English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
relative آنچه با دیگری مقایسه شود
Other Matches
comparable آنچه قابل مقایسه نیست
alternate آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
successive آنچه یکی پس از دیگری فاهر میشود
alternated آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
alternates آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
synchronous آنچه همان با دیگری اجرا شود.
simultaneous آنچه همزمان با چیز دیگری رخ میدهد
peripheral آنچه ضروری نیست یا متصل به چیز دیگری است
relocatable آنچه قابل انتقال به محل دیگری ازحافظه است بدون اینکه روی عملیاتش اثربگذارد
to contrast [with] مقایسه کردن با [برابرکردن برای مقایسه]
Tell not all you know , nor do all you can. <proverb> به زبان نیاور هر آنچه مى دانى,انجام نده هر آنچه مى توانى .
subrogate بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
letter نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
recode کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
to pass one's word for another از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
Whatsoever هرچه [هر آنچه] [آنچه ]
fasts آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasted آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fast آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
countersignature امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
datum line خط مقایسه
comparison مقایسه
analogy مقایسه
resemblance مقایسه
analogies مقایسه
collation مقایسه
collations مقایسه
comparisons مقایسه
contrast مقایسه کردن
contrasting مقایسه کردن
contrasts مقایسه کردن
refrence مبنای مقایسه
compared مقایسه کردن
contrasted مقایسه کردن
cf مقایسه شود
frequency comparison مقایسه فرکانس
comparing مقایسه کردن
compares مقایسه کردن
comparison روش مقایسه
comparisons روش مقایسه
to draw comparisons مقایسه کردن
odd parity مقایسه فرد
no parity عدم مقایسه
comparableness قابلیت مقایسه
logical comparison مقایسه منطقی
incomparability مقایسه ناپذیری
comparator مقایسه کننده
incommensurable مقایسه ناپذیر
comparison operator عملگر مقایسه
even parity مقایسه زوج
datum سطح مقایسه
incomparable مقایسه ناپذیر
incomparable غیرقابل مقایسه
to make comparisons مقایسه کردن
compare مقایسه کردن
comparatively بطور مقایسه
analogous قابل مقایسه
parity error خطای مقایسه
parity error غلط مقایسه
parity checking بازبینی مقایسه
assimilatc مقایسه نمودن
parity bit بیت مقایسه
to compare oppsites چیزهای ضد را با هم مقایسه کردن
paired comparisons method روش مقایسه جفتی
tape comparator مقایسه کننده نوار
table comparator مقایسه کننده نوارها
measure مقایسه کردن سنجش
comparative gage دستگاه مقایسه کننده
comparative philology علم مقایسه زبانها
between دربین درمقام مقایسه
incomparability غیر قابل مقایسه
comparably بطور قابل مقایسه
incomparably بطور غیرقابل مقایسه
comparator وسیله انجام مقایسه
A comparison of theory and practice. مقایسه ای از نظری و عمل.
by comparison وقتی مقایسه می شوند
a comparison of the brain to a computer مقایسه ای از مغز با کامپیوتر
to stand comparison with قابل مقایسه بودن با
to bear comparison with قابل مقایسه بودن با
Next to you I'm slim. در مقایسه با تو من لاغر هستم.
a beauty and an elegance beyond [ without] compare زیبایی و ظرافتی بی مقایسه
parity error اشتباه مقایسه خطای توازن
comparable قابل مقایسه مانند کردنی
relational database management system نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند
a comparison of men's salaries with those of women مقایسه حقوق مردان با زنان
relational database نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند
priority اهمیت یک شغل در مقایسه با سایرین
priorities اهمیت یک شغل در مقایسه با سایرین
That's a poor comparison. این مقایسه ای نا مناسب است.
to drow a p between two دوچیزراباهم مقایسه یاتشبیه کردن
VBScript مقایسه شود با JAVA SCRIPT
document comparison utility برنامه کمکی مقایسه مدارک
proportion اندازه چیزی در مقایسه با سایرین
proportions اندازه چیزی در مقایسه با سایرین
not a patch on به هیچ طرف مقایسه نیست با
comparable قابلیت مقایسه قیاس پذیر
Today's weather is mild by comparison. در مقایسه هوای امروز ملایم است.
to be out of all proportion to something غیر مقایسه بودن نسبت به چیزی
jobs اهمیت یک کار در مقایسه با دیگر کارها
a comparison between European and Japanese schools مقایسه ای بین مدارس اروپایی و ژاپنی
cost effectiveness سودمندبودن بیشتربودن درامد در مقایسه باهزینه ها
The comparison is misleading [flawed] . مقایسه گمراه کننده [ ناقص ] است.
job اهمیت یک کار در مقایسه با دیگر کارها
index number مقایسه حجم در بعضی مواقع با عدد شاخص
collate مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
a comparison of the tax systems in Italy and Spain مقایسه سیستم های مالیاتی در ایتالیا و اسپانیا
collated مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collates مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collating مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
Participation rates are low compared to international standards. میزان مشارکت در مقایسه با استانداردهای بین المللی کم است .
collating به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collates به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collate به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
By [In] comparison with the French, the British eat far less fish. در مقایسه با فرانسوی ها، انگلیسی ها به مراتب کمتر ماهی می خورند.
collated به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars. هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود.
Comparison with other countries is extremely interesting. مقایسه با کشورهای دیگر بی اندازه جالب توجه است.
lightweights آنچه سنگین نیست
lightweight آنچه سنگین نیست
unwanted آنچه لازم نیست
used آنچه جدید نیست
authentic آنچه درست است
the long and the short of it <idiom> آنچه گفتنی است
contiguous آنچه اثر می گذارد
the above was a summary آنچه دربالا گفته شد
constant آنچه تغییر نمیکند
biased آنچه اریب دارد
circulars آنچه در یک دایره می چرخد
auxiliary آنچه کمک میکند
circulating آنچه به راحتی می چرخد
producing آنچه تولید میکند
incoming آنچه از خارج می آید
knowledge آنچه دانسته است
exclusive آنچه شامل نمیشود
protective آنچه حافظت میکند
constants آنچه تغییر نمیکند
circular آنچه در یک دایره می چرخد
previous آنچه زودتر رخ میدهد
auxiliaries آنچه کمک میکند
Dhrystone benchmark سیستمی آماری برای اندازه گیری و مقایسه کارایی کامپیوتر
move of pattern [وجود تقارن و هماهنگی نگاره ها پس از اتمام بافت در مقایسه با نقشه]
local area network و توسط کابل بهم وصل می شوند. مقایسه شود با WAN
vertical بررسی تشخیص خطا که بیتهای کلمه با کل آن مقایسه و جمع می شوند
summation check بررسی تشخیص خطا با جمع کردن حروف دریافتی و مقایسه با کل آن
dry cell battery باتری ای که قابل شارژ مجدد نیست مقایسه شودباRechergeable Battery
variables آنچه قابل تغییر است
malfunctioned آنچه درست کار نکند
efficient آنچه که خوب کار میکند
electric آنچه با الکتریسیته کار میکند
malfunctions آنچه کامل کار نکند
characteristic آنچه مخصوص یا ویژه است
differential آنچه اختلاف را نشان میدهد
continual آنچه به طور پیاپی رخ میدهد
controllable آنچه قابل کنترل است
characteristically آنچه مخصوص یا ویژه است
malfunctioned آنچه کامل کار نکند
malfunction آنچه درست کار نکند
malfunction آنچه کامل کار نکند
computable آنچه قابل محاسبه است
differentials آنچه اختلاف را نشان میدهد
valuing آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
malfunctioning آنچه خوب کار نکند
audible آنچه قابل شنیدن است
third آنچه بعد از دومین می آید
thirds آنچه بعد از دومین می آید
dependent آنچه به دلیلی متغیر است
significantly آنچه معنای مخصوصی دارد
relevant آنچه ارتباط مهمی دارد
values آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
significant آنچه معنای مخصوصی دارد
ambiguous آنچه دو معنای ممکن دارد
variable آنچه قابل تغییر است
distant آنچه در محلی قرار دارد
durable آنچه به آسانی خراب نخواهد شد
residual آنچه در پشت سر باقی می ماند
immediate آنچه یکباره اتفاق افتد
malfunctions آنچه درست کار نکند
value آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
normal معمولا یا آنچه به ترتیب رخ دهد
chargeable آنچه قابل شارژ است
hidden آنچه قابل دیدن نیست
removable آنچه قابل جابجایی است
prior آنچه قبلاگ رخ داده است
clearer آنچه به سادگی فهمیده میشود
flexible آنچه قابل تغییر است
Seldom seen soon forgotten . <proverb> از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
availability آنچه به آسانی بدست آید
clears آنچه به سادگی فهمیده میشود
clearest آنچه به سادگی فهمیده میشود
What soes not endure does not merit attachment . <proverb> آنچه نپاید دلبستگى را نشاید .
What must be must be . <proverb> آنچه باید بشود خواهد شد .
quantifiable آنچه قابل شمارش است
simple آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
movable آنچه قابل حرکت است
identity آنچه کسی یا چیزی است
identities آنچه کسی یا چیزی است
interchangeable آنچه قابل تغییر است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com