English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 188 (13 milliseconds)
English Persian
head above water <idiom> آشکاری مشکل
Other Matches
ScanDisk که دیسک سخت را برای وجود مشکل بررسی میکند وسعی در رفع مشکل ای دارد که یافته است
straw that breaks the camel's back <idiom> مشکل پشت مشکل کمر انسان را خم میکند
The real problem is not whether machines think but whether men do. مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
quandary مشکل
problems مشکل
quandaries مشکل
jigsaws مشکل
scarc ely مشکل
jigsaw مشکل
difficult مشکل
problem مشکل
uphill مشکل
miminy piminy مشکل پسند
ills مشکل سخت
ill- مشکل سخت
ill مشکل سخت
in a bind <idiom> به مشکل افتادن
in a jam <idiom> مشکل داشتن
hard to please مشکل پسند
up the creek <idiom> به مشکل برخودن
solution پاسخ یک مشکل
open sesame مشکل گشا
fastidiousness مشکل پسندی
bisexual خنثی مشکل
bisexuals خنثی مشکل
deep water <idiom> مشکل سخت
fun and games <idiom> وفیفه مشکل
have a time <idiom> به مشکل بر خوردن
kick up a fuss <idiom> به مشکل بر خوردن
off the hook <idiom> دورشدن از مشکل
hardly مشکل بزحمت
picksome مشکل پسند
problem identification بازشناسی مشکل
flawless <adj.> بدون مشکل
fault description توضیح مشکل
exquisite taste مشکل پسندی
f.in taste مشکل پسند
knots مشکل عقده
solutions پاسخ یک مشکل
knot مشکل عقده
defect description توضیح مشکل
description of error توضیح مشکل
error description توضیح مشکل
hardest مشکل شدید
harder مشکل شدید
hard مشکل شدید
free from error <adj.> بدون مشکل
floorer سوال مشکل
fastidious مشکل پسند
finically مشکل پسندانه
finicality مشکل پسندی
What's the problem? مشکل کجاست؟
immaculate <adj.> بدون مشکل
faultless <adj.> بدون مشکل
feeding problem مشکل تغذیه
impeccable <adj.> بدون مشکل
sound <adj.> بدون مشکل
mooney problem checklist مشکل سنج مونی
problem child کودک مشکل افرین
end در انتها یا پس از چندین مشکل
ended در انتها یا پس از چندین مشکل
ends در انتها یا پس از چندین مشکل
calculation پاسخ به یک مشکل در ریاضی
catastrophic error خطا یا مشکل در کل سیستم
mystification مشکل وپیچیده سازی
problem behavior رفتار مشکل افرین
resource person فرد مشکل گشا
solves یافتن پاسخ یک مشکل
solved یافتن پاسخ یک مشکل
solve یافتن پاسخ یک مشکل
in a world of one's own <idiom> مشکل عمیق داشتن
no picnic <idiom> ناخوش آیند ،مشکل
in the doghouse <idiom> مشکل پیدا کردن با
solving یافتن پاسخ یک مشکل
turn tail <idiom> فرار از خطر یا مشکل
through the mill <idiom> تجربه شرایط مشکل
raise eyebrows <idiom> ایجاد مشکل و زحمت
to put the a. in the helve مشکل یامعمائی را حل کردن
can of worms <idiom> مشکل پیچیده وسردرگم
to resolve a doubt حل مشکل یاشبهه کردن
unhandy مشکل بدست امده
Gordian knot مشکل معما مانند
Gordian knots مشکل معما مانند
intricate design نقش پیچیده، درهم و مشکل
finicking جلوه فروش مشکل پسند
policy dilemma تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
Problem - solving . گره گشایی ( رفع مشکل )
i can add rapidly مشکل مارا زیاد کرد
it is particularly difficult بیک طرزمخصوصی مشکل است
iteration تکرار یک برنامه برای حل مشکل
clear up <idiom> حل کردن یا توضیح دادن (مشکل)
last straw <idiom> [آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
difficult terrain زمین مشکل برای عبور
hardens مشکل کردن سخت شدن
harden مشکل کردن سخت شدن
matter مشکل یا مساله قابل بحث
mattered مشکل یا مساله قابل بحث
matters مشکل یا مساله قابل بحث
simplest آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simpler آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
mattering مشکل یا مساله قابل بحث
simple آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
calculated یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
calculates یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
breaks از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
complicated با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
break از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
problem سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
problems سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
complexes بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
complex بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
calculate یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
formula مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
he can scarcely have done that مشکل این کار را کرده باشد
advanced بسیار پیچیده و مشکل برای یادگیری
procedure روش یا مسیر مورد استفاده در حل مشکل
formulas مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
formulae مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
degree of difficulty درجه بندی حرکات مشکل شیرجه
cross that bridge when you come to it <idiom> [به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
auxiliaries پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
auxiliary پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
conferences ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
conference ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
getting برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
gets برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
get برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
squirelly اتومبیلی که در سرعت زیادکنترل ان سر پیچ مشکل باشد
This would provide an obvious solution [to the problem] . این می تواند یک راه حل واضح [به مشکل] فراهم می کند.
Is that enough to be a problem? آیا این کافی است یک مشکل بحساب بیاید؟
graveyard مسیری که کسب امتیاز خوب روی ان مشکل است
graveyards مسیری که کسب امتیاز خوب روی ان مشکل است
attended operation فرآیندی که در صورت وقوع مشکل یک عملگر آماده دارد
bug خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
problems یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
problem یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
tide (someone) over <idiom> کمک به کسی برای فائق آمدن برشرایط مشکل
bugs خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
bugging خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
seamless integration فرایندشامل کردن وسیله بانرم افزارجدیددر سیستم بدون مشکل
yorker توپی که نزدیک پای توپ زن میافتد و زدن ان مشکل است
A problem is a chance for you to do your best. مشکل فرصتی است برای شما تا نهایت تلاشتان را بکنید.
real time عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
frame خطای ناشی از یک بیت مشکل دار در فریمی در نوار مغناطیسی
alternate مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
alternated مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
alternates مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
caught between two stools <idiom> [زمانی که کسی در انتخاب میان ۲ چیز با مشکل مواجه میشود]
linear روش شکستن ریاضی مشکل به طوری که دو قسمت باکامیوتر قابل حل باشد
scalogram نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
real time زمان عمل یا پردازش که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود.
scallywag نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
component خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
components خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
blue ribbon program برنامه کاملی که در ابتدا و بدون هر گونه خطا یا مشکل اجرا شود
to upset the applecart <idiom> مشکل ایجاد کردن بویژه با بهم زدن برنامه کسی [اصطلاح مجازی]
brute force method روش رفع مشکل که بستگی به قدرت کامپیوتر داردو نه به برنامه نویسی مناسب
cascaded star روش گره ها در شبکه با توپولوژی ستاره با بیش از یک hub که در صورت مشکل پشتیبانی از آن ایجاد میکند
knowledge وسایل و قوانین خبره را درباره یک موضوع مشخص اعمال میکند روی داده کاربر برای کمک به حل مشکل
The whole problem with the world is that fools and fanatics are always so certain of themselves, and wiser people so full of doubts. مشکل اصلی در دنیا این است که احمق ها و متعصب ها همیشه از خودشان مطمئن و انسان های عاقل پر از تردید هستند.
diagnostic محل و دلایل خطا نرم افزاری یا مشکل سخت افزاری
hook نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند
hooks نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند
alert پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
begger my neighbour policy سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
alerted پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
alerts پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
expert نرم افزاری که دانش نصیحت و قوانین تصویب شده توسط خبره ها را در یک موضوع مشخص به داده کاربر اعمال میکند تا کمک به رفع یک مشکل
experts نرم افزاری که دانش نصیحت و قوانین تصویب شده توسط خبره ها را در یک موضوع مشخص به داده کاربر اعمال میکند تا کمک به رفع یک مشکل
crashing خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashed خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashes خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashingly خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
rule نرم افزاری که قوانین و دانش خبره را در یک موضوع مشخص برای داده کاربر برای حل مشکل اعمال میکند
salami technique کلاه برداری کامپیوتری توسط تراکنشهای جدا وکوچک که دنبال کردن آنها وتشخیص آنها مشکل است
crash خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
ambiguous نام فایلی که برای یک فایل یکتا نام یکتایی ندارد و محل دهی فایل را مشکل می سازد
beta software نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
alleys منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleyways منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alley منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
anti balance tab بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
RPC روش ارتباط بین دو برنامه روی دو کامپیوتر جدا ولی مرتبط . یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر در شبکه درخواست پردازش یک مشکل را میکند و سپس نتیجه را نمایش میدهد. و در برنامههای client / server استفاده میشود
countershaft محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
remote روش ارتباط بین دو برنامه که روی دو کامپیوتر اجرا شوند که متصل هستند. یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر روی شبکه می پرسد تا مشکل را پردازش کند ونتیجه را نمایش دهد. در برنامههای server-client به کار می رود
remoter روش ارتباط بین دو برنامه که روی دو کامپیوتر اجرا شوند که متصل هستند. یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر روی شبکه می پرسد تا مشکل را پردازش کند ونتیجه را نمایش دهد. در برنامههای server-client به کار می رود
remotest روش ارتباط بین دو برنامه که روی دو کامپیوتر اجرا شوند که متصل هستند. یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر روی شبکه می پرسد تا مشکل را پردازش کند ونتیجه را نمایش دهد. در برنامههای server-client به کار می رود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com