English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 115 (6 milliseconds)
English Persian
built in aerial آنتن دستگاهی
Other Matches
aerial antenna آنتن
aerial آنتن
t aerial آنتن
t type aerial آنتن
aerial circuit آنتن هوایی
high aerial آنتن مرتفع
aerial آنتن هوایی
image aerial آنتن تصویر
aerial آنتن هوایی رادیو
adjustable antenna آنتن قابل تنظیم
aerial mine مین آنتن دار
magnet core aerial آنتن با هسته آهنربایی
high freqyency aerial آنتن امواج بلند
harp aerial آنتن باد بزنی
The pigeous peched on the television aerial . کبوترها روی آنتن تلویزیون نشستند
air time زمانپخش برنامههای رادیو یا تلویزیون روی آنتن
head وسیله ارتباطی بین آنتن و شبکه کابل تلویزیونی
footprints فضای پوشیده شده توسط وسیله ارسال مثل ماهواره یا آنتن
footprint فضای پوشیده شده توسط وسیله ارسال مثل ماهواره یا آنتن
broken <adj.> شکسته [دستگاهی]
instrumental analysis تجزیه دستگاهی
presetting تنظیم از قبل [دستگاهی]
bitumen boiler دستگاهی که با ان قیر رامیجوشانند
to park پارک کردن [دستگاهی]
ripper دستگاهی که زمین را شیارمیزند
mansions عمارت چند دستگاهی
mansion عمارت چند دستگاهی
hook-up اتصال [به دستگاهی الکتریکی]
mill دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
echo depth sounder دستگاهی که عمق طنین را می سنجد
reeling دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
heliograph دستگاهی که افتاب را اندازه میگیرد
excavators دستگاهی که پی کنی یاخاکبرداری میکند
reels دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
mills دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
bar bender دستگاهی که میل گرد را خم میکند
reeled دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
air compresser دستگاهی که هوا را متراکم میکند
reel دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
excavator دستگاهی که پی کنی یاخاکبرداری میکند
automation کنترل و هدایت دستگاهی بطورخودکار
inquiry station دستگاهی که از ان هر گونه درخواستی به عمل می اید
hydromatic دستگاهی که بافشار روغن کار میکند
to put something into operation دستگاهی [کارخانه ای] را راه انداختن [مهندسی]
termograph دستگاهی که حرارت روزانه را ثبت میکند
to start up something دستگاهی [کارخانه ای] را راه انداختن [مهندسی]
coffee mills دستگاهی که با آن دانههای قهوه را آرد میکنند
wind gauge دستگاهی که سرعت باد را اندازه می گیرد
aeromotor هرگونه دستگاهی که با جریان هواکار کند
generator دستگاهی برای تولید انرژی الکتریکی
generators دستگاهی برای تولید انرژی الکتریکی
to conk out خراب بودن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
bathometer دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود
to have packed up [British E] خراب بودن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
to work flawlessly بطور بی عیب و نقص کار کردن [دستگاهی]
to have packed up [British E] کار نکردن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
to crap out خراب بودن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
to fall over [computer, programme, ...] [موقتا] کار نکردن [دستگاهی یا برنامه ای و غیره]
reader هر دستگاهی که قابلیت رونویسی از یک وسیله ورودی را دارد
readers هر دستگاهی که قابلیت رونویسی از یک وسیله ورودی را دارد
to crap out کار نکردن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
marigraph دستگاهی که نوسانات جزر ومد را ثبت میکند
pantograph دستگاهی که باان مقیاس یک نقشه را تغییرمی دهند
to conk out کار نکردن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
camera lucida دستگاهی که تصویری رابزرگ کرده و منعکس می سازد
reading wand دستگاهی که نشان ها و کدهارا به صورت نوری درک میکند
actinograph دستگاهی که تغییرات نیروی اشعهء خورشید را ثبت میکند
roller دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود
cannibalize پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalized پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizes پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizing پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalised پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
atomisers دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش
planimeter دستگاهی که مساحت اشکال غیر هندسی رابا ان اندازه می گیرند
atomizers دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش
cannibalising پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
blasting machine دستگاهی که برای منفجرکردن سنگهای معدنی جهت استخراج انها
rollers دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود
atomizer دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش
cannibalises پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
checks دستگاهی که روی تاسیسات ابی جهت تنظیم سطح اب ساخته میشود
checked دستگاهی که روی تاسیسات ابی جهت تنظیم سطح اب ساخته میشود
check دستگاهی که روی تاسیسات ابی جهت تنظیم سطح اب ساخته میشود
batcher دستگاهی که شن ماسه سیمان و اب را برای ساختن بتن را اندازه گیری میکند
winch پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
winched پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
cons در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
conning در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
conned در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
con در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
demount کنار گذاشتن یک رسانه ذخیره مغناطیسی از دستگاهی که روی ان نوشته و از ان می خواند
eerom دستگاهی که به طور الکتریکی پاک شده و مجددا" برنامه ریزی می گردد
winching پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
winches پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
uart Receiver UniversalAsynchronous Transmitter دستگاهی که دادههای موازی را به داده سری تبدیل میکند
franking machine دستگاهی که تاریخ و هزینه پست را روی کاغ چاپ میکند نقش تمبر
Autocue دستگاهی که مطالب را برای گوینده تلویزیون در حین اجرای برنامه نمایش میدهد
assembly lines دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
assembly line دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
computer output microfilm recorder دستگاهی که خروجی کامپیوتررا روی فیلم حساس به نوربه شکل میکروسکوپی ضبط میکند
control buoy بویه کنترل کننده مینها دستگاهی که محل مینهای شناور زیر دریا را نشان میدهد
streaming tape drive دستگاهی که یک کارتریج نوارپیوسته را نگهداری کردن واساسا" به عنوان پشتیبان گردانندههای دیسک سخت بکار می رود
combine دستگاهی که داده را روی سطح رسانه ذخیره سازی مغناطیسی مثل فلاپی دیسک می خواند و می نویسد
combines دستگاهی که داده را روی سطح رسانه ذخیره سازی مغناطیسی مثل فلاپی دیسک می خواند و می نویسد
combining دستگاهی که داده را روی سطح رسانه ذخیره سازی مغناطیسی مثل فلاپی دیسک می خواند و می نویسد
vibrator دستگاهی که درملات بتن نهاده و هوای داخل بتن را تخلیه میکند
vibrators دستگاهی که درملات بتن نهاده و هوای داخل بتن را تخلیه میکند
bell conveyor دستگاهی که مخلوط بتن را ازروی نوار به محل بتن ریزی حمل میکند
toggle مربوط است به هر دستگاهی که دارای دو حالت پایدار است
toggles مربوط است به هر دستگاهی که دارای دو حالت پایدار است
demodulator دستگاهی که سیگنالهای انتقال یافته در یک اتصال مخابراتی را دریافت کرده وانها را به پالسهای الکتریکی یا بیتها که قابل ورود به ماشین داده پردازباشند
lpt در DOS نام دستگاهی است که به یکی از درگاههای موازی مربوط می گردد وچاپگرهای موازی می توانندبه ان متصل شوند
send only device دستگاهی شبیه یک ترمینال که قادر است داده ها را به کامپیوتر ارسال کند ولی نمیتواند داده ها را از ان دریافت کند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com