English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
They are openly seeking his being sacked. آنها آشکارا به دنبال اخراج شدن او هستند.
Other Matches
salami technique کلاه برداری کامپیوتری توسط تراکنشهای جدا وکوچک که دنبال کردن آنها وتشخیص آنها مشکل است
downsize که در آنها ایستگاههای کاری هوشمند هستند.
Theyre twins and it is impossible to know one from the other . آنها دو قلو هستند ومعلوم نیست کدوم کدومه
pnp transistor emiher آن از نوع نیمه هادی P هستند و base آنها نوع n است
hand-held وسیله کوچکی که در دست جا میشود براس اسکن عکسهای کوچک و رسم خط و تبدیل آنها به تصاویر گرافیکی که قابل استفاده در کامپیوتر هستند
ttl SOM یا مدارهای الکترونیکی دیگر یا قط عاتی که مستقیماگ به مدارهای TTL وصل هستند و آنها را اجرا می کنند
straight out <idiom> آشکارا
flat-out <idiom> آشکارا
paged address که بعد شماره صفحه به آنها اختصاص داده میشود. آدرسهای حافظه مربوط به صفحهای هستند که بعدا به حافظه فیزیکی موجود تط بیق داده میشود.
affront آشکارا توهین کردن
say one's piece <idiom> آشکارا نظر خودرا گفتن
coincidence function پردازش دو یا چند سیگلنال ورودی و خروجی آنها تابع AND آنها باشند
out- اخراج کردن اخراج شدن
outed اخراج کردن اخراج شدن
red card علامت اخراج اخراج بازیگر
out اخراج کردن اخراج شدن
standard محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
standards محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
undesireable discharge اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
manager برنامهای که رکوردها را نگهداری میکند و به آنها دستیابی دارد و آنها را پردازش میکند
managers برنامهای که رکوردها را نگهداری میکند و به آنها دستیابی دارد و آنها را پردازش میکند
dishonorable discharge اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
regenerated 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
lost cluster تعداد شیارهای دیسک که بیت شناسایی آنها خراب شده است . سیستم عامل این ناحیه را علامت گذاری کرده تا توسط فایل استفاده شود ولی داده آنها توسط فایل مشخصی قابل شناسایی نیست
cads محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
cad محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
dismissal اخراج
dismissals اخراج
foul out اخراج
evacuation اخراج
firing اخراج
disqualified اخراج
disqualifies اخراج
the boot اخراج
dislodgement اخراج
ejection اخراج
deposal اخراج
excomminucation اخراج
extrusion اخراج
out lawry اخراج
deported اخراج
eviction اخراج
deports اخراج
deport اخراج
expulsions اخراج
ouster اخراج
expulsion اخراج
evictions اخراج
deporting اخراج
exclusion اخراج
disqualify اخراج
disqualifying اخراج
lay off اخراج
banishment اخراج
deportation اخراج
rustication اخراج
expels اخراج کردن
expel اخراج کردن
expelling اخراج کردن
dismissals انفصال اخراج
deportee اخراج شده
avaunt دستور اخراج
deportees اخراج شده
dismissal اخراج از شغل
expelled اخراج کردن
canning اخراج کردن
suspensions اخراج موقت
deportation اخراج از کشور
let go <idiom> اخراج شدن
oust اخراج کردن
give someone the ax <idiom> اخراج شدن
get the ax <idiom> اخراج شدن
ousted اخراج کردن
ousting اخراج کردن
ousts اخراج کردن
can اخراج کردن
cans اخراج کردن
eviction اخراج کردن
suspension اخراج موقت
dismissals اخراج از شغل
evictions اخراج کردن
walking papers <idiom> برگه اخراج
swopping اخراج کردن
swops اخراج کردن
send-off اخراج بازیگر
send-offs اخراج بازیگر
clearing out [of a place] اخراج [از مکانی]
expellable قابل اخراج
exorcise اخراج کردن
excommunicable سزاوارتکفیریا اخراج
swopped اخراج کردن
swaps اخراج کردن
to expel [from] اخراج کردن [از]
send off اخراج بازیگر
outed اخراج بازیگر
dis- اخراج کردن
xenelasia اخراج بیگانگان
swap اخراج کردن
out- اخراج بازیگر
swapped اخراج کردن
out اخراج بازیگر
out with اخراج کردن
bad conduct discharge اخراج از خدمت
reseau اخراج اشعه
cast out اخراج کردن
brush off اخراج بی ادبانه
dismissals اخراج از خدمت
send down اخراج کردن
dismissal اخراج از خدمت
dismissal انفصال اخراج
dismission انفصال اخراج
expulsion اخراج از کشور
expulsions اخراج از کشور
attachment دنبال
pick-up artist زن دنبال کن
philanderers زن دنبال کن
philanderer زن دنبال کن
player [American E] زن دنبال کن
parsmip nose دنبال چه
pursuits دنبال
pope's nose دنبال چه
in the wake of در دنبال
pursuit دنبال
pickup artist زن دنبال کن
rear دنبال
dangler دنبال رو
rears دنبال
reared دنبال
rearing دنبال
ejectable قابل دفع یا اخراج
dismissing سوزاندن توپزن و اخراج او
dismisses سوزاندن توپزن و اخراج او
dismiss سوزاندن توپزن و اخراج او
discharges اخراج تخلیه الکتریکی
discharge اخراج تخلیه الکتریکی
rusticate با اخراج تنبیه کردن
sacks اخراج کردن یاشدن
explusion foul خطای منجر به اخراج
wrongful dismissal انفصال یا اخراج ناروا
boot اخراج چاره یافایده
pink slip <idiom> برگه اخراج از شغل
game misconduct penalty 01 دقیقه اخراج بازیگرخطاکار
ducked اخراج توپزن بی امتیاز
duckings اخراج توپزن بی امتیاز
ducks اخراج توپزن بی امتیاز
duck اخراج توپزن بی امتیاز
sacked اخراج کردن یاشدن
sack اخراج کردن یاشدن
misconduct penalty جریمه 01 دقیقه اخراج
continues دنبال کردن
continue دنبال کردن
reopen دنبال کردن
reopened دنبال کردن
tandom connection اتصال دنبال هم
course :دنبال کردن
coursed :دنبال کردن
courses :دنبال کردن
chasers دنبال کننده
chaser دنبال کننده
reopening دنبال کردن
reopens دنبال کردن
roil دنبال هم دویدن
tracked دنبال کردن
track دنبال کردن
trackers دنبال کننده
dogs دنبال کردن
dogging دنبال کردن
dog دنبال کردن
tracks دنبال کردن
tracker دنبال کننده
pursuant دنبال کننده
to give chase دنبال کردن
graph follower دنبال گر گراف
give chase دنبال کردن
continuator دنبال کننده
What are you looking for ? دنبال چی؟ می گردی ؟
He is looking for trouble. دنبال شر می گردد
chased دنبال کردن
pursuing دنبال کردن
pursues دنبال کردن
pursued دنبال کردن
pursue دنبال کردن
traced دنبال کردن
chasing دنبال کردن
traces دنبال کردن
chase دنبال کردن
chases دنبال کردن
trace دنبال کردن
bad conduct discharge اخراج به علت عدم صلاحیت
back azimuth method گرای معکوس در اخراج اشعه
He was dismissed though (while) he was in fact innocent. اخراج شد درصورتیکه بی گناه بود
somebody's days are numbered <idiom> از کار اخراج شدن کسی
extrusive اخراج کننده بیرون امده
He was deported from Iran. اورااز ایران اخراج کردند
major penalty اخراج بازیگر برای 5 دقیقه
evacuating اخراج خارج کردن یا شدن
evacuates اخراج خارج کردن یا شدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com