Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
effective address
آدرس موثر
Other Matches
addressing
روش آدرس دهی به داده که در آن اولین دستورالعمل به آدرس اشاره میکند که حاوی آدرس دوم است
indirect
روش آدرس دهی داده که اولین دستور به آدرس اشاره میکند که حاوی آدرس دوم است
n plus one address instruction
آدرس تشکیل شده و آدرس حاوی آدرس دستور بعدی است
strobe
سیگنالی که بیان میکند آدرس معتبر در باس آدرس قرار دارد
associative addressing
محلی که توسط محتوایش آدرس دهی شده است و نه شماره یا آدرس
formed
یات هر آدرس وارد آن شود مثل نام و آدرس و شغل
form
یات هر آدرس وارد آن شود مثل نام و آدرس و شغل
four address instruction
دستور برنامه که حاوی چهار آدرس است در فیلد آدرس
forms
یات هر آدرس وارد آن شود مثل نام و آدرس و شغل
offset
مقدار اضافه شدنی به آدرس پایه برای تولید آدرس اندیس نهایی
offsetting
مقدار اضافه شدنی به آدرس پایه برای تولید آدرس اندیس نهایی
register
ثبات آدرس کامپیوترکه به آدرس مرجع افزوده میشود تا محل دستیابی تامین شود
microprocessors
بزرگترین آدرس در ح CPU که مستقیما قابل آدرس دهی است بدون روشهای خاص
addressing
استفاده از کلمه آدرس کوتاهتر از معمول تا عمل کشف آدرس سریع تر انجام شود
B line counter
ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده تا محل مورد نظر را مشخص کند
registers
ثبات آدرس کامپیوترکه به آدرس مرجع افزوده میشود تا محل دستیابی تامین شود
registering
ثبات آدرس کامپیوترکه به آدرس مرجع افزوده میشود تا محل دستیابی تامین شود
microprocessor
بزرگترین آدرس در ح CPU که مستقیما قابل آدرس دهی است بدون روشهای خاص
addressing
روش آدرس دهی که آدرس محل ذخیره سازی در دستورالعمل محلی است که باید استفاده شود
content addressable addressing
محلی که آدرس آن محتوای آن و نه آدرس دیگری باشد
stacked
ثبات آدرس که حاوی محل دادهای است که بیشتر استفاده می شوند یا آدرس دستور بعدی که باید پردازش شود
stacks
ثبات آدرس که حاوی محل دادهای است که بیشتر استفاده می شوند یا آدرس دستور بعدی که باید پردازش شود
stack
ثبات آدرس که حاوی محل دادهای است که بیشتر استفاده می شوند یا آدرس دستور بعدی که باید پردازش شود
floated
تبدیل آدرس اعشاری به آدرس مطلق
floats
تبدیل آدرس اعشاری به آدرس مطلق
float
تبدیل آدرس اعشاری به آدرس مطلق
machine address
آدرس ذخیره سازی کامپیوتر که مستقیما و بدون تغییر به محل یا وسیلهای دستیابی دارد. مقایسه شود با آدرس اندیس #INDEX ADDRESS
deferred addressing
آدرس دهی غیر مستقیم که محلی که دستیابی شده است حاوی آدرس عملوند پردازش شدنی است
paged address
مدار منطقی الکترونیک که ترجمه بین آدرس منطقی مربوطه به صفحه کاغذ و آدرس واقعی فیزیکی که مراجعه شده است را بر عهده دارد
segments
فضای آدرس حافظه که به فضاهایی به نام سگمنت تقسیم میشود. آدرس دادن به یک محل خاص , مقدار سگمنت و امنت باید مشخص باشند
segment
فضای آدرس حافظه که به فضاهایی به نام سگمنت تقسیم میشود. آدرس دادن به یک محل خاص , مقدار سگمنت و امنت باید مشخص باشند
B register
1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
DNS
پایگاه داده توزیع شده در سیستم اینترنت که نام ها را با آدرس مط ابق میکند مثلاگ می توانید از نام www.PCP.CO.UK برای رسیدن وب سایت Peter Collin Publishing استفاده کنید و نیاز به به آدرس پیچیده شبکهای
whiter
پایگاه داده کاربران و آدرس پست الکترونیکی آنها ذخیره شده در اینترنت که به سایر کاربران کمک میکند تا آدرس پست الکترونیکی را پیدا کنند
white
پایگاه داده کاربران و آدرس پست الکترونیکی آنها ذخیره شده در اینترنت که به سایر کاربران کمک میکند تا آدرس پست الکترونیکی را پیدا کنند
whitest
پایگاه داده کاربران و آدرس پست الکترونیکی آنها ذخیره شده در اینترنت که به سایر کاربران کمک میکند تا آدرس پست الکترونیکی را پیدا کنند
directories
روش لیست کردن کاربران و منابع متصل به شبکه به روش ساده و با دستیابی راحت تا کاربر بتواند کاربر دیگر را با نام و با آدرس پیچیده شبکه آدرس دهی کند
directory
روش لیست کردن کاربران و منابع متصل به شبکه به روش ساده و با دستیابی راحت تا کاربر بتواند کاربر دیگر را با نام و با آدرس پیچیده شبکه آدرس دهی کند
operant
موثر
feckful
موثر
fruity
موثر
weighty
موثر
live
موثر
lived
موثر
weightier
موثر
affecting
موثر
efficacious
موثر
pithy
موثر
perficient
موثر
moving
موثر
impressive
موثر
effectual
موثر
fruitier
موثر
fruitiest
موثر
operational
موثر
drastic
موثر
efficient
موثر
forceful
موثر
pivotal
موثر
climacteric
<adj.>
موثر
drastically
موثر
forcible
موثر
effective
موثر
punchier
موثر
punchiest
موثر
punchy
موثر
active
موثر
weightiest
موثر
affective
موثر
touching
موثر
telling
موثر
addressing
در سطح صفر: عملوندی که بخشی از قسمت آدرس دستورالعمل است . سطح اول : عملوندی که در آدرس دستور ذخیره شده است . سطح دوم : عملوندی که در آدرسی که به دستور داده میشود ذخیره شده است
inoperative
غیر موثر
sovereign
عالی و موثر
effective diameter
قطر موثر
effective damage
ضایعات موثر
effective power
قدرت موثر
pathetically
بطور موثر
effective capacity
فرفیت موثر
effective pitch
گام موثر
effective output
خروجی موثر
effective porosity
تخلخل موثر
effective field
میدان موثر
effective output
بازداده موثر
effective output
دبی موثر
effective force
نیروی موثر
sovereigns
عالی و موثر
effective damage
خسارت موثر
effective value
جریان موثر
active power
توان موثر
active plate
صفحه موثر
active material
ماده موثر
active element
مولفه موثر
active current
شدت موثر
active component
مولفه موثر
effective demand
تقاضای موثر
sensationally
احساساتی موثر
sensational
احساساتی موثر
sledgehammer
ضربت موثر
sledgehammers
ضربت موثر
driving
موثر رانندگی
actual water income
اب ورودی موثر
pathetic
موثر احساساتی
ineffective
غیر موثر
effective current
جریان موثر
effective collision
برخورد موثر
effective charge
بار موثر
effective area
سطح موثر
effective address
نشانی موثر
an active remedy
چاره موثر
affectingly
بطور موثر
impressively
بطور موثر
movingly
بطور موثر
forcefully
بطور موثر
clear span
دهانه موثر
prospective
موثر دراینده
effective power
توان موثر
namby-pamby
آدم نا موثر
mollycoddle
آدم نا موثر
milquetoast
آدم نا موثر
effective span
دهانه موثر
impressiveness
موثر بودن
impressed voltage
ولتاژ موثر
weed
آدم نا موثر
wet
آدم نا موثر
cissy
آدم نا موثر
working angle
زاویه موثر
jessie
آدم نا موثر
effective width
عرض موثر
jessy
آدم نا موثر
effective treatment
تسویه موثر
effective time
مدت موثر
net head
ارتفاع موثر
weakling
آدم نا موثر
work out
<idiom>
موثر بودن
wattful current
جریان موثر
effective
عامل موثر
adequate
موثر بودن
wimp
آدم نا موثر
useful voltage
ولتاژ موثر
softie/softy
آدم نا موثر
stunt advertising
تبلیغ موثر
real power
توان موثر
wuss(y)
آدم نا موثر
potently
بطورکلی یا موثر
sissy
آدم نا موثر
penetratingly
بطور موثر
live data
داده موثر
noneffective
غیر موثر
effective time
زمان موثر
weenie
[Am E]
آدم نا موثر
effective throat
گلوگاه موثر
effective pressure
فشار موثر
effective size
اندازه موثر
effective shear
برش موثر
whiner
آدم نا موثر
effective range
برد موثر
effective rainfall
بارندگی موثر
moanbag
آدم نا موثر
presses
عامل موثر
press
عامل موثر
effective radius
شعاع موثر
striking
موثر گیرنده
strikingly
موثر گیرنده
actual output
دبی موثر
effective temperature
دمای موثر
pussy
[Am E]
آدم نا موثر
pantywaist
[Am En]
آدم نا موثر
effective stress
تنش موثر
effective stimulus
محرک موثر
work
موثر واقع شدن
operative
قابل استفاده موثر
effective resistance
مقدار مقاومت موثر
alternating current resistance
مقدار مقاومت موثر
ineffectively
بطور غیر موثر
active earth pressure
رانش موثر خاک
ineffectually
بطور غیر موثر
effective nuclear charge
بار موثر هسته
worked
موثر واقع شدن
resistance to alternating current
مقدار مقاومت موثر
effective tax system
نظام موثر مالیاتی
effective tax rate
نرخ موثر مالیاتی
effective grain diameter
قطر موثر دانه
effective habit strength
حد موثر نیرومندی عادت
effective input
فرفیت موثر ورودی
effective input admittance
گذرایی موثر ورودی
effective strength
استعداد رزمی موثر
effective input impedance
ناگذرایی موثر ورودی
effective interest rate
نرخ بهره موثر
effective size of grain
قطر موثر ذرات
effective magnetic field
میدان مغناطیسی موثر
effective magnetic moment
گشتاور مغناطیسی موثر
effective reaction potential
حد موثر نیرومندی واکنش
effective output admittance
گذرایی موثر خروجی
effective output impedance
ناگذرایی موثر خروجی
effective pattern
منطقه اصابت موثر
effective pattern
منطقه اثر موثر
effective thickness of a wall
ضخامت موثر دیوار
effective through put
توان عملیاتی موثر
effective unit weight
وزن مخصوص موثر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com