Dictiornary-Farsi | آرام ساختن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (13 milliseconds)

English	Persian
tone down <idiom>	آرام ساختن


Other Matches

throw a monkey wrench into <idiom>	آرام آرام متوقف کردن چیزی
work into <idiom>	آرام آرام مجبور شدن
Susurrus	صدای آرام و ملایم، مثل خش خش یا صدای آرام باد
restrained	آرام
laid-back	آرام
even-tempered	آرام
downers	آرام بخش
acquiesce	آرام کردن
mild-mannered	آرام ومودب
blue in the face <idiom>	آرام گرفتن
Be quiet !	آرام باش !
simmer down <idiom>	آرام شدن
hushed	آرام وصلحآمیز
Relax!	آرام باش!
downer	آرام بخش
go-slow	آرام کارکردنکارگرانبهنشانهاعتراض
He is calm and composed.	آرام وخونسرد است
to keep one's feet on the ground <idiom>	آرام و استوار ماندن
To simmer down .	آرام شدن (پس از خشم وعصبانیت )
It must be quiet.	باید ساکت و آرام باشد.
a quiet backwater	محل آرام و عقب افتاده
He is on edge. He is restive.	آرام ندارد (ناراحت است )
scareup	فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
tie up <idiom>	آرام یا متوقف کردن حرکت یا عملی
The evening was very pleasant, albeit a little quiet.	شب بسیار خوشایندی بود، البته کمی آرام.
He is restless. He cant keep stI'll.	آرام نمی گیرد (یک جابد نمی شود )
Easy does it .	یواش یواش ( آرام وبدون عجله )
At a leisrely pace.	خوش خوشک ( آرام سلانه سلانه )
Brontide	نوعی صدا [صدایی خفه شده و آرام که در برخی از مناطق زلزله خیز، به خصوص در امتداد سواحل و روی دریاچه ها شنیده میشود و تصور میرود که به دلیل لرزشهای ضعیف زمین باشد.]
shed	خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding	خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds	خون جاری ساختن جاری ساختن
to make away	ساختن
indite	ساختن
set up	ساختن
to t. up	ساختن
fabricating	ساختن
to get along	ساختن
fabricates	ساختن
dree	ساختن با
fabricated	ساختن
fabricate	ساختن
to go in with	ساختن با
to make a shift	ساختن
manufactured	ساختن
manufacture	ساختن
manufactures	ساختن
pellet	حب ساختن
remakes	از نو ساختن
confect	ساختن
fabrication	ساختن
carbonize	کک ساختن
upgraded	ساختن
idolising	بت ساختن
idolize	بت ساختن
idolized	بت ساختن
pills	حب ساختن
create	ساختن
creates	ساختن
idolizes	بت ساختن
idolizing	بت ساختن
make	ساختن
upgrade	ساختن
upgrades	ساختن
miscreate	بد ساختن
idolised	بت ساختن
upgrading	ساختن
makes	ساختن
idolises	بت ساختن
pill	حب ساختن
creating	ساختن
produce	ساختن
remake	از نو ساختن
unifies	تک ساختن
mints	ساختن
unify	تک ساختن
unifying	تک ساختن
minting	ساختن
produces	ساختن
produced	ساختن
generate	ساختن
mint	ساختن
minted	ساختن
upbuild	ساختن
bulid	ساختن
compose	ساختن
fashions	مد ساختن
put up	ساختن
composes	ساختن
bridges	پل ساختن
constructed	ساختن
builds	ساختن
constructing	ساختن
forborne	ساختن با
fashion	مد ساختن
fashioning	مد ساختن
put-up	ساختن
fashioned	مد ساختن
generating	ساختن
construct	ساختن
generates	ساختن
generated	ساختن
bridge	پل ساختن
bridged	پل ساختن
invented	ساختن
invents	ساختن
build	ساختن
buildings	ساختن
invent	ساختن
constructs	ساختن
inventing	ساختن
optimize	بهین ساختن
nidify	لانه ساختن
neologize	واژههای نو ساختن
validated	معتبر ساختن
disables	ناتوان ساختن
mutualize	دوسره ساختن
overset	واژگون ساختن
latex	بالاستیک ساختن
disable	ناتوان ساختن
familiarize	اشنا ساختن
familiarises	اشنا ساختن
familiarized	اشنا ساختن
nauseate	متنفر ساختن
nauseated	متنفر ساختن
familiarised	اشنا ساختن
validates	معتبر ساختن
familiarising	اشنا ساختن
validating	معتبر ساختن
disabling	ناتوان ساختن
familiarizes	اشنا ساختن
optimize	بهینه ساختن
familiarizing	اشنا ساختن
affiliated	مربوط ساختن
establish	ساختن برقرارکردن
establishes	ساختن برقرارکردن
ensures	مطمئن ساختن
ensure	مطمئن ساختن
ensured	مطمئن ساختن
ensuring	مطمئن ساختن
insures	مطمئن ساختن
establishing	ساختن برقرارکردن
insuring	مطمئن ساختن
accustom	معتاد ساختن
accustoming	معتاد ساختن
improvise	بالبداهه ساختن
improvising	بالبداهه ساختن
outraging	بی حرمت ساختن
outrages	بی حرمت ساختن
outraged	بی حرمت ساختن
outrage	بی حرمت ساختن
reconciling	راضی ساختن
improvises	بالبداهه ساختن
reconciles	راضی ساختن
reconcile	راضی ساختن
affiliates	مربوط ساختن
affiliating	مربوط ساختن
affiliate	مربوط ساختن
accustoms	معتاد ساختن
nauseates	متنفر ساختن
inter	مدفون ساختن
sepulcher	قبر ساختن
rule out	ممنوع ساختن
retrench	از نو خندق ساختن
internalization	درونی ساختن
inters	مدفون ساختن
reedify	دوباره ساختن
re edify	دوباره ساختن
denigration	سیاه ساختن
pt down	متوقف ساختن
primp	مزین ساختن
prepare mortar	ساختن ملات
entitling	ملقب ساختن
entitles	ملقب ساختن
interring	مدفون ساختن
slap down	متوقف ساختن
snow under	مستغرق ساختن
assimilated	شبیه ساختن
to kindle up	ملتهب ساختن
assimilates	شبیه ساختن
interred	مدفون ساختن
assimilating	شبیه ساختن
to carry over	منقول ساختن
to carry forward	منقول ساختن
to bind	متعهد ساختن
symmetrize	متقارن ساختن
subtilize	متعال ساختن
to lay open	اشکار ساختن
staticize	ایستا ساختن
solemnify	موقر ساختن
entitle	ملقب ساختن
prefabricate	پیس ساختن
pestles	پودر ساختن
produced	ساختن محصول
bead	مهره ساختن
discovered	مکشوف ساختن
ensconcing	استحکامات ساختن
produces	ساختن محصول
ensconces	استحکامات ساختن
ensconced	استحکامات ساختن