Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (10 milliseconds)
English	Persian
age	: پیرشدن پیرنماکردن کهنه شدن
ages	: پیرشدن پیرنماکردن کهنه شدن
Other Matches
clouted	پارچه کهنه کهنه
clouts	پارچه کهنه کهنه
clout	پارچه کهنه کهنه
clouting	پارچه کهنه کهنه
out of d.	کهنه
ragman	کهنه خر
dossil	کهنه
fogram	کهنه
worn-out	کهنه
pokey	کهنه
shabbly	کهنه
by gone	کهنه
trity	کهنه
obsolescence	کهنه گی
old-fashioned	کهنه
behindhand	کهنه
mucid	کهنه
knacker	کهنه خر
kettle holder	کهنه
worn out	کهنه
poky	کهنه
pokiest	کهنه
pokier	کهنه
crusted	کهنه
rungs	کهنه
run-down	کهنه
run down	کهنه
stale	کهنه
gray	کهنه
musty	کهنه
dowdy	کهنه
outworn	کهنه
tatters	کهنه
trite	کهنه
fusty	کهنه
wad	کهنه
obsolescent	کهنه
olden	کهنه
antiquated	کهنه
timeworn	کهنه
wads	کهنه
age old	کهنه
ragged	کهنه
weatherbeaten	کهنه
age-old	کهنه
antique	کهنه
antiques	کهنه
wadding	کهنه
tacky	کهنه
weatherworn	کهنه
obsolete	کهنه
worm eaten	کهنه
archaic	کهنه
rags	کهنه
lint	کهنه
behind the times	کهنه
rag	کهنه
fustiest	کهنه
fustier	کهنه
shabbier	کهنه ژنده
fripper	کهنه فروش
oldest	پیرانه کهنه
fogyish	کهنه پرست
duddie	کهنه پوش
boneman	کهنه فروش
codex	دستخط کهنه
antiquate	کهنه کردن
duddy	کهنه پوش
duds	رخت کهنه
shabby	کهنه ژنده
shabbiest	کهنه ژنده
fogyism	کهنه پرستی
fripperer	کهنه فروش
rag picker	کهنه برچین
dodos	کهنه پسند
fuddy-duddies	کهنه اندیش
fuddy-duddy	کهنه اندیش
unreconstructed	کهنه پرست
uptight	کهنه پرست
A pair of old pants ( trousers ) .	یک شلوار کهنه
stale joke	جوک کهنه
old wool	پشم کهنه
thread bare	فرش کهنه
dodoes	کهنه پسند
dodo	کهنه پسند
green meat	گوشت کهنه
hunkerism	کهنه پرستی
obsolesce	کهنه شدن
ogygian	بسیار کهنه
pseudo archaic	کهنه نما
ragman	کهنه فروش
superannuate	کهنه شدن
the old world	جهان کهنه
unworn	کهنه نشده
wall rue	سداب کهنه
wash linen	کهنه فرفشویی
sour dough	کهنه کار
back number	چیز کهنه
back numbers	شماره کهنه
Neanderthal	خیلی کهنه
ages	کهنه کردن
obscurantism	کهنه پرستی
ancient	کهن کهنه
rag	کهنه شدن
rags	کهنه شدن
back number	شماره کهنه
superannuated	زیاد کهنه
veterans	کهنه کار
veterans	کهنه سرباز
veteran	کهنه سرباز
veteran	کهنه کار
mouldy	کهنه وفاسد
wad	کهنه نمد
lint	کهنه فتیله
wads	کهنه نمد
junk	کهنه و کم ارزش
old-timers	کهنه کار
dabs	کهنه را نم زدن
old	پیرانه کهنه
older	کهنه کار
older	پیرانه کهنه
dead	منسوخ کهنه
dabbed	کهنه را نم زدن
age	کهنه کردن
old-timer	کهنه کار
dab	کهنه را نم زدن
back numbers	چیز کهنه
aging	کهنه کردن
old timer	کهنه کار
aging	کهنه شدن
oldest	کهنه کار
old	کهنه کار
to pick rags	کهنه برچینی کردن
stager	ادم کهنه کار
wear out	کهنه و فرسوده شدن
one nails drives another	غم جدید غم کهنه را بر از یاد
outwear	کهنه شدن گذراندن
paleology	دانش چیزهای کهنه
passe	کهنه مسلک گذشته
ragpicker	کهنه و ژنده جمع کن
sea dog	ملوان کهنه کار
trade something in <idiom>	تعویض وسایل کهنه
knackery	جنس بنجل و کهنه
tampons	پنبه یا کهنه قاعدگی
back out	کهنه و فرسوده شدن
tampon	پنبه یا کهنه قاعدگی
bric a brac	اشیاء کهنه وعتیقه
Antiguated	آنتیک ،کهنه،قدیمی
dishcloths	کهنه فرف شویی
dishcloth	کهنه فرف شویی
he has seen sevice	کهنه کار است
hach	زیاداستعمال کردن کهنه
bibliopolism	فروش کتابهای کهنه
glass cloth	کهنه شیشه پاک کن
antediluvian	ادم کهنه پرست
God bless [you] !	خدا حافظ [واژه کهنه]
jalopies	اتومبیل یا هواپیمای کهنه واسقاط
junk	طناب کهنه کاغذ پاره
vetted	بیطاری کردن کهنه سرباز
She's quite a back number. <idiom>	او [زن] آدم کهنه فکری است.
vet	بیطاری کردن کهنه سرباز
Old clothes ( houses ) .	لباس ( خانه های) کهنه
vets	بیطاری کردن کهنه سرباز
veteran skill	مهارت و کهنه کاری کارازمودگی
snot rag	کهنه بینی پاک کنی
ragbags	کیف لباسهای کهنه و بی مصرف
jalopy	اتومبیل یا هواپیمای کهنه واسقاط
bibliopoly	فروش کتابهای کهنه یاعتیق
ragbag	کیف لباسهای کهنه و بی مصرف
modified stock car	اتومبیل با بدنه کهنه و موتورجدید
he is a past master in	او در استاد یا کهنه کار است
articlcs of virtu	کالاهای صنعتی و کهنه وکمیاب
demode	ازمد افتاده کهنه شده
old fashioned	کهنه پرست محافظه کار
fossilizing	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
well-worn	زیاد کار کرده کهنه
fossilised	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
fossilises	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
fossilising	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
fossilize	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
fossilizes	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
well worn	زیاد کار کرده کهنه
dish towel	کهنه فرف خشک کنی
tampons	توپی یا کهنه مخصوص گرفتن سوراخی
campaigners	سرباز کهنه کار نامزد انتخابات
tampon	توپی یا کهنه مخصوص گرفتن سوراخی
His political beliefs are old hat now .	عقاید سیاسی اش دیگه کهنه شده
campaigner	سرباز کهنه کار نامزد انتخابات
shopworn	کهنه ورنگ رفته در اثرماندن در مغازه
mossyback	ادم کهنه پرست یا محافظه کار
obsoletism	بکار بردن واژههای کهنه یامهجور
The old paper money is called in.	اسکناسهای کهنه از جریان خارج می شوند
mossback	ادم کهنه پرست یا محافظه کار
fin de siecle	وابسته به اخرقرن نوزدهم کهنه شونده
Who is worse shod than the shoemakers wife?. <proverb>	کهنه تر از کفش زن کفاش ,کفشى هست ؟.
This sort of talk is threadbare ( outmoded ) .	این حرفها دیگه کهنه شده است
demolition derby	مسابقه رانندگان ماهر درزدن اتومبیلهای کهنه به یکدیگر
paleontologist	ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
This jock that you told me is as old as Adams .	این لطیفه که گفتی خیلی دیگه کهنه است
reindeer	گوزن شمالی وابسته بدوران کهنه سنگی اروپا

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com