Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 84 (2 milliseconds)
English
Persian
knife
: چاقو کارد
knifed
: چاقو کارد
knifes
: چاقو کارد
Other Matches
folding knife
کارد جیبی تاشو
[کارد سوئیسی]
war to the knife
کارد و کارد کشی
a knife
یک چاقو
whittle
چاقو
ruffianism
چاقو کشی
stabbed
زخم چاقو
stabs
زخم چاقو
knived
چاقو دار
knife rest
جای چاقو
stab at someone
چاقو کشیدن
knife
: چاقو زدن
knifing
چاقو کشی
knifed
: چاقو زدن
stabbings
چاقو کشی
stabbing
چاقو کشی
knifes
: چاقو زدن
stab
زخم چاقو
knife-edge
لبه چاقو
I don't have a knife.
من چاقو ندارم.
whittler
چاقو تیز کن
knife-edges
لبه چاقو
knife edge
لبه چاقو
knuckle guard
کارد
knuckle bow
کارد
straight dagger
کارد
daggar
کارد
stilettos
کارد
stiletto
کارد
snickersnee
چاقوکشی چاقو یا شمشیربزرگ
A sharp knife (pin , needle)
چاقو (سوزن ) تیر
center grinding
سنگ چاقو تیزکنی
snickorsnee
چاقوکشی چاقو یا شمشیربزرگ
whetstone
سنگ چاقو تیز کن
grind stone
سنگ چاقو تیزکنی
jackknife
قلمتراش با چاقو بریدن
haft
دسته کارد
turning tool
کارد تراش
trench knife
کارد سنگری
plaster cutting knife
کارد گچبری
paper knife
کارد کاغذبری
cutler
کارد فروش
knifes
کارد زدن
knife
کارد زدن
gulleys
کارد کندن
cutlery
کارد وچنگال
tableware
کارد و چنگال
knife-edges
لبه کارد
knife-edge
لبه کارد
cutlery
کارد و چنگال
knife edge
لبه کارد
gully
کارد کندن
gullies
کارد کندن
knifed
کارد زدن
cylinderical grinder
دستگاه چاقو تیزکنی مدور
grindstones
سنگ چاقو تیز کنی
abrasive wheel
سنگ چاقو تیز کنی
grindstone
سنگ چاقو تیز کنی
oilstone
سنگ چاقو تیز کنی
bread knife
کارد نان بری
coulter
علف بر- کارد گاواهن
cutlery
کارد وچنگال فروشی
machete
کارد بزرگ و سنگین
machetes
کارد بزرگ و سنگین
back jackknife
شیرجه از جلو بصورت کارد
matchet
یکجور کارد بزرگ درامریکا
i am nat my last shifts
کارد به استخوانم رسیده است
shuto
لبه کارد مانند دست
One man sows and another reaps.
<proverb>
یکى مى کارد ,دیگرى درو مى کند .
steak knife
کارد رومیزی دارای تیغه مضرس
knife polishing
[پرداخت پرزهای فرش به کمک چاقو یا تیغه تیز]
barong
یکنوع چاقو یا شمشیر دسته کلفت لبه تیز
buckhorn
استخوان گوزن که برای ساختن دسته چاقو بکارمیبرند
scimitar
شمشیر کارد دسته دراز ونوک برگشته
finish knife
کارد یا تیغ
[مخصوص پرداخت سطح فرش]
bread-board
تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
bread-boards
تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
plantable lanceolata
استخوان گوزن که برای ساختن دسته چاقو بکارمی رود
billhook
نوعی کارد بزرگ که دارای نوک برگشته است
parang
یکجور کارد غلاف دارکه malay ها بکار می برند
This knife is too blunt for words .
این چاقو ماست راهم نمی برد ( خیلی کند است )
I was absolutely infuriated.
کارد میزدی خونم در نمی آمد
[بی نهایت عصبانی بودم]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com