English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 130 (2 milliseconds)
English Persian
college admission tests آزمونهای پذیرش دانشجو
Other Matches
california achievement tests آزمونهای پیشرفت کالیفرنیا
cadets دانشجو
midshipman دانشجو
student دانشجو
students دانشجو
cadet دانشجو
collegian دانشجو
midshipman's hitch گره دانشجو
schoolwork تکلیف شبانه دانشجو
placement تعیین دانشپایه دانشجو از روی امتحان
placements تعیین دانشپایه دانشجو از روی امتحان
admittance پذیرش
acceptances پذیرش
acceptation پذیرش
reception پذیرش
receptions پذیرش
acceptance limit حد پذیرش
assents پذیرش
assenting پذیرش
assented پذیرش
assent پذیرش
adoption پذیرش
inductions پذیرش
induction پذیرش
acceptance پذیرش
admission پذیرش
intakes پذیرش
admissions پذیرش
intake پذیرش
patients پذیرش
patient پذیرش
sufficient <adj.> قابل پذیرش
group acceptance پذیرش گروهی
imprimatur تصویب پذیرش
induction station مرکز پذیرش
magnetic susceptibility پذیرش مغناطیسی
social acceptance پذیرش اجتماعی
sufficing <adj.> قابل پذیرش
admission requirements شرایط پذیرش
admission پذیرش به بیمارستان
adequately [sufficiently] <adv.> قابل پذیرش
sufficiently <adv.> قابل پذیرش
Reception پذیرش هتل
admission rate میزان پذیرش
satisfactory <adj.> قابل پذیرش
receptivity قدرت پذیرش
receptionist متصدی پذیرش
face the music <idiom> پذیرش نسخه
acceptable <adj.> قابل پذیرش
adequate <adj.> قابل پذیرش
good [sufficient] <adj.> قابل پذیرش
cry uncle <idiom> پذیرش شکست
tolerability قابلیت پذیرش
selective admission پذیرش انتخابی
admission of liability پذیرش تعهدات
admission port دریچه پذیرش
rejection عدم پذیرش
refusing عدم پذیرش
refuses عدم پذیرش
reception دریافت پذیرش
acceptance of offer پذیرش پیشنهاد
refused عدم پذیرش
refuse عدم پذیرش
acceptance test آزمون پذیرش
receptions دریافت پذیرش
acceptable قابل پذیرش
repulsion عدم پذیرش
reject عدم پذیرش چیزی
receive پذیرش داده از یک خط ارتباطی
readiness to accept آمادگی برای پذیرش
receptee افراد مورد پذیرش
hire out <idiom> پذیرش برای شغل
susceptive پذیرنده اماده پذیرش
take a back seat <idiom> پذیرش پستترین مقام
rejected عدم پذیرش چیزی
acceptability قابلیت پذیرش پسندیدگی
application study بررسی پذیرش اماد
receives پذیرش داده از یک خط ارتباطی
bankable قابل پذیرش در بانک
denial عدم پذیرش حاشا
denials عدم پذیرش حاشا
impassablility غیر قابل پذیرش
rejecting عدم پذیرش چیزی
susceptible حساس مستعد پذیرش
rejects عدم پذیرش چیزی
emergency admission پذیرش اضطراری [در بیمارستان] [پزشکی]
ksr کلمه کلیدی ارسال-پذیرش
reception قدرت پذیرش پذیرایی کردن
taking of evidence پذیرش سند و گواهی [حقوق]
hearing of evidence پذیرش سند و گواهی [حقوق]
receptions قدرت پذیرش پذیرایی کردن
declaration of intention افهاریه تمایل به پذیرش تابعیت
take one's own medicine <idiom> پذیرش محاکمه بدون شکایت
keyboard send receive صفحه کلید ارسال- پذیرش
market acceptance پذیرش کالا توسط بازار
americanization پذیرش اخلاق و اداب امریکایی
sensate اماده پذیرش حس احساس کردن
acceptance sampling پذیرش کالاپس از نمونه برداری
freeload <idiom> پذیرش غذا وخانه باهزینه دیگری
write off <idiom> پذیرش خسارت وپیش از آن نگران نبودن
to refuse somebody admittance to something پذیرش کسی را برای چیزی رد کردن
throw up one's hands <idiom> توقف تلاش ،پذیرش موفق نشدن
accept سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
accepting سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
interactive برنامه کامپیوتری قادر به پذیرش داده از عملوند
accepts سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
to go down [in a particular way] with somebody برای کسی [به سبک ویژه ای] قابل پذیرش بودن
legal عبارت یا دستوری که در قوانین زبان قابل پذیرش است
focuses پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focussed پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focusses پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focus پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focused پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focussing پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
reception station پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
form utility در این مواد ازنظر پذیرش بازار و مصرف کننده ایجاد میشود
medium رسانه مغناطیسی خالی و فرمت شده که آماده پذیرش داده است
mediums رسانه مغناطیسی خالی و فرمت شده که آماده پذیرش داده است
dos نشانگری که می گوید DOS آماده پذیرش یک دستور تایپ شده روی صفحه کلید است
framing error خطایی که در اثر عدم موفقیت و خرابی دستگاه پذیرش دربازشناسی صحت بیتهایی که تشکیل یک کاراکتر را میدهندپیش می اید
AT command set حالتی در مودم که آماده پذیرش دستورات با استفاده از مجموعه دستورات Hayes AT است
direct admission مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
acceptance sampling نمونه برداری جهت پذیرش نمونه قبولی
parity نشانگری که نشان میدهد آیا داده بررسی پذیرش شده است یا نه یا اینکه داده پیرستی زوج یا فرد دارد
new- دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
newer دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
newest دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
new دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
induction station دفتر استخدام دفتر پذیرش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com