Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
English
Persian
super
: پیشوندی است بمعنی مربوط ببالا- واقع درنوک چیزی- بالایی- فوق- برتر- مافوق-ارجح-بیشتر و ابر
Other Matches
actino
پیشوندی بمعنی
micros
پیشوندی بمعنی
micro
پیشوندی بمعنی
mal
پیشوندی بمعنی بد و مضر
macs
پیشوندی بمعنی " فرزند"
mac
پیشوندی بمعنی " فرزند"
semi
پیشوندی بمعنی : نیم
hepta
پیشوندی بمعنی هفت
hept
پیشوندی بمعنی هفت
semis
پیشوندی بمعنی : نیم
aces
پیشوندی ازکلمه acetic بمعنی
igni
پیشوندی است بمعنی اتش
picto
پیشوندی بمعنی عکس وتصویر
ace
پیشوندی ازکلمه acetic بمعنی
demi
پیشوندی است بمعنی " نیم " و"نصف "
over-
پیشوندی بمعنی زیادو زیاده و بیش
arch
: پیشوندی بمعنی "رئیس " و " کبیر " و" بزرگ "
arch-
: پیشوندی بمعنی "رئیس " و " کبیر " و" بزرگ "
turbo
پیشوندی بمعنی توربینی ووابسته به توربین
cardio
کلمات پیشوندی بمعنی >دل < یا >قلب < است
turbos
پیشوندی بمعنی توربینی ووابسته به توربین
polys
پیشوندی بمعنی چند و بسیار وبس
poly
پیشوندی بمعنی چند و بسیار وبس
over
پیشوندی بمعنی زیادو زیاده و بیش
supra
پیشوندی بمعنی بالا و روی ومافوق
pan
قاب پیشوندی بمعنی همه وسرتاسر
icosi
پیشوندی بمعنی بیست وبیست تایی
cardi
کلمات پیشوندی بمعنی >دل < یا >قلب < است
arches
: پیشوندی بمعنی "رئیس " و " کبیر " و" بزرگ "
infra
پیشوندی بمعنی زیر و پایین وپست
pans
قاب پیشوندی بمعنی همه وسرتاسر
cardia
کلمات پیشوندی بمعنی >دل < یا >قلب < است
pan-
قاب پیشوندی بمعنی همه وسرتاسر
non
پیشوندی است بمعنی >منفی <یا >خیر< و غیر
ante
: پیشوندی است بمعنی- پیش- و- قبل از- و-درجلو-
acantho
کلمهء پیشوندی بمعنی خار وخادار میباشد
somnambul
کلمه پیشوندی است بمعنی راه رفتن در خواب
mis
پیشوندی است بمعنی غلط-اشتباه- نادرست- بد- سوء دشمنی
mis-
پیشوندی است بمعنی غلط-اشتباه- نادرست- بد- سوء دشمنی
achromat
کلمات پیشوندی است یونانی مشتق از کلمهء achromatos بمعنی
hemi
پیشوندی است بمعنی نیم ونصف مانند hemisphereیعنی نیمکره
achromato
کلمات پیشوندی است یونانی مشتق از کلمهء achromatos بمعنی
above
مافوق واقع دربالا
hyper-
پیشوندی بمعنی روی و بالای و برفراز و ماوراء و خارج از حد عادی وفوق العاده ومافوق و اضافه و بیش از حدو بحد افراط
hyper
پیشوندی بمعنی روی و بالای و برفراز و ماوراء و خارج از حد عادی وفوق العاده ومافوق و اضافه و بیش از حدو بحد افراط
ultra
:پیشوندیست بمعنی " ماورا" وماورا فضا" و ماورا حدودوثغور" و برتراز" و"مافوق "و "فرا"
multimult
پیشوند بمعنی " بسیار وزیاد "و " دارای تعداد زیاد " و "متعدد " و " بیشتر " و" چند "
postnasal
واقع در یا مربوط به عقب بینی
control
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
controls
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
controlling
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
to concern something
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
antipodal
مربوط به ساکنین ینگی دنیا واقع در طرف مقابل زمین مستقیما
preferred
ارجح
conveyancing
در CL این اصطلاح بیشتر در زمینه تسهیل معاملات مربوط به اموال غیر منقول مصداق دارد
forgoes
پیش از چیزی واقع شدن
foregoes
پیش از چیزی واقع شدن
forwent
پیش از چیزی واقع شدن
forgone
پیش از چیزی واقع شدن
forego
پیش از چیزی واقع شدن
forgoing
پیش از چیزی واقع شدن
transylvania
فرش ترانسیلوانیا
[ریشه اصلی آن مربوط به ترکیه می باشد که بیشتر برای کلیساهای رومانی و مجارستان بافته شده.]
head
موضوع در راس چیزی واقع شدن
kemp
پشم ضخیم
[بیشتر مربوط به ناحیه زیر شکم گوسفند بوده که شکننده است و خاصیت رنگ پذیری کمی دارد.]
It doesn't matter where you get your appetite as long as you eat at home.
<proverb>
بیرون ما را به اشتها می آورند اما در خانه غذا می خوریم.
[ضرب المثل بیشتر مربوط به سکس تا غذا]
to offshore something
چیزی را
[برای سود بیشتر]
به خارج
[از کشور]
بردن
[اقتصاد]
documentation
متنهای مربوط به چیزی
functional
مربوط به نحوه کار چیزی
origination
کار مربوط به خلق چیزی
entitative
واقعی مربوط بوجودخارجی چیزی
lion rug
فرش شیری
[این طرح بیشتر مربوط به استان فارس و عشایر آن منطقه بوده و گاه در طرح از شتر و یا حیوانات دیگر نیز استفاده می شود.]
stat
[on something]
ارقام
[مربوط به چیزی]
[اصطلاح روزمره]
preparative
تدارکی مربوط به تهیه کردن چیزی
stat
[on something]
آمار
[مربوط به چیزی]
[اصطلاح روزمره]
simulation
عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
simulations
عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
Ladik prayer rug
قالیچه سجاده ای لادیک
[این فرش بیشتر مربوط به ترکیه می باشد و در آن از دو یا سه ستون محرابی به همراه گل های لاله با رنگ های غالب قرمز و آبی استفاده می شود.]
overhand
دست ببالا
upturn
چرخش ببالا
upthrow
پرتاب ببالا
overhand
از پایین ببالا
organizational
مربوط به روشی که چیزی مرتب شده است
to shoot oneself in the foot
<idiom>
بدبکار بردن
[چیزی مربوط به خود شخص]
[اصطلاح]
stat
[on something]
واقعیت ها به صورت اعداد
[مربوط به چیزی]
[اصطلاح روزمره]
graphical
مربوط به چیزی که گرافیکی نشان داده شده است
to shoot oneself in the foot
<idiom>
بد اداره کردن
[چیزی مربوط به خود شخص]
[اصطلاح]
supinate
رو ببالا کردن دست
supra
ببالا نگاه کنید
antrorse
خمیده بجلو یا متمایل ببالا
pug nose
بینی کوتاه وکلفت سر ببالا
You have to watch your diet more
[carefully]
and get more exercise.
شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
square design
طرح خشتی
[طرح مربع شکل]
[این طرح را به دربهای چوبی شبکه ای قدیم نسبت می دهند و بیشتر مربوط به شهرکرد یا چهارمحال می باشد گرچه در مناطق دیگر نیز بافته می شود.]
stratosphere
طبقه فوقانی جواز 11 کیلومتر ببالا
intercostal
واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
zoomed
هواپیما را با سرعت وبازاویه تند ببالا راندن
zoom
هواپیما را با سرعت وبازاویه تند ببالا راندن
zooms
هواپیما را با سرعت وبازاویه تند ببالا راندن
hands of Fatima
طرح دستان فاطمه
[نوعی فرش محرابی که در آن دو نگاره کف دست استفاده می شود و جلوه ای از حالت سجود یک مسلمان و اشاره به اصول دین را نشان می دهد. این طرح بیشتر مربوط به قفقاز و شرق ترکیه بوده است.]
goat hair
موی بز
[الیاف نازک و پشمی بز که بیشتر در قسمت های ظریف و تزئینی بافت بدلیل ظرافت آن بکار می رود. بهترین نوع آن مربوط به بز کشمیری هندوستان است که از لحاظ ظرافت و لطافت سبیه ابریشم است.]
bandwidth
صفحه تصویرهای با resolution بیشتر پیکسل در فضای بیشتری نمایش میدهد و به ورودی سریع و پهنای بلند بیشتر نیاز دارند
nerd
شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
nerds
شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
over-
بالایی
superiors
بالایی
accolade
سر بالایی
accolades
سر بالایی
superior
بالایی
over
بالایی
upper limit
حد بالایی
upwards
بالایی
upper
بالایی
upperlimit
حد بالایی
uphill
سر بالایی
upward
بالایی
uppers
بالایی
upper deck
پل بالایی
climbing lane
خط اضافی در سر بالایی
topping lift
مهار بالایی
surface width
عرض بالایی
upper transit
تار بالایی
upper floor
اشکوب بالایی
topsawyer
اره کش بالایی
superior
برتر
superiors
برتر
advantageous
برتر
preferable
برتر
surpassing
برتر
superempirical
برتر
dominant
برتر
overriding
برتر
preeminent
برتر
prevalent
برتر
beyond
برتر از
excelsior
برتر
top dog
برتر
the above figures
برتر
above
برتر
wiredrawn
برتر
preponderant
برتر
ace
برتر
hegemonic
برتر
aces
برتر
higher up
برتر
transcendent
برتر
roll in
<idiom>
باقیمت بالایی رسیدن
gunnel
لبه بالایی دیوارکشتی
head
بخش بالایی وسیله
beer moustache
رد آبجو روی لب بالایی
upside
قسمت بالایی فوقانی
juice moustache
رد آبمیوه روی لب بالایی
to toil up hill
بسختی از سر بالایی رفتن
gunwale
لبه بالایی دیوارکشتی
upper flammability limit
حد بالایی اشتعال پذیری
superiorly
بطور برتر
vantage
سرکوب برتر
premieres
برتر والاتر
superior
ارشد برتر
master race
نژاد برتر
premiered
برتر والاتر
premiering
برتر والاتر
superhuman
برتر از انسان
premier
برتر والاتر
immensurable
برتر ازقیاس
go-ahead
امتیاز برتر
superiors
ارشد برتر
premiers
برتر والاتر
outrank
برتر بودن
paramount
برتر بزرگتر
premiere
برتر والاتر
supersonic
هواپیمای مافوق سرعت صوت با سرعت مافوق سرعت صوت
upper wing
بال بالایی در هواپیمای دوباله
head
بعد بالایی کتاب یا بدنه
gunwale
لبه بالایی دیواره قایق
program loans
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
superior
مافوق
upmost
مافوق
superordinates
مافوق
superordinate
مافوق
transcendent
مافوق
trans-
مافوق
trancscendent
مافوق
superiors
مافوق
inferences
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
bioclimatic
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
victual
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
elevation guidance
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
paramountly
بطور برتر یا افضل
override
برتر یا مهمتر بودن
to be above the law
برتر از قانون بودن
world beater
شخص برتر ازاقران
overrides
برتر یا مهمتر بودن
overrode
برتر یا مهمتر بودن
supremacist
خود برتر پندار
supremacists
خود برتر پندار
macho
مرد برتر پندار
machismo
مرد برتر پنداری
overridden
برتر یا مهمتر بودن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com