Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 44 (1 milliseconds)
English
Persian
Water lays the dust.
آب گرد وخاک رامی خواباند
Other Matches
dust
گرد وخاک
dusted
گرد وخاک
dusts
گرد وخاک
The dust was laid ( settled ) .
گرد وخاک نشست
exclave
ناحیهای که ازکشوری جداشده وخاک بیگانه انرافراگرفته باشد
kame
تپه کوچک متشکله ازسنگ وخاک اب اورد متعلق بدوره یخبندان
ramie
رامی
sagittarii
رامی
sagittarius
رامی
docility
رامی
obedience
رامی
mansuetude
حلم رامی
I am thinking of your own good.
من خو بی شما رامی خواهم
canasta
نوعی بازی رامی
rummy
بازی ورق رامی
his sight could p darkness
بینایی وی تاریکی رامی شکافت
My shoes pinch.
کفشها پایم رامی زند
We speake the same language. we are on the same wavelength. we understand each other.
زبان همدیگر رامی فهمیم
Even a fool knows this .
یک احمق هم این رامی داند
This is precisely ( exactly) what I wanted to know .
همین رامی خواستم بدانم
cribbage
یکجور بازی ورق شبیه رامی
The sun rays dazzle (hit) the eyes.
نور آفتاب چشم رامی زند
What foreign language do you know?
کدام زبان خارجی رامی دانید ؟
Do you know the definition (meaning) of this word?
تعریف این لغت رامی دانید ؟
His action is in the nature of sour grapes.
اززور پسی اینکار رامی کند
Do you move in high circles ?
آیا مقامات عالی رامی شناسید ؟
gin rummy
نوعی بازی رامی مخصوص دو نفر
slater
کسی که پوست خام رامی تراشد
autobiographer
کسی که تاریخچه زندگی خود رامی نویسد
wrists
قسمتی لباس یا دستکش که مچ دست رامی پوشاند
wrist
قسمتی لباس یا دستکش که مچ دست رامی پوشاند
Can you reckon the cost of the trip?
هزینه سفر رامی توانی حساب کنی ؟
trainbearer
کسیکه دنباله لباس دیگری رامی گیرد
Several people could be accommodated in this room.
چندین نفر رامی توان دراین اتاق جاداد
peak voltmeter
ولتمتری که مقدار برداری رامی سنجد ولتمتر پیک
pellagra
یکجور ناخوشی که پوست رامی ترکاندو بساک ه انسانرابدیوانگی می کشاند
epicanthus
لایه کوچکی از پوست که گاهی گوشه درونی چشم رامی پوشاند
parbuckle
طناب دولاکه بان چلیک یاچیزدیگر رامی غلتانند باطناب غلتاندن
condensation cloud
ابر یا بخار غلیظی از قطرات که اطراف گوی اتشین اتمی رامی گیرد
work in process
کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
head and arm
هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
work in progress
کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
toolkit software
بسته نرم افزاری که به شخص امکان توسعه کاربردهای خاص خود رابسیار ساده تر از حالتی که شخصا" تمام یک برنامه رامی نویسد فراهم می اورد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com