life واقعی
actuals واقعی
McCoy واقعی
card-carrying واقعی
veridical واقعی
unfeigned واقعی
ex post واقعی
actual saving پس انداز واقعی
actual self خود واقعی
actual velocity سرعت واقعی
actual price قیمت واقعی
actual key کلید واقعی
actual load بار واقعی
actual loss زیان واقعی
actual parameter پارامتر واقعی
actualize واقعی کردن
never-never land غیر واقعی
real sector بخش واقعی
real storage انباره واقعی
real value ارزش واقعی
real wage مزد واقعی
real address آدرس واقعی
real anxiety اضطراب واقعی
real capital سرمایه واقعی
real costs هزینههای واقعی
real earnings درامدهای واقعی
real fluid سیال واقعی
real income درامد واقعی
real memory حافظه واقعی
real score نمره واقعی
true complement متمم واقعی
true complement مکمل واقعی
never-never غیر واقعی
airy-fairy غیر واقعی
historical costs هزینه واقعی
incidental expenses هزینههای واقعی
real numbers اعداد واقعی
jisen مبارزه واقعی
true vertical قائم واقعی
true slump نشست واقعی
true power توان واقعی
objective data دادههای واقعی
objective value ارزش واقعی
out of pocket expenses هزینه واقعی
true form فرم واقعی
real assets دارائیهای واقعی
real mode حالت واقعی
put into practice واقعی کردن
carry ineffect واقعی کردن
bring inbeing واقعی کردن
accomplish واقعی کردن
put into effect واقعی کردن
bring into being واقعی کردن
make a reality واقعی کردن
fulfill [American] واقعی کردن
actualise [British] واقعی کردن
execute واقعی کردن
carry out واقعی کردن
actualize واقعی کردن
implement واقعی کردن
put ineffect واقعی کردن
carry into effect واقعی کردن
make something happen واقعی کردن
put inpractice واقعی کردن
real will نظریه اراده واقعی
no par بدون ارزش واقعی
true meridian نصف النهار واقعی
real national income درامد ملی واقعی
real money supply عرضه واقعی پول
real interest rate نرخ بهره واقعی
pepper corn rent اجاره غیر واقعی
pragmatize واقعی نشان دادن
real balance effect اثر مانده واقعی
real purchasing power قدرت خرید واقعی
real rate of interest نرخ بهره واقعی
in the p sense of the word بمعنی واقعی کلمه
conductance مقدار هدایت واقعی
actual velocity of ground water سرعت واقعی اب زیرزمینی
actual investment سرمایه گذاری واقعی
real investment سرمایه گذاری واقعی
actual neurosis روان رنجوری واقعی
inesse دارای هستی واقعی
index of real wages شاخص دستمزدهای واقعی
in the clouds <idiom> دور از زندگی واقعی
home whistle امتیاز واقعی یا فرضی
real McCoy <idiom> چیز واقعی واصیل
to look like the real thing مانند چیزی واقعی بودن
real gross national product تولید ناخالص ملی واقعی
entitative واقعی مربوط بوجودخارجی چیزی
undervaluation تقویم یاارزیابی کمتر ازمیزان واقعی
psych out <idiom> پیی بردن به انگیزه واقعی (شخص)
over estimate بیش ازاندازه واقعی بها گذاشتن بر
overcapitalize بیش ازاندازه واقعی براورد کردن
to put it on پیش از اندازه واقعی نشان دادن
see things <idiom> چیزهای غیر واقعی راتصور کردن
underlet کمتر از ارزش واقعی اجاره دادن
rectification تصحیح سند بر مبنای قصد واقعی طرفین
It was filmed on location. صحنه فیلم درمحل واقعی فیلمبرداری شده
that was a quasi war جنگ واقعی نبود- چیزی مانندجنگ بود
declination مقدار تفاوت بین شمال واقعی و مغناطیسی
nominal value قیمت واقعی سهم که روی ان نوشته شده
to overcapitalize a company سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه واقعی ان براورد کردن
characteristic strength مقاومتی که احتمال عدم حصول واقعی ان ضعیف میباشد
hot test تست استاتیک موتور راکت که در ان احتراق واقعی صورت میگیرد
roman a clef داستان واقعی که نام شخصیتهای ان بطور ناشناس برده شده
true track تصویر زاویه بین شمال واقعی و مسیر هواپیما روی زمین
yard marker خطوط فرضی یا واقعی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
yard line خطوط واقعی یا فرضی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
employment gap مقدار کمبوداشتغال در حالت تعادل تولیدملی نسبت به اشتغال درفرفیت واقعی تولید
lively description شرح روشن یا واقع نما شرحی که حالت واقعی یااصلی رانشان دهد
presentationism عقیده باینکه چیزهای واقعی هنگام درک در مغز انسان نمایش داده میشوند
wavetable حافظه در کارت صوتی که حاوی دستگاه ضبط دستگاههای موسیقی واقعی که اجرا می شوند است
vindictive damages مقدار غرامتی که دادگاه علاوه بر خسارت واقعی وارد برخواهان از خوانده به منظورتنبیه او وصول میکند
real representative قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
interactive video سیستمی که از اتصال کامپیوتری به دیسک خوان اسفاده میکند تا توان پردازش و تصاویر واقعی و متحرک را ایجاد کند
hi res graphics graphics resolution high تصویر صاف و واقعی روی صفحه نمایش که به وسیله تعداد زیادی سلولهای تصویرتولید میشود
Sophrosyne وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
inflow ratio نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
shadow memory جدول مبدل که محلهای حافظه واقعی را با معادل محلهای مجازی آن ها بیت میکند
reserve factor نسبت استحکام واقعی یک سازه به کمترین استحکام لازم برای شرایط موردنظر
shadow page جدول مبدل که محلهای حافظه واقعی را با معادل محلهای مجازی آن ها بیت میکند
demand paging در سیستم ذخیره مجازی انتقال یک صفحه از حافظه به حافظه واقعی به هنگام نیازمندی است
income effect اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
watt hour meter کنتور وات ساعت کنتور مصرف واقعی
backdates تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdate تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdated تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdating تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
smiley فاهری که با حروف متن ایجاد میشود که به پیام پست الکترونیکی معنای واقعی دهد مثلاگ به معنای خنده و - غیگین است
antedated cheque چک به تاریخ مقدم بر تاریخ واقعی صدور
virtual mass مجموع جرم واقعی و جرم فاهری
edict of emancipation فرمانی که به تاریخ سوم مارس 1681 به وسیله الکساندر دوم امپراطور روسیه صادر و به موجب ان به "سرفها" یعنی ثلث جمعیت روسیه که فاقدازادی واقعی بودند
nominal scale شاخص مقیاس اسمی مقیاس غیر واقعی مقیاس تقریبی
constructive fraud منظورعملی است که به اعتبارقانون خاص عنوان کلاهبرداری بافته و از این نظر از کلاهبرداری واقعی وارادی متمایز است
no par value بدون ارزش واقعی بی ارزش
true complement متمم واقعی متمم مبنایی
rug condition [وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
paged address مدار منطقی الکترونیک که ترجمه بین آدرس منطقی مربوطه به صفحه کاغذ و آدرس واقعی فیزیکی که مراجعه شده است را بر عهده دارد
real will مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
quantity theory of money حاصلضرب حجم در سرعت گردش پول برابر است باحاصلضرب سطح عمومی قیمت و تولید واقعی نظریه مقداری پول که درحقیقت عقیده اقتصاددانان کلاسیک را درباره پول نشان میدهد را میتوان بصورت زیرنوشت : یعنی PQ = V
okuns law براساس این قانون رابطه نزدیکی بین تغییرات نرخ بیکاری وافزایش تولید واقعی وجوددارد . اوکان نشان میدهد که در امریکا برای کاهش 1درصد نرخ بیکاری تولیدواقعی باید معادل 3درصدافزایش یابد
pilot tunnel تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
gnp gap شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com