Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
What must be must be .
<proverb>
آنچه باید بشود خواهد شد .
Other Matches
if he wishes to be a
اگرمی خواهد کسی بشود
unauthorized
آنچه باید مجوز داشته باشد
I've got to watch what I eat.
من باید مواظب به آنچه می خورم باشم.
[که چاق نشوم]
class
در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
classing
در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
classes
در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
classed
در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
It will be interesting to see how the first free elections play themselves out.
خیلی جالب خواهد بود تا ببینید که نتیجه اولین انتخابات آزاد چه خواهد شد .
it will make against us
برای مازیان خواهد داشت بزیان ما تمام خواهد شد
constructive notice
ابلاغ اختیاری در CL ابلاغی که به وکیل شخص بشود قانونی یااعتباری نامیده میشود و درمقابل ان " ابلاغ رسمی یاواقعی " قرار دارد و ان ابلاغی است که به خود شخص بشود
Tell not all you know , nor do all you can.
<proverb>
به زبان نیاور هر آنچه مى دانى,انجام نده هر آنچه مى توانى .
run
دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
runs
دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
Whatsoever
هرچه
[هر آنچه]
[آنچه ]
on request
وقتی که درخواست بشود
He promised to behave ( mend his ways)
قول داد آدم بشود
where work is concerned
اگر مربوط به کار بشود ...
I wI'll come as late as I possibly can .
تا آنجائیکه بشود دیر می آیم
double coincidence of wants
زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
Let the car cool off.
بگذار اتوموبیل یکقدری خنک بشود
pabulum
[هر چیزی که بشود به عنوان غذا خورد]
Talk a lot without saying much
خیلی صحبت بشود ولی کم معنی
That's out of the question.
این غیرممکن است که عملی بشود.
fasts
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasted
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fast
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
No way!
این غیرممکن است که عملی بشود.
[اصطلاح روزمره]
He was barred from the casino.
او
[مرد]
اجازه نداشت داخل این کازینو
[قمارخانه]
بشود.
pseudo random
رشته تولید شده تصادفی که در مدت طولانی تکرار بشود
to bring somebody into line
زور کردن کسی که خودش را
[به دیگران]
وفق بدهد یا هم معیار بشود
I didn't tell anyone beforehand, as I didn't want to jinx it
[anything]
.
من قبل از آن به هیچکس نگفتم چونکه نخواستم
[هیچ چیزی]
جادو بشود.
rhetorical question
مسئله مربوط بمعانی بیان سوالی که برای تسجیل موضوعی بشود
It appears questionable whether he will manage to do that.
بحث برانگیز به نظر می رسد که آیا او موفق به انجام این کار بشود.
res inter alios
debet non actaalterinocere تعهدات دو جانبه باعث اضرار شخص ثالث نمیتواند بشود
to poke one's head into a hornets' nest
<idiom>
چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود
[اصطلاح مجازی]
to stir up a hornet's nest
<idiom>
چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود
[اصطلاح مجازی]
to open a can of worms
<idiom>
چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود
[اصطلاح مجازی]
policy of contianment
سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
twill _
ان خواهد
that fauit will right itself
خواهد شد
he will go
خواهد رفت
he shall go
خواهد رفت
it askes for attention
دقت می خواهد
it will manifest it self
اشکار خواهد شد
the secret will open to me
خواهد گردید
She wI'll survive . She wI'll pull through.
زنده خواهد ماند
it will give rise to a quarrel
مایه ستیزه خواهد شد
It wI'll get us into trouble.
ما را به درد سر خواهد انداخت
do as you please
هر چه دلتان می خواهد بکنید
She wI'll gradually soften .
تدریجا" نرم خواهد شد
She wI'll regret it bitterly.
مثل سگ پشیمان خواهد شد
The tree wI'll die .
درخت خشک خواهد شد
i know that he will come
من میدانم که او خواهد امد
the truth will out .
<proverb>
یقیقت بر ملا خواهد شد .
it will manifest it self
معلوم خواهد گشت
The folwer wI'll die for want of water.
گل از بی آبی خشک خواهد شد
It wI'll clear up by morning .
تا صبح هواصاف خواهد شد
Its color wI'lll fade.
رنگش خواهد رفت
What impudence!what never !what cheek!
واقعا" که خیلی رو می خواهد !
the lord will provide
خداوسیله خواهد ساخت
It wI'll overtake (befall) everyone.
دامنگیر همه خواهد شد
It wI'll prove to be to your disadvantage.
بضررت تمام خواهد شد
criterion
مشخصاتی که با آن برخورد خواهد شد
Well what does he want now ?
خوب حا لاچه می خواهد ؟
it would be preferble to
بهتر خواهد بود
hire purchase
کرایه چیزی به این ترتیب که کرایه کننده با پرداخت یک عده اقساط مالک ان شی بشود
who will pay for it
کی پول انرا خواهد داد
accuracy
تعریف دقیق تر خواهد بود
who will pay for it
کی هزینه انرا خواهد پرداخت
I wI'll be greatly ( badly ) disgraced.
بدجوری آبرویم خواهد رفت
There will be a delay of 8 minutes.
8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
Surely things wI'll turn out well for him in the end.
مطمئنا" عاقبت بخیر خواهد شد
Sooner or later , he wI'll find out .
دیر یا زود خواهد فهمید
near work
کاری که نگاه نزدیک می خواهد
He wI'll expedite our case.
اوکارما ؟ راجلو خواهد انداخت
sticker
[guest]
مهمانی که نمی خواهد برود
it will give rise to a quarrel
نزاعی تولید خواهد کرد
i do not u.his wanting to say
نمیفهم چرامی خواهد بماند
he would be sure to like it
یقینا انرادوست خواهد داشت
It wI'll spoil my appetite .
اشتهایم راکور خواهد کرد
She wI'll arrive on friday morning .
جمعه صبح وارد خواهد شد
A new government wI'll take office .
حکومت جدیدی سر کار خواهد آمد
which diffrence shall be settled only by
..... و این اختلاف هم ازطریق داوری حل خواهد شد
output
ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
She wI'll never realize this wish.
این آرزو بدلش خواهد ماند
whatsoever he doeth shall p
هرچه میکند نیک انجام خواهد شد
She said it would rain and sure enough it did .
گفت باران خواهد آمد و همینطور هم شد
This book wI'll be a great success .
این کتاب خیلی گه خواهد کرد
outputs
ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
She's agreed to fill in for me on Friday, but I'd be pushing my luck if I asked her to do it on Saturday, too.
او
[زن]
موافقت کرد روز جمعه جاینشین من باشد اما من شورش را در می آوردم اگر از او
[زن]
درخواست بکنم که شنبه هم جاینشین من بشود.
freedom of seas
ازادی رفت وامد کشتی ها در خارج ازابهای ساحلی کشور مجاوردر زمان صلح بدون اینکه کسی بتواند به نحوی از انحامعترض انها بشود
Things wI'll be looking up .Things wI'll be assuming a better shape (complexion).
اوضاع صورت بهتری پیدا خواهد کرد
on shall from a quo rum
جلسهای که باحضورنصف اعضابعلاوه یک تن رسمیت خواهد داشت
He gave us to understand that he would help us.
او
[مرد]
وعده داد که به ما کمک خواهد کرد.
he is sanguine of success
خوش بین یادلگرم است که کامیاب خواهد شد
it will wear to your shape
بپوشیدبهترمیشود درنتیجه پوشیدن قالب تن شما خواهد شد
We shall look into the matter in due ( good ) time .
درموقع مناسب باین مطلب رسیدگه خواهد شد
He threatened to thrash the life out of me .
تهدیدم کردکه آنقدر کتکم خواهد زد تا جانم دربیاید
stagnation thesis
ایجاد رکود اقتصادی اجتناب ناپذیر خواهد بود
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself .
بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
gigo
اگر اطلاعات ورودی بد باشد خروجی هم بد خواهد بود
end user
شخصی که از وسیله یا برنامه یا محصول استفاده خواهد کرد
While the grass grows the cow starves .
<proverb>
تا علفها رشد کند گاو از گرسنى خواهد مرد .
Your train will leave from platform 8.
قطار شما از سکوی شماره 8 حرکت خواهد کرد.
contingency plan
برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
He is trying to prove himself all the time.
او
[مرد]
همیشه می خواهد نشان بدهد از پس کار بر می آید.
The judge will have the final say on the matter.
قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
unesco (= united nations educational
ه افزایش احترام ملل نسبت به عدالت و حکومت قانون وحقوق انسانی و ازادیهای اساسی انچنان که موردتصویب منشور ملل متحد است بشود
He warned he would go on a termless hunger strike.
او
[مرد]
هشدار داد که اعتصاب غذای بی مدتی خواهد کرد.
He who excuses accuses himself.
<proverb>
کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند.
[ضرب المثل]
Excuses always proceed from a guilty conscience.
<proverb>
کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند.
[ضرب المثل]
to tell somebody something
[to let somebody in on something]
<idiom>
به کسی چیزی را گفتن که او نباید می دانست یا او نمی خواهد بداند.
A guilty conscience needs no accuser.
<proverb>
کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند.
[ضرب المثل]
This law wI'll be a disincentive to foreign investors.
این قانون باعث سردی سرمایه گذاران خارجی خواهد شد
diminished radix complement
نمایش اعداد که در آن هر رقم در عدد از یک واحد کمتر از پایه کم خواهد شد
that book will immortalize him
ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
protective
آنچه حافظت میکند
producing
آنچه تولید میکند
incoming
آنچه از خارج می آید
contiguous
آنچه اثر می گذارد
biased
آنچه اریب دارد
previous
آنچه زودتر رخ میدهد
auxiliaries
آنچه کمک میکند
auxiliary
آنچه کمک میکند
constant
آنچه تغییر نمیکند
constants
آنچه تغییر نمیکند
authentic
آنچه درست است
circulars
آنچه در یک دایره می چرخد
circulating
آنچه به راحتی می چرخد
circular
آنچه در یک دایره می چرخد
used
آنچه جدید نیست
unwanted
آنچه لازم نیست
lightweight
آنچه سنگین نیست
exclusive
آنچه شامل نمیشود
lightweights
آنچه سنگین نیست
knowledge
آنچه دانسته است
the above was a summary
آنچه دربالا گفته شد
the long and the short of it
<idiom>
آنچه گفتنی است
critical engine
موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
defaulting
مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
defaulted
مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
default
مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
attention code
حروف AT در دستور Hayes AT به مودم می گوید که دستوری در ادامه بیان خواهد شد
On Thursday it will be variably cloudy
[cloudy with sunny intervals]
.
پنجشنبه هوا بطور متغیر ابری و مدتی صاف خواهد بود.
defaults
مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
restorationist
کسیکه معتقداست باینکه بشرعاقبت بسعادت اول خود نائل خواهد شد
selectable
آنچه قابل انتخاب باشد
durable
آنچه به آسانی خراب نخواهد شد
continual
آنچه به طور پیاپی رخ میدهد
differential
آنچه اختلاف را نشان میدهد
malfunctions
آنچه کامل کار نکند
differentials
آنچه اختلاف را نشان میدهد
expandable
آنچه قابل گسترش باشد
maskable
آنچه نادیده گرفتنی است
electric
آنچه با الکتریسیته کار میکند
efficient
آنچه که خوب کار میکند
removable
آنچه قابل جابجایی است
preformatted
آنچه فرمت شده باشد
malfunctioning
آنچه خوب کار نکند
values
آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
multifunction
آنچه تابعهای متعددی دارد
exchangeable
آنچه قابل تغییر است
transportable
آنچه قابل حمل است
value
آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
malfunction
آنچه کامل کار نکند
malfunction
آنچه درست کار نکند
malfunctioned
آنچه کامل کار نکند
malfunctioned
آنچه درست کار نکند
malfunctions
آنچه درست کار نکند
variables
آنچه قابل تغییر است
extensible
آنچه قابل گسترش است
normal
معمولا یا آنچه به ترتیب رخ دهد
residual
آنچه در پشت سر باقی می ماند
valuing
آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
characteristically
آنچه مخصوص یا ویژه است
audible
آنچه قابل شنیدن است
third
آنچه بعد از دومین می آید
thirds
آنچه بعد از دومین می آید
controllable
آنچه قابل کنترل است
computable
آنچه قابل محاسبه است
unedited
آنچه ویرایش نشده است
characteristic
آنچه مخصوص یا ویژه است
chargeable
آنچه قابل شارژ است
immediate
آنچه یکباره اتفاق افتد
alterable
آنچه قابل تغییر است
dependent
آنچه به دلیلی متغیر است
variable
آنچه قابل تغییر است
recognizable
آنچه قابل تشخیص است
relative
آنچه با دیگری مقایسه شود
common
آنچه اغلب اتفاق میافتد
Seldom seen soon forgotten .
<proverb>
از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
identity
آنچه کسی یا چیزی است
visible
آنچه قابل دیدن است
convertibles
آنچه قابل تبدیل است
convertible
آنچه قابل تبدیل است
recognizably
آنچه قابل تشخیص است
prior
آنچه قبلاگ رخ داده است
distant
آنچه در محلی قرار دارد
ambiguous
آنچه دو معنای ممکن دارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com