Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (2 milliseconds)
English	Persian
to pass your driver's license test at the first attempt	آزمون گواهینامه رانندگی را بار اول قبول شدن
Other Matches
driving licences	گواهینامه رانندگی
driving licence	گواهینامه رانندگی
driving licenses	گواهینامه رانندگی
Here ist my driving licence card.	بفرمائید این گواهینامه رانندگی من است.
Lets play that again .	قبول ندارم. [قبول نیست دربازی وغیره ]
certificates	گواهینامه
certificate	گواهینامه
diploma	گواهینامه
diplomas	گواهینامه
affidavit	گواهینامه
affidavits	سوگندنامه گواهینامه
certificate of origin	گواهینامه مبداء
marriage line	گواهینامه ازدواج
master's certificate	گواهینامه فرماندهی
share warrant	گواهینامه سهام
debenture	گواهینامه گمرکی
affidavy	سوگندنامه گواهینامه
Here is my driving licence.	بفرمائید، این گواهینامه من.
airworthiness certificate	گواهینامه صلاحیت پرواز
trials	آزمون ها
tests	آزمون ها
examinations	آزمون ها
trial	آزمون
examination	آزمون
quiz [American]	آزمون
test	آزمون
acceptance test	آزمون پذیرش
quizmaster	آزمون گردان
litmus test	آزمون نهادنما
litmus test	آزمون نمایانگر
a posteriori	آزمون مدارانه
litmus tests	آزمون نهادنما
accuracy test	آزمون دقت
quizmasters	آزمون گردان
achievement test	آزمون پیشرفت
ability test	آزمون توانایی
litmus tests	آزمون تورنسل
litmus tests	آزمون نمایانگر
litmus test	آزمون تورنسل
clearance	گواهینامه یاکاغذ دال بر پاکی و بی عیبی ترخیص
achievement battery	مجموعه آزمون پیشرفت
mac quarrie test for mechanical ability	آزمون توانایی فنی مک کواری
make a picture story test	آزمون داستان سازی مصور
school and college ability test	آزمون توانایی تحصیل درمدرسه و دانشگاه
otis lennon mental ability test	آزمون توانایی ذهنی اوتیس-لنون
seashore musical ability tests	آزمون های استعداد موسیقی سیشور
quizmaster	گردانندهی برنامهی آزمون اطلاعات عمومی
quizmasters	گردانندهی برنامهی آزمون اطلاعات عمومی
terman group test of mental ability	آزمون گروهی توانایی ذهنی ترمن
acid test	آزمایش قدرت پرداخت آزمون درجه نقدینگی
chauffeurs	رانندگی کردن
chauffeuring	رانندگی کردن
chauffeur	رانندگی کردن
chauffeured	رانندگی کردن
driving experience	تجربه رانندگی
driving	موثر رانندگی
motoring offences	جرائم رانندگی
radius of action	ناحیه رانندگی
wheel gloves	دستکش رانندگی
drives	رانندگی کردن
staging	رانندگی کالسکه
drive	رانندگی کردن
O levels	آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
O level	آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
otis quick scoring mental ability test	آزمون توانایی ذهنی اوتیس با نمره گذاری سریع
department of motor vehicles [DMV] [American E]	اداره راهنمایی و رانندگی
vehicle registration office	اداره راهنمایی و رانندگی
karting	رانندگی با اتومبیل کوچک
drive	رانندگی ارابه مسابقهای
road traffic offences	جرائم راهنمایی و رانندگی
He drives recklessly.	بی احتیاط رانندگی می کند
There is nothing to be afraid of in driving.	رانندگی که ترس ندارد.
drunken driving	رانندگی در حال مستی
to drive a car	رانندگی کردن خودرویی
drives	رانندگی ارابه مسابقهای
pull ahead	جلو زدن [در رانندگی]
traffic court	دادگاه تخلفات رانندگی
to drive on dimmed [dipped] headlights	با نور پایین رانندگی کردن
Road signs	علائم راهنمایی و رانندگی جاده
reduced lighting	حرکت با نور کم رانندگی با چراغ جنگی
traffic court	دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات رانندگی
cell phone users while driving	کاربران تلفن همراه درحال رانندگی
It is murder driving on this freeway ( motorway , highway ) .	رانندگی دراین بزرگراه کشنده است
iceboat	قایق مخصوص رانندگی روی سطح یخزده
adopted types	انواع تجهیزات مورد قبول انواع تجهیزات قبول شده
to jink [colloquial] [British English]	در دویدن [راه رفتن] [رانندگی کردن] ناگهان مسیر را تغییر دادن
reception	قبول
acceptances	قبول
adoption	قبول
acceptance	قبول
admissions	قبول
admission	قبول
receptions	قبول
acknowledgment	قبول
intromission	قبول
imprimatur	قبول
compliance	قبول
ratification	قبول قبولی
valid	قابل قبول
honouring	قبول کردن
ready acceptance	حسن قبول
intolerancy	عدم قبول
incompliance	عدم قبول
implied acceptance	قبول ضمنی
conceded	قبول شکست
express acceptance	قبول صریح
conceding	قبول شکست
honoring	قبول کردن
accorded	قبول کردن
naturalization	قبول تابعیت
honors	قبول کردن
honour	قبول کردن
non acceptance	عدم قبول
honoured	قبول کردن
compliant	قبول کننده
accords	قبول کردن
offer and acceptance	ایجاب و قبول
concedes	قبول شکست
accord	قبول کردن
taken	مورد قبول
receivable	قابل قبول
reply paid	جواب قبول
acceptable	قابل قبول
Agreed . that is a deal .	قبول ( قبوله )
passable	قابل قبول
believable	قابل قبول
unacceptable	غیرقابل قبول
acceptability	قابلیت قبول
ineligible	غیرقابل قبول
acceptability	قبول شدگی
received	مورد قبول
acceptance	قبول قرارداد
the optio to accept or reject	اختیار قبول یا رد
the g. or refusal of anything	قبول یا ردچیزی
passes	قبول کردن
I agree.	قبول دارم.
passed	قبول کردن
honored	قبول کردن
to take in	قبول کردن
admissible	قابل قبول
acceptances	قبول قرارداد
withdraw	قبول نکردن
withdraws	قبول نکردن
adoption	قبول به فرزندی
reply paid /RP/ [reply prepaid]	جواب قبول
tolerable	قابل قبول
unacceptably	غیرقابل قبول
accepts	قبول کردن
good [sufficient] <adj.>	قابل قبول
satisfactory <adj.>	قابل قبول
acceptance limit	حد قابل قبول
acceptance by words	قبول قولی
acceptance by conduct	قبول فعلی
sufficient <adj.>	قابل قبول
sufficing <adj.>	قابل قبول
disclaiming	قبول نکردن
acceptably	بطورقابل قبول
disclaimed	قبول نکردن
adequate <adj.>	قابل قبول
acceptor	قبول کننده
acceptation tacite	قبول ضمنی
acceptable <adj.>	قابل قبول
accepter	قبول کننده
acceptant	قبول کننده
acceptancy	اماده قبول
allowable	قابل قبول
entertains	قبول کردن
entertained	قبول کردن
impossible [colloquial] <adj.>	غیرقابل قبول
accepting	قبول شدن
accept	قبول کردن
agreements	قرار قبول
agreement	قرار قبول
accept	قبول شدن
intolerance	عدم قبول
rejection	عدم قبول
rejection	قبول نکردن
admitting	قبول کردن
admits	قبول کردن
entertain	قبول کردن
adequately [sufficiently] <adv.>	قابل قبول
disclaims	قبول نکردن
sufficiently <adv.>	قابل قبول
pass	قبول کردن
accepts	قبول شدن
accepting	قبول کردن
reasonable	قابل قبول
admit	قبول کردن
embracement	قبول اتخاذ
allowable load	بارقابل قبول
adopting	قبول کردن
adopt	قبول کردن
compliantly	با قبول و رضایت
honours	قبول کردن
disallowance	عدم قبول
concede	قبول شکست
agreed <adj.> <past-p.>	قبول شده
allowed <adj.> <past-p.>	قبول شده
approved <adj.> <past-p.>	قبول شده
authorised [British] <adj.> <past-p.>	قبول شده

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com