English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (8 milliseconds)
English Persian
real address آدرس واقعی
Search result with all words
paged address مدار منطقی الکترونیک که ترجمه بین آدرس منطقی مربوطه به صفحه کاغذ و آدرس واقعی فیزیکی که مراجعه شده است را بر عهده دارد
Other Matches
addressing روش آدرس دهی به داده که در آن اولین دستورالعمل به آدرس اشاره میکند که حاوی آدرس دوم است
indirect روش آدرس دهی داده که اولین دستور به آدرس اشاره میکند که حاوی آدرس دوم است
n plus one address instruction آدرس تشکیل شده و آدرس حاوی آدرس دستور بعدی است
cambridge equation نشان میدهند . یعنی پول واقعی برابراست با طول متوسط دورهای که هر واحدپول بین دو معامله نگهداری میشود ضرب در درامد واقعی K =
associative addressing محلی که توسط محتوایش آدرس دهی شده است و نه شماره یا آدرس
strobe سیگنالی که بیان میکند آدرس معتبر در باس آدرس قرار دارد
forms یات هر آدرس وارد آن شود مثل نام و آدرس و شغل
four address instruction دستور برنامه که حاوی چهار آدرس است در فیلد آدرس
formed یات هر آدرس وارد آن شود مثل نام و آدرس و شغل
form یات هر آدرس وارد آن شود مثل نام و آدرس و شغل
offsetting مقدار اضافه شدنی به آدرس پایه برای تولید آدرس اندیس نهایی
offset مقدار اضافه شدنی به آدرس پایه برای تولید آدرس اندیس نهایی
microprocessors بزرگترین آدرس در ح CPU که مستقیما قابل آدرس دهی است بدون روشهای خاص
registers ثبات آدرس کامپیوترکه به آدرس مرجع افزوده میشود تا محل دستیابی تامین شود
microprocessor بزرگترین آدرس در ح CPU که مستقیما قابل آدرس دهی است بدون روشهای خاص
registering ثبات آدرس کامپیوترکه به آدرس مرجع افزوده میشود تا محل دستیابی تامین شود
register ثبات آدرس کامپیوترکه به آدرس مرجع افزوده میشود تا محل دستیابی تامین شود
B line counter ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده تا محل مورد نظر را مشخص کند
addressing استفاده از کلمه آدرس کوتاهتر از معمول تا عمل کشف آدرس سریع تر انجام شود
addressing روش آدرس دهی که آدرس محل ذخیره سازی در دستورالعمل محلی است که باید استفاده شود
content addressable addressing محلی که آدرس آن محتوای آن و نه آدرس دیگری باشد
pigou effect اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
absolute altimeter ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
stacks ثبات آدرس که حاوی محل دادهای است که بیشتر استفاده می شوند یا آدرس دستور بعدی که باید پردازش شود
stacked ثبات آدرس که حاوی محل دادهای است که بیشتر استفاده می شوند یا آدرس دستور بعدی که باید پردازش شود
stack ثبات آدرس که حاوی محل دادهای است که بیشتر استفاده می شوند یا آدرس دستور بعدی که باید پردازش شود
floated تبدیل آدرس اعشاری به آدرس مطلق
float تبدیل آدرس اعشاری به آدرس مطلق
floats تبدیل آدرس اعشاری به آدرس مطلق
machine address آدرس ذخیره سازی کامپیوتر که مستقیما و بدون تغییر به محل یا وسیلهای دستیابی دارد. مقایسه شود با آدرس اندیس #INDEX ADDRESS
deferred addressing آدرس دهی غیر مستقیم که محلی که دستیابی شده است حاوی آدرس عملوند پردازش شدنی است
segment فضای آدرس حافظه که به فضاهایی به نام سگمنت تقسیم میشود. آدرس دادن به یک محل خاص , مقدار سگمنت و امنت باید مشخص باشند
segments فضای آدرس حافظه که به فضاهایی به نام سگمنت تقسیم میشود. آدرس دادن به یک محل خاص , مقدار سگمنت و امنت باید مشخص باشند
B register 1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
architecture proper معماری بمعنی واقعی کلمه معماری واقعی
DNS پایگاه داده توزیع شده در سیستم اینترنت که نام ها را با آدرس مط ابق میکند مثلاگ می توانید از نام www.PCP.CO.UK برای رسیدن وب سایت Peter Collin Publishing استفاده کنید و نیاز به به آدرس پیچیده شبکهای
whitest پایگاه داده کاربران و آدرس پست الکترونیکی آنها ذخیره شده در اینترنت که به سایر کاربران کمک میکند تا آدرس پست الکترونیکی را پیدا کنند
whiter پایگاه داده کاربران و آدرس پست الکترونیکی آنها ذخیره شده در اینترنت که به سایر کاربران کمک میکند تا آدرس پست الکترونیکی را پیدا کنند
white پایگاه داده کاربران و آدرس پست الکترونیکی آنها ذخیره شده در اینترنت که به سایر کاربران کمک میکند تا آدرس پست الکترونیکی را پیدا کنند
directory روش لیست کردن کاربران و منابع متصل به شبکه به روش ساده و با دستیابی راحت تا کاربر بتواند کاربر دیگر را با نام و با آدرس پیچیده شبکه آدرس دهی کند
directories روش لیست کردن کاربران و منابع متصل به شبکه به روش ساده و با دستیابی راحت تا کاربر بتواند کاربر دیگر را با نام و با آدرس پیچیده شبکه آدرس دهی کند
The real problem is not whether machines think but whether men do. مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
addressing در سطح صفر: عملوندی که بخشی از قسمت آدرس دستورالعمل است . سطح اول : عملوندی که در آدرس دستور ذخیره شده است . سطح دوم : عملوندی که در آدرسی که به دستور داده میشود ذخیره شده است
veridical واقعی
ex post واقعی
McCoy واقعی
card-carrying واقعی
objective واقعی
literal واقعی
righting واقعی
objectives واقعی
positive واقعی
real واقعی
right واقعی
veritable واقعی
righted واقعی
true life واقعی
lifelike واقعی
veracious واقعی
actual واقعی
essential واقعی
actuals واقعی
factually واقعی
concrete : واقعی
unfeigned واقعی
factual واقعی
essentials واقعی
ex post saving واقعی
virtual واقعی
very واقعی
real fluid سیال واقعی
real earnings درامدهای واقعی
actual self خود واقعی
actual saving پس انداز واقعی
real mode حالت واقعی
historical costs هزینه واقعی
real memory حافظه واقعی
incidental expenses هزینههای واقعی
matter of fact بطور واقعی
matter-of-fact بطور واقعی
real income درامد واقعی
jisen مبارزه واقعی
real costs هزینههای واقعی
real واقعی موجود
real value ارزش واقعی
real score نمره واقعی
real storage انباره واقعی
real sector بخش واقعی
real anxiety اضطراب واقعی
real assets دارائیهای واقعی
actual velocity سرعت واقعی
actualize واقعی کردن
down-to-earth حقیقی واقعی
down to earth حقیقی واقعی
real capital سرمایه واقعی
out of pocket expenses هزینه واقعی
objective value ارزش واقعی
objective data دادههای واقعی
real wage مزد واقعی
actual price قیمت واقعی
make something happen واقعی کردن
unrealistic غیر واقعی
unrealistically غیر واقعی
nominal غیر واقعی
true واقعی حقیقی
unreal غیر واقعی
true north شمال واقعی
realised واقعی کردن
realises واقعی کردن
realising واقعی کردن
realize واقعی کردن
realized واقعی کردن
realizes واقعی کردن
accomplish واقعی کردن
bring inbeing واقعی کردن
carry out واقعی کردن
carry into effect واقعی کردن
put inpractice واقعی کردن
put ineffect واقعی کردن
implement واقعی کردن
carry ineffect واقعی کردن
actualize واقعی کردن
actualise [British] واقعی کردن
bring into being واقعی کردن
insubstantial غیر واقعی
put into effect واقعی کردن
put into practice واقعی کردن
make a reality واقعی کردن
fulfill [American] واقعی کردن
execute واقعی کردن
realizing واقعی کردن
real numbers اعداد واقعی
true form فرم واقعی
true complement مکمل واقعی
actual cost هزینه واقعی
practical واقعی کارازموده
practicals واقعی کارازموده
actual address نشانی واقعی
actual argument نشانوند واقعی
actual damage خسارت واقعی
actual expenses مخارج واقعی
actual income درامد واقعی
true complement متمم واقعی
actual parameter پارامتر واقعی
actual key کلید واقعی
actual load بار واقعی
actual loss زیان واقعی
genuine واقعی حقیقی
airy-fairy غیر واقعی
never-never غیر واقعی
never-never land غیر واقعی
life size اندازه واقعی
life-size اندازه واقعی
very واقعی فعلی
true vertical قائم واقعی
true slump نشست واقعی
true power توان واقعی
truer واقعی حقیقی
truest واقعی حقیقی
real interest rate نرخ بهره واقعی
actual neurosis روان رنجوری واقعی
ideals مطابق نمونه واقعی
actual velocity of ground water سرعت واقعی اب زیرزمینی
conductance مقدار هدایت واقعی
real investment سرمایه گذاری واقعی
false ساختگی غیر واقعی
actual instruction دستور العمل واقعی
objectively بطور واقعی یا خارجی
ideal مطابق نمونه واقعی
unreal غیر واقعی خیالی
actual investment سرمایه گذاری واقعی
pepper corn rent اجاره غیر واقعی
in the p sense of the word بمعنی واقعی کلمه
index of real wages شاخص دستمزدهای واقعی
real McCoy <idiom> چیز واقعی واصیل
real rate of interest نرخ بهره واقعی
true meridian نصف النهار واقعی
inesse دارای هستی واقعی
real national income درامد ملی واقعی
no par بدون ارزش واقعی
real balance effect اثر مانده واقعی
in the clouds <idiom> دور از زندگی واقعی
home whistle امتیاز واقعی یا فرضی
pragmatize واقعی نشان دادن
real money supply عرضه واقعی پول
real will نظریه اراده واقعی
real purchasing power قدرت خرید واقعی
actual carrier موسسه حمل و نقل واقعی
abstracting جوهرگرفتن از عاری ازکیفیات واقعی
actual decimal point نقطه یا ممیز اعشاری واقعی
abstracts جوهرگرفتن از عاری ازکیفیات واقعی
to look like the real thing مانند چیزی واقعی بودن
entitative واقعی مربوط بوجودخارجی چیزی
substantive دارای ماهیت واقعی حقیقی
real gross national product تولید ناخالص ملی واقعی
incidence تعلق واقعی مالیات مشمولیت
abstract جوهرگرفتن از عاری از کیفیات واقعی
sterling فاهر وباطن یکی واقعی
single address با یک آدرس
cell address آدرس سل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com