Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 104 (6 milliseconds)
English	Persian
litterbug	آدم کثیف وآشغال پاش
litterbugs	آدم کثیف وآشغال پاش
Other Matches
dirtier	کثیف
dauby	کثیف
draggy	کثیف
scabbiness	کثیف
scabione	کثیف
scabious	کثیف
mussy	کثیف
snotty	کثیف
dirties	کثیف
grimy	کثیف
dirtiest	کثیف
smoochy	کثیف
dirty	کثیف
bedrabbled	کثیف
dirtying	کثیف
nastiest	کثیف
amiss	بد کثیف
nastier	کثیف
nasties	کثیف
filthiest	کثیف
filthier	کثیف
soapless	کثیف
dirtied	کثیف
lousy	کثیف
bedraggled	کثیف
sloppy	کثیف
sloppily	کثیف
filthy	کثیف
mucky	کثیف
wild and woolly	کثیف
smeary	کثیف
nasty	کثیف
squalid	کثیف
piggeries	جای کثیف
buggering	کثیف وفاسد
bugger	کثیف وفاسد
pigsties	جای کثیف
pigpen	جای کثیف
pigsty	جای کثیف
pigpens	جای کثیف
piggery	جای کثیف
buggers	کثیف وفاسد
smutch	کثیف کردن
to [make] muddy	کثیف کردن
smutch	لکه کثیف
slubber	کثیف کردن
slub	کثیف کردن
scall	سعفه کثیف
piggy wiggy	بچه کثیف
in mourning	کثیف سیاه
grotty	ارزان و کثیف
besmear	کثیف کردن
bemire	کثیف کردن
bedraggle	کثیف کردن
sordid	کثیف دون
slum	محله کثیف
dirtiest	کثیف کردن
dirties	کثیف کردن
dirtier	کثیف کردن
dirtied	کثیف کردن
soiling	کثیف کردن
sludge	کثیف شدن
soils	کثیف کردن
soil	کثیف کردن
messy	کثیف شلوغ
splodges	کثیف کردن
splodge	کثیف کردن
slums	محله کثیف
dirty	کثیف کردن
dirtying	کثیف کردن
grubby	کثیف شلخته
grubbiest	کثیف شلخته
slop	ادم کثیف
impure	کثیف ناصاف
slopped	ادم کثیف
slopping	ادم کثیف
grubbier	کثیف شلخته
sumps	استخراب کثیف
sump	استخراب کثیف
off-color <idiom>	بد مزه ،کثیف ،بیادب
ragamuffin	ادم کثیف و بی سر وپا
slummer	ساکن محلات کثیف
contaminate	الوده یا کثیف کردن
ragamuffins	ادم کثیف و بی سر وپا
contaminating	الوده یا کثیف کردن
grimily	بطور سیاه و کثیف
contaminated	الوده یا کثیف کردن
contaminates	الوده یا کثیف کردن
How dirty the house is !	چقدر خانه کثیف است
draggle tail	دارای دامن کثیف والوده
sludge	جای کثیف ولجن الود
sculleries	جای شستن فروف کثیف اشپزخانه
Dont be upset . Dont lose your temper . Keep calm(cool).	خونت را کثیف نکن ( خونسرد باش )
scullery	جای شستن فروف کثیف اشپزخانه
patina	[جرم، کبره و کثیف شدن الیاف پشم در اثر مرور زمان]
establish	1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishes	1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishing	1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
slob	ادم نامرتب وکثیف ادم کثیف وژولیده
slobs	ادم نامرتب وکثیف ادم کثیف وژولیده
gunk	ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
befoul	کثیف کردن الوده کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com