Dictiornary-Farsi | آزادی عمل و بیان | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
academic freedom	آزادی عمل و بیان


Other Matches

to speak [things indicating something]	بیان کردن [رفتاری یا چیزهایی که منظوری را بیان کنند]
absolute discharge	آزادی مطلق
academic freedom	آزادی علمی
on probation	در آزادی مشروط
warned	بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warns	بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warn	بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
Fourth of July	روز آزادی امریکا
To taste the jouys of freedom .	مزه آزادی را چشیدن
academic freedom	آزادی بحث و تحقیق
to keep somebody on a short leash	آزادی کسی را خیلی کم کردن
Liberty	[مجسمه زن نماد آزادی که توسط هنرمندان فرانسوی ساخته شد.]
negative true logic	سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
academic freedom	آزادی طلاب و محققین در تدریس وتحقیق و نشر افکار خود بدون انکه موسسهای که دراستخدام انند بتواند به انان تعرضی بکند و یا ایشان را درفشار بگذارد
rhetoric	علم معانی بیان معانی بیان
quotations	بیان
expression	بیان
say so	حق بیان
expressions	بیان
exposition	بیان
averment	بیان
quotation	بیان
say-so	حق بیان
verbiage [American English]	بیان
wording	بیان
word choice	بیان
statements	بیان
choice of words	بیان
pronunciations	بیان
say-so	بیان
expositions	بیان
statement	بیان
rhetorically	بیان
locutions	بیان
locution	بیان
experssion	بیان
explication	بیان
recitations	بیان
recitation	بیان
say so	بیان
diction	بیان
pronunciation	بیان
wording	بیان
diction	بیان
dite	بیان
explanations	بیان
interpretations	بیان
declarations	بیان
declaration	بیان
dit	بیان
interpretation	بیان
explanation	بیان
paradoxes	بیان مغایر
set forth	بیان کردن
dictograph	بیان نگار
declaratory	متضمن بیان
paradox	بیان مغایر
licorice	شیرین بیان
liquorice	شیرین بیان
enunciative	بیان کننده
shibboleths	بیان رایج
shibboleth	بیان رایج
expessible	قابل بیان
expounder	بیان کننده
expressible	به بیان درامدنی
fair spoken	خوش بیان
inexpressibility	بیان ناپذیری
presentment	بیان حضور
appositive	عطف بیان
tells	بیان کردن
telling-off	بیان کردن
tell	بیان کردن
self-expression	بیان حال
say	بیان کردن
says	بیان کردن
imparts	بیان کردن
imparting	بیان کردن
imparted	بیان کردن
anticlimaxes	بیان قهقرایی
anticlimax	بیان قهقرایی
frame	بیان کردن
formulation	بیان ریاضی
lip	سخن بیان
impart	بیان کردن
restatements	بیان مجدد
restatement	بیان مجدد
fluidity	سلاست بیان
fluidity	روانی بیان
mouths	مدخل بیان
mouthing	مدخل بیان
mouthed	مدخل بیان
account	بیان علت
mouth	مدخل بیان
eloquence	علم بیان
number	بیان کیفیت
statement	بیان وضعیت
statements	بیان وضعیت
apposition	عطف بیان
voice	بیان کردن
utter	بیان کردن
remark	افهار بیان
remarked	افهار بیان
numbers	بیان کیفیت
simply stated	به بیان کوتاه
remarks	افهار بیان
termed <adj.> <past-p.>	بیان شده
stated <adj.> <past-p.>	بیان شده
named <adj.> <past-p.>	بیان شده
mentioned <adj.> <past-p.>	بیان شده
remarking	افهار بیان
stater	بیان کننده
to set forth	بیان کردن
expressed	بیان یا شرح
verbalization	بیان شفاهی
sweet root	شیرین بیان
verbalization	بیان کلامی
diction	طرز بیان
express	بیان یا شرح
expresses	بیان یا شرح
freedom of experssion	ازادی بیان
set out	بیان کردن
expressing	بیان یا شرح
intonations	بیان با الحان
said	بیان شده
intonation	بیان با الحان
quantifying	چندی بیان کردن
quantify	چندی بیان کردن
restate	مجددا بیان کردن
bubble	بیان کردن حباب
bubbled	بیان کردن حباب
inexpressible	نا گفتنی غیرقابل بیان
bubbles	بیان کردن حباب
restated	مجددا بیان کردن
anticlimaxes	بیان قهقرایی نمودن
below-mentioned <adj.>	بیان شده در پایین
anticlimax	بیان قهقرایی نمودن
mentioned below [often postpos.] <adj.>	بیان شده در پایین
quantified	چندی بیان کردن
restates	مجددا بیان کردن
quantifies	چندی بیان کردن
restating	مجددا بیان کردن
undermentioned <adj.>	بیان شده در پایین
bubbling	بیان کردن حباب
enunciator	بیان کننده اداکننده
euphuism	بیان مطنطن لفافی
come out with <idiom>	بیان کردن ،گفتن
word picture	بیان یا شرح روشن
sound off <idiom>	عقاید را بیان کردن
inenarrable	غیر قابل بیان
k	نشانه بیان یک هزار
last word	بیان یا رفتار قاطع
misstate	درست بیان نردن
obiter dictum	بیان ضمنی و تصادفی
pomfret cake	کلوچه شیرین بیان
sound off	ازادانه بیان کردن
smooth tongued	خوش بیان چاپلوس
aforementioned <adj.>	بیان شده در بالا
abovementioned <adj.>	بیان شده در بالا
rhetor	اموزگار معانی بیان
above-quoted <adj.>	بیان شده در بالا
above-mentioned <adj.>	بیان شده در بالا
afore-mentioned <adj.>	بیان شده در بالا
causal	بیان کننده علت
anticlimactic	مربوط به بیان قهقرایی
run on	بتفصیل بیان کردن
expresses	بیان کردن اداکردن
riddle	تفسیریا بیان کردن
worded	بالغات بیان کردن
polarities	بیان جهت جریان یک شی
detailing	یات را بیان کردن
polarity	بیان جهت جریان یک شی
express	بیان کردن اداکردن
expressed	بیان کردن اداکردن
detail	یات را بیان کردن
circumlocutions	بیان غیر مستقیم
rhetoricians	اموزگار معانی بیان
word	بالغات بیان کردن
expressing	بیان کردن اداکردن
rhetorician	اموزگار معانی بیان
riddles	تفسیریا بیان کردن
enigma	رمز بیان مبهم
enigmas	رمز بیان مبهم
circumlocution	بیان غیر مستقیم
distinguishes	بیان اختلاف بین دو موضوع
four freedoms	ازادی در نطق و بیان عقیده
distinguish	بیان اختلاف بین دو موضوع
algorithmic	بیان شده با استفاده از الگوریتم ها
antiphrasis	بیان مطلبی به معنی مخالف ان
apodeictic	شامل یا مستلزم بیان حقیقت
quantifying	بیان اثر چیزی با اعداد
apodictic	شامل یا مستلزم بیان حقیقت
quantify	بیان اثر چیزی با اعداد
quantifies	بیان اثر چیزی با اعداد
quantified	بیان اثر چیزی با اعداد
disclosure	عمل بیان در باره چیزی
to put it in a nutshell	در چند کلمه بیان شود
describing	بیان مشخصات کسی یا چیزی
describe	بیان مشخصات کسی یا چیزی
language	بصورت لسانی بیان کردن
attributing	متغیر بیان کننده شکل