English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
to be in season [in heat] آماده جفتگیری بودن [جانورشناسی]
Other Matches
colds بدون آماده بودن
coldest بدون آماده بودن
colder بدون آماده بودن
cold بدون آماده بودن
to stand ready for [+ noun] آماده بودن برای
to stand ready to [+ verb] آماده بودن برای
able آماده بودن آرایش دادن
to be about to do something <idiom> آماده انجام کاری بودن [اصطلاح روزمره]
to be on the verge [brink] of doing something <idiom> آماده انجام کاری بودن [اصطلاح روزمره]
to be on-call در آماده باش برای ترک درخدمت بودن
configured in وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده آماده بودن آن برای استفاده است
recombination جفتگیری
mating جفتگیری
adjustable coupling جفتگیری متغیر
pre-treatment عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
extends فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extend فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extending فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
at one's fingertips <idiom> آماده
able آماده
get ready <idiom> آماده شدن از
accommodate آماده کردن
here goes nothing <idiom> آماده شروع
in arms <idiom> آماده جنگیدن
up to <idiom> آماده شیطنت
take up arms <idiom> آماده جنگیدن
accessible آماده پذیرایی
set out <idiom> آماده سفرشدن
give-and-take آماده به توافق
up in arms <idiom> آماده حمله
handshaking آماده دریافت
make arrangements آماده کردن
in the pipeline [Colloquial] در آماده سازی
make preparations آماده کردن
make provisions آماده کردن
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
promise the moon <idiom> آماده انجام کار
prone to do something آماده کردن برای
psyched up <idiom> آماده انجام کار
go ahead <idiom> آماده کار شدن
get set <idiom> آماده شروع شدن
up for grabs <idiom> آماده رقابت شدن
at someone's beck and call <idiom> همیشه آماده پذیرایی
dinner etc. is served غذا آماده است
fair game طعمهی حاضر و آماده
red alert حالت آماده باش
to prepare [for] آماده شدن [به یا برای]
red alerts حالت آماده باش
luncheon meat گوشت پخته و آماده
in store <idiom> آماده بوقوع پیوستن
preparation آماده کردن چیزی
preparations آماده کردن چیزی
contain در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contains در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
retaken آماده برایفیلمبرداری یا عکس برداری
forthcoming <adj.> آماده به ارائه [نزدیک به تحقق]
retake آماده برایفیلمبرداری یا عکس برداری
Please have my bill ready. لطفا صورتحسابم را آماده کنید.
prone to do something آماده برای کردن کاری
Since you are not ready ... چونکه هنوز آماده نیستی...
As you are not ready ... چونکه هنوز آماده نیستی...
to prepare something چیزی را آماده کردن [آشپزی]
hit the books <idiom> برای کلاس آماده شدن
retakes آماده برایفیلمبرداری یا عکس برداری
My room hasn't been prepared. اتاق من آماده نشده است.
cast the first stone <idiom> همیشه آماده جنگیدن است
on call <idiom> آماده برای ترک خدمت
retaking آماده برایفیلمبرداری یا عکس برداری
precompiled code کد خروجی کامپایلر و آماده اجرا
to mind مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
corresponds بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponded بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
correspond بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumber از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
up to it/the job <idiom> مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
outnumbers از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to be in one's right mind دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
reworking برای کاربرد مجدد آماده کردن
standbys که در صورت خرابی آماده استفاده است
in the market for <idiom> خواستن یا آماده خرید چیزی شدن
to dress [food] آماده کردن [پختن] [غذا یا دسرت]
standby که در صورت خرابی آماده استفاده است
reworked برای کاربرد مجدد آماده کردن
reworks برای کاربرد مجدد آماده کردن
sixth forms دورهی آماده سازی برای دانشگاه
address آماده شدن برای ضربه یا هدفگیری
design development آماده سازی و تکمیل نقشه فرش
to set about دست بکاری زدن آماده کاری
rework برای کاربرد مجدد آماده کردن
finished کالاهای تولیدی که آماده فروش هستند
sixth form دورهی آماده سازی برای دانشگاه
look out منتظر بودن گوش به زنگ بودن
validity of the credit معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
reasonableness موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
To be on top of ones job . بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
fit شایسته بودن برای مناسب بودن
fittest شایسته بودن برای مناسب بودن
lurking در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to be hard put to it درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
to be in a habit دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
lurks در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
belong مال کسی بودن وابسته بودن
to look out اماده بودن گوش بزنگ بودن
lurk در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
belonged مال کسی بودن وابسته بودن
lurked در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
belongs مال کسی بودن وابسته بودن
fits شایسته بودن برای مناسب بودن
on tap <adj.> همیشه آماده [برای ریختن از شیره بشکه]
pages عمل چسباندن تصویر و تن در یک صفحه آماده چاپ
To stand at attention(ease). بحالت آماده باش ( آزاد ) ایستادن ( ؟ رآمدن )
interleaving به طوری که در حین اجرا همزمان آماده می شوند
on-call service آماده برای ترک در خدمت [اصطلاح رسمی]
paged عمل چسباندن تصویر و تن در یک صفحه آماده چاپ
I am prepared for any eventuality. برای هر گونه پیش آمدی آماده هستم
page عمل چسباندن تصویر و تن در یک صفحه آماده چاپ
to square up خود را آماده کردن [برای دعوی یا حمله]
It's time to prepare the meal. وقتش رسیده است که غذا را آماده کنیم.
To work on someone کسی را پختن [از نظر فکری وذهنی آماده کردن]
microprogram مجموعه کامل ریز دستورات ابتدایی آماده در CPU
clears سیگنال RSC که یک خط یا وسیله آماده ارسال داده است
finished متنی که تایپ شده و آماده چاپ گرفتن است
clearest سیگنال RSC که یک خط یا وسیله آماده ارسال داده است
clearer سیگنال RSC که یک خط یا وسیله آماده ارسال داده است
clear سیگنال RSC که یک خط یا وسیله آماده ارسال داده است
attended operation فرآیندی که در صورت وقوع مشکل یک عملگر آماده دارد
opens آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
opened آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
action architecture [معماری با طرح های دقیق و مختصر و استفاده از مواد آماده]
open آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
handshaking سیگنال ارسالی بین دو وسیله ارتباطی شامل آماده ارسال
focused پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
demands پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
demanded پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
demand پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
focussing پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focusses پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focussed پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
contentions مدت زمانی که طول می کشد تا وسیلهای آماده استفاده شود
contention مدت زمانی که طول می کشد تا وسیلهای آماده استفاده شود
focus پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focuses پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
device handler نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
takedown مدت زمانی که یک وسیله جانبی آماده برای کار دیگری میشود
printed فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
print فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
prints فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
empty رسانه ذخیره سازی خالی و فرمت شده آماده دریافت داده
emptiest رسانه ذخیره سازی خالی و فرمت شده آماده دریافت داده
empties رسانه ذخیره سازی خالی و فرمت شده آماده دریافت داده
emptier رسانه ذخیره سازی خالی و فرمت شده آماده دریافت داده
emptied رسانه ذخیره سازی خالی و فرمت شده آماده دریافت داده
streams تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
streamed تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
beta version گونهای از برنامه کاربردی نرم افزار که تقریباگ آماده انتشار است
stream تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
medium رسانه مغناطیسی خالی و فرمت شده که آماده پذیرش داده است
preprocessor نرم افزاری که داده را پیش از کامپایل یا ترجمه آماده و پردازش میکند
mediums رسانه مغناطیسی خالی و فرمت شده که آماده پذیرش داده است
device driver نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
cts CSR برای بیان اینکه یک خط یا وسیله آماده ارسال داده است
greasy wool پشم چرب [پشمی که هنوز شسته نشده و آماده ریسندگی نیست.]
monitors رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
slouched خمیده بودن اویخته بودن
slouch خمیده بودن اویخته بودن
slouches خمیده بودن اویخته بودن
to be due مقرر بودن [موعد بودن]
abut مماس بودن مجاور بودن
having مالک بودن ناگزیر بودن
discord ناجور بودن ناسازگار بودن
consists شامل بودن عبارت بودن از
consisting شامل بودن عبارت بودن از
consisted شامل بودن عبارت بودن از
slouching خمیده بودن اویخته بودن
consist شامل بودن عبارت بودن از
moons سرگردان بودن اواره بودن
moon سرگردان بودن اواره بودن
governs نافذ بودن نافر بودن بر
governed نافذ بودن نافر بودن بر
govern نافذ بودن نافر بودن بر
have مالک بودن ناگزیر بودن
abuts مماس بودن مجاور بودن
abutted مماس بودن مجاور بودن
precede جلوتر بودن از اسبق بودن بر
stravaig سرگردان بودن بی هدف بودن
owes مدیون بودن مرهون بودن
owed مدیون بودن مرهون بودن
owe مدیون بودن مرهون بودن
on guard مراقب بودن نگهبان بودن
agrees متفق بودن همرای بودن
ablest لایق بودن مناسب بودن
depends مربوط بودن منوط بودن
conditionality شرطی بودن مشروط بودن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com