Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 86 (5 milliseconds)
English
Persian
melchizedek
> ملکی صدق < کاهنی که ازابراهیم عشر گرفت
Other Matches
hieratic
کاهنی
manorial
ملکی
possessive
ملکی
landed a
ملکی
possessives
ملکی
agrarian
ملکی
jointure
مهریه ملکی
realtors
دلال معاملات ملکی
realtor
دلال معاملات ملکی
genitive
ملکی مضاف الیهی
my
<pron.>
مال من
[ضمیر ملکی]
legal right toa property
حق قانونی نسبت به ملکی
land agent
دلال معاملات ملکی
to a an astate
ملکی رابدست اوردن
to vest a property in any one
ملکی رابکسی واگذارکردن
vest a property in someone
ملکی را به کسی واگذار کردن
to vest a property in any one
ملکی را بتصرف کسی دراوردن
estate in joint tenancy
در CLواگذاری ملکی را به دو یا چندنفر گویند
his
ضمیر ملکی سوم شخص مفردمذکر
to rack rent
حداکثر اجاره رابر ملکی بستن
foreclose a mortgage
فک رهن ملکی را از مالک ان سلب کردن
onerous property
دارایی یا ملکی که مستلزم انجام تعهد یا التزامی است
an insolvent estate
دارایی یا ملکی که برای پرداخت بدهی بسنده نباشد
lien
حق تصرف مال یا ملکی تاهنگامیکه بدهی وابسته به ان داده شود
eclipses
گرفت
eclipsed
گرفت
eclipse
گرفت
eclipsing
گرفت
dynamic dump
رو گرفت پویا
eclipe of the moon
ماه گرفت
solar eclipse
گرفت خورشید
tethanus
گرفت عضلانی
lunar eclipse
گرفت ماه
the wind rises
بادوزیدن گرفت
dump
رو گرفت روبرداری کردن
The police stopped me.
پلیس جلویم را گرفت
the doctor bled me
دکتراز من خون گرفت
irretraceable
که نتوان ردانرا گرفت
He was run over by a car.
اتوموبیل اورازیر گرفت
since the outbreak of the war
از روزی که جنگ در گرفت
original
که از آن می توان کپی گرفت
he prospered in his business
کارش بالا گرفت
originals
که از آن می توان کپی گرفت
he went his way
راه خودراپیش گرفت
She had a heart attack .
قلبش گرفت ( حمله قلبی )
He went home on leave .
مرخصی گرفت رفت منزل
He got the money from me by a trick.
با حقه وکلک پول را از من گرفت
he talked himself hoarse
انقدرحرف زدکه صدایش گرفت
It was engraved on my mind .
درزهنم نقش گرفت ( بست )
A surge of anger rushed over me .
سرا پایم را فرا گرفت
It caught her eye . She took to it at once . She took a fancy to it .
نظرش را گرفت ( جلب کرد )
Accidents wI'll happen .
جلوی اتفاق رانتوان گرفت
She was transported with joy .
شادی تمام وجودش را فرا گرفت
This idea took root in my mind.
این نظریه درفکرم ریشه گرفت
Where can I contact Mr …. ?
کجا می شود با آقای ….تماس گرفت ؟
She mistook me for somebody else .
مرا با یکی دیگر عوضی گرفت
A wave of anger swept over the entire world .
موجی از خشم دنیا را فرا گرفت
He was granted a grade promotion.
یک پایه ترفیع ( ارتقاء درجه ) گرفت
There is no fault to find with my work.
بهانه ای نمی توان بکار من گرفت
His wish was fulfI'lled.
آرزویش عملی شد (جامه عمل گرفت )
integrand
جملهای که باید تابع اولیه ان را گرفت
I have no fault to find with his work .
از کارش هیچ عیبی نمی توان گرفت
if
[when]
it comes to the crunch
<idiom>
وقتی که اجبارا باید تصمیم گرفت
[اصطلاح]
commensurably
چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
he prospered in his business
در کار خود کامیاب شد کارش رونق گرفت
She resolved to give him a wide berth in future.
[She decided to steer clear of him in future.]
او
[زن]
تصمیم گرفت در آینده ازاو
[مرد]
دوری کند.
As the debate unfolds citizens will make up their own minds.
در طول بحث شهروند ها خودشان تصمیم خواهند گرفت.
Accidents wI'll happen.
چلوی تصادف ( قضا وقدر ) رانمی توان گرفت
tantalus
تانتالوس که مورد شکنجه شدید زاوش قرار گرفت
estate at will
در CLواگذاری ملکی است که به کسی به عنوان اجاره با قیداین شرط که مستاجر عین مستاجره را به میل مالک اداره کند
tenancy in common
حالتی که جمعی با عناوین مختلف در اداره ملکی شرکت داشته باشند بدون ان که به وحدت مالکیت ان خللی وارد اید مدت اجاره
tenant by sufference
هر گاه کسی ملکی رابا عنوان و سمت قانونی درتصرف داشته باشد و پس اززوال سمت
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now.
من فردا با او
[مرد]
تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
air brush
برس و مکنده هوایی جهت گرفت پرز اضافی و ذرات زائد فرش
copyrights
که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
copyright
که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
the early bird catches the worm
<proverb>
کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
engels law
ارتباط بین درامدو هزینههای مصرفی که اولین بار بوسیله امارشناس المانی قرن نوزدهم ارنست انگل مورد بررسی قرار گرفت
the lancet was infected
نیشترالوده به میکرب شد نیشتر میکرب گرفت
purgation
روش باستانی دادرسی در CL که به موجب ان متهم بایستی دوازده تن ازهمسایگان را به بیگناهی خود به شهادت می گرفت ویااز طریق رفتن در اب جوش یا اب یخ یا اتش بیگناهی خودرا ثابت می کرد
charge
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
twelve tables
الواحی که در سال 054 قبل از میلاد دررم منتشر شد و حاوی موادی از قوانین رمی در مورد اهم مسائل مبتلی به روزمره زندگی مردم رم بود و بعدهااساس قوانین رم قرار گرفت
preemptive multitasking
حالت چندکاره که سیستم عامل یک برنامه را برای مدت زمانی اجرا میکند و پس کنترل را به برنامه بعدی میدهد به طوری که برنامه بعدی وقت پردازنده را نخواهد گرفت
second best theory
نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com