English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
detailed analysis آنالیز دقیق
Other Matches
technical analysis آنالیز کردن
3D analysis آنالیز سه بعدی
elemental analysis آنالیز عنصری [شیمی]
functional analysis آنالیز تابعی [ریاضی]
Complex analysis آنالیز مختلط [ریاضی]
theory of functions of a complex variable آنالیز مختلط [ریاضی]
quartz clock بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
picturing آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
picture آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
pictured آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
pictures آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
optimize کامپایلری که کد ماشین را که تولید میکند آنالیز میکند و سرعت و کارایی آنرا افزایش میدهد
dye analysis [آنالیز کردن رنگینه های بکار رفته در فرش جهت تعیین طول عمر فرش و سابقه تاریخی نوع رنگینه]
stringent دقیق
stringently دقیق
accurate دقیق
exact دقیق
literal دقیق
punctilious دقیق
punctiliously دقیق
wistful دقیق
exacts دقیق
astute دقیق
advertent دقیق
exacted دقیق
particular redemption دقیق
precision دقیق
punctual دقیق
subtil دقیق
exact solution حل دقیق
scholastical دقیق
scholastic دقیق
scrutinizer دقیق
tenty دقیق
intent دقیق
exquisite دقیق
queazy زیاد دقیق
thorough paced دقیق گام
strictly speaking دقیق شویم
watchfulness دقیق هشیاری
going-over بررسی دقیق
precision tools الات دقیق
instruments الات دقیق
precision balance ترازوی دقیق
pryingly با نگاه دقیق
queasy زیاد دقیق
pernickety کاربسیار دقیق
precision fire تیر دقیق
micro pressure gage فشارسنج دقیق
precision adjustment تنظیم دقیق
fine adjustment تنظیم دقیق
fine setting تنظیم دقیق
fine spun دقیق خیالی
precisian خیلی دقیق
perpend دقیق بودن
persnickety کاربسیار دقیق
particularization شرح دقیق
high accuracy measurement سنجش دقیق
precision instrument سنجه دقیق
precision levelling ترازیابی دقیق
scrutiny بررسی دقیق
precisionist بسیار دقیق
precision tool ابزار دقیق
precision sweep روبش دقیق
precise دقیق کردن
precise صریح دقیق
precise خیلی دقیق
arm of precision اسلحه دقیق
precision spirit level ترازوی دقیق
precision scale مقیاس دقیق
an a calculator محاسب دقیق
precision measurment سنجش دقیق
goings-over بررسی دقیق
corrects دقیق یا درست
controlling توپزن دقیق
control توپزن دقیق
detailed analysis بررسی دقیق
subtlest دقیق لطیف
subtler دقیق لطیف
subtle دقیق لطیف
setting up لجوج دقیق
sets لجوج دقیق
set لجوج دقیق
watchful بی خواب دقیق
exact location محل دقیق
tenuous لطیف دقیق
correcting دقیق یا درست
correct دقیق یا درست
sounds بی خطر دقیق
in-depth دقیق و عمیق
sound بی خطر دقیق
instrument الات دقیق
punctual باذکرجزئیات دقیق
sounded بی خطر دقیق
soundest بی خطر دقیق
controls توپزن دقیق
thoroughgoing بسیار دقیق
imprecise غیر دقیق
inspecting ازمایش دقیق بازبینی
precision bore سوراخ کردن دقیق
pin point تعیین دقیق نقاط
precision adjustment تنظیم دقیق تیر
precision adjustment تنظیم تیر دقیق
precision casting ریخته گری دقیق
precision drill مته کردن دقیق
fine adjustment knob دکمه تنظیم دقیق
off base <idiom> غیر دقیق ،نادرست
pick someone's brains <idiom> اطلاعات دقیق به کسی
a true and accurate report گزارشی درست و دقیق
scrupulously <adv.> خیلی دقیق وسواسی
mind one's P's and Q's <idiom> خیلی دقیق به رفتاروگفتار
to pore [over; on] به مطالعه دقیق پرداختن
precision measuring equipment تجهیزات سنجش دقیق
precision lathe ماشین تراش دقیق
precision engineering تکنیک ابزار دقیق
precision engineering مهندسی ابزار دقیق
altitude fine adjustment دستگاه تنظیم دقیق
measuring magnifier مسافت یاب دقیق
particular دقیق نکته بین
tenderest دقیق ترد ونازک
chronometer ساعت شمار دقیق
calibration تنظیم الات دقیق
tendering دقیق ترد ونازک
inspect ازمایش دقیق بازبینی
sticklers سمج خیلی دقیق
stickler سمج خیلی دقیق
mirrors ایجاد کپی دقیق
mirror ایجاد کپی دقیق
zero تنظیم دقیق دستگاه
zeroes تنظیم دقیق دستگاه
inspects ازمایش دقیق بازبینی
zeros تنظیم دقیق دستگاه
astringent سخت گیر دقیق
pore بمطالعه دقیق پرداختن
inspected ازمایش دقیق بازبینی
pores بمطالعه دقیق پرداختن
tendered دقیق ترد ونازک
mirrored ایجاد کپی دقیق
meticulous خیلی دقیق وسواسی
precision بسیار دقیق بودن
precision اندازه گیری دقیق
facsimiles کپی دقیق از یک متن
fine tuning میزان سازی دقیق
fine sight تنظیم خط نشانه دقیق
facsimile کپی دقیق از یک متن
tender دقیق ترد ونازک
edge sharpening دقیق کردن لبه
probity پیروی دقیق از اصول
fine turning میزان سازی دقیق
attenuating تقلیل دادن دقیق شدن
subtilize دقیق وحساس ولطیف کردن
handle with kid gloves <idiom> باکسی همکاری دقیق داشتن
attenuate تقلیل دادن دقیق شدن
attenuated تقلیل دادن دقیق شدن
attenuates تقلیل دادن دقیق شدن
zero hour <idiom> لحظه دقیق حمله درجنگ
formats قواعد دقیق دستورات و آرگومان ها
format قواعد دقیق دستورات و آرگومان ها
subtilization ملایمت دقیق و لطیف سازی
theodolite زاویه یاب دقیق ثانیهای
image کپی دقیق از فضایی از حافظه
images کپی دقیق از فضایی از حافظه
fine sight تنظیم دقیق زاویه توپ
approximated نه دقیق ولی تقریبا درست
pinpoint target هدف دقیق تعیین شده
approximate نه دقیق ولی تقریبا درست
accuracy تعریف دقیق تر خواهد بود
punctilio نکته دقیق در ایین رفتار
thread the needle پاس دقیق از بین مدافعان
an i calculation حساب نادرست یا غیر دقیق
theodolites زاویه یاب دقیق ثانیهای
approximates نه دقیق ولی تقریبا درست
metronome اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
soul searching بررسی دقیق احساسات وانگیزههای خود
soul-searching بررسی دقیق احساسات وانگیزههای خود
nuances اختلاف مختصر نکات دقیق وفریف
nuance اختلاف مختصر نکات دقیق وفریف
exact location تعیین کردن محل دقیق نقاط
precisian شخص دقیق در مراعات قواعداخلاقی ومذهبی
metronomes اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
he was p in his promises درانجام وعدههای خود دقیق بود
zero beat تنظیم کردن دقیق موج دستگاه وفرکانس ان
programming specification مستند مفصل قدمهای دقیق برنامه نویسی
rhadamanthine وابسته به قضاوت خیلی دقیق و سخت گیرانه
The planes pin- pointed the enemy targets . هواپیما ها گشتند تا هدفهای دشمن را دقیق پیدا کردند
action architecture [معماری با طرح های دقیق و مختصر و استفاده از مواد آماده]
supervise بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
grey scale سایههای خاکستری برای اندازه گیری دقیق هنگالم فیلم برداری
hand forming شکل دادن فلزات تورق پذیر باابزارهای دستی و بلوکهای دقیق
supervised بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
supervises بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
supervising بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
capture کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
glideslope شعاع رادیویی سیستم فرود باالات دقیق برای ایجاد یک راهنمای قوی
captures کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
capturing کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
pcm روش ذخیره سازی صدا در قالب دقیق و فشرده توسط کارتهای صوتی قوی
yellow arc محدودهای از طیف نمایش الات دقیق که به عنوان احتیاط و بالاتراز حد نرمال نصب شود
TrueType فناوری نوشتاری سافت Apple و ماکروسافت برای چاپ دقیق هر آنچه در صفحه نمایش داده میشود
accuracy کدی که تشخیص میدهد آیا داده دقیق است و یا باید توسط یک وسیله خاص از ثبت درآید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com