Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
constant
آنچه تغییر نمیکند
constants
آنچه تغییر نمیکند
Other Matches
dead
آنچه کار نمیکند. کامپیوتر یا قطعهای که کار نمیکند
inactive
آنچه کار نمیکند یا اجرا نمیشود
incompatible
ناسازگار یا آنچه خوب کار نمیکند
down
مربوط به کامپیوتر ها یا برنامه ها آنچه کار نمیکند
defective
خطا دار یا آنچه درست کار نمیکند
static
که در زمان تغییر نمیکند. 2-
fixes
فیلدی که اندازه آن تغییر نمیکند
fixes
رکوردی که اندازه آن تغییر نمیکند
fix
فیلدی که اندازه آن تغییر نمیکند
fix
رکوردی که اندازه آن تغییر نمیکند
local
آنچه با CPU کار نمیکند ولی به عنوان ترمینال مستقل کار میکند
locals
آنچه با CPU کار نمیکند ولی به عنوان ترمینال مستقل کار میکند
nonlinear
مدار الکترونیکی که خروجی آن نسبت به ورودی خط ی تغییر نمیکند
fix
برنامه کامپیوتری که تغییر نمیکند و به صورت خودکار اجرا میشود
fixes
برنامه کامپیوتری که تغییر نمیکند و به صورت خودکار اجرا میشود
alterable
آنچه قابل تغییر است
flexible
آنچه قابل تغییر است
interchangeable
آنچه قابل تغییر است
variable
آنچه قابل تغییر است
exchangeable
آنچه قابل تغییر است
variables
آنچه قابل تغییر است
alternated
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
alternates
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
alternate
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
batches
این دستورات اجرا می شوند و آنچه کاربر در آنها تغییر میدهد نیز ضبط میشود
batch
این دستورات اجرا می شوند و آنچه کاربر در آنها تغییر میدهد نیز ضبط میشود
fix
داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
fixes
داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
background
تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
backgrounds
تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
Tell not all you know , nor do all you can.
<proverb>
به زبان نیاور هر آنچه مى دانى,انجام نده هر آنچه مى توانى .
Whatsoever
هرچه
[هر آنچه]
[آنچه ]
end strings
نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
unclocked
مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transitions
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transition
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
fasts
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fast
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasted
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
doesn't
نمیکند
income effect
اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
hangover
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangovers
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
vary
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
varies
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
it makees no difference
فرقی نمیکند
why does he not admit it
چراتصدیق نمیکند
it makees no difference
تفاوتی نمیکند
it is secure
عیب نمیکند
plastic
تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
it is not in good workingorder
خوب کار نمیکند
it is indifferent to me
برای من فرقی نمیکند
insulators
مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
insulator
مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
it makes a t. difference
تفاوت خیلی زیادی نمیکند
The light doesn't work.
این چراغ برق کار نمیکند.
outages
مدت زمانی که سیستم کار نمیکند
outage
مدت زمانی که سیستم کار نمیکند
inert
که با سایر مواد شیمیایی کار نمیکند
The heating doesn't work.
این سیستم گرمایشی کار نمیکند.
coast is clear
<idiom>
هیچ خطری تورا تهدید نمیکند
sticking points
حدی که پس از آن شخص یا چیز از جا حرکت نمیکند
the face remains
مطلب همانست که هست فرق نمیکند
weedless
قلابی که به علفهای زیر اب گیر نمیکند
sticking point
حدی که پس از آن شخص یا چیز از جا حرکت نمیکند
The heating doesn't work.
این سیستم حرارتی کار نمیکند.
variable area nozzle
نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
deadbeat
<idiom>
شخصی که هیچ وقت قرضش را پرداخت نمیکند
background processing
فرآیندی که از تواناییهای -on line سیستم استفاده نمیکند
no parity
ارسال داده که در بیت پاریتی استفاده نمیکند
timberline
خط مفروضی که بالای ان هیچ درختی رشد نمیکند
infallibilist
کسیکه معتقد است که پاپ اشتباه نمیکند
landing zone
فضای دیسک سخت که داده عبور نمیکند
chromometer
ساعت دقیقی که گرما و سرمادر ان اثر نمیکند
change over
تغییر روش تغییر رویه
changing
تغییر کردن تغییر دادن
changed
تغییر کردن تغییر دادن
change
تغییر کردن تغییر دادن
changes
تغییر کردن تغییر دادن
locals
وضعیت عملیات ترمینال کامپیوتر که پیامی دریافت نمیکند
jus ex injuria non oritur
تعدی و تجاوز فرد برای اوحقی ایجاد نمیکند
non impact printer
که حالت حرف ریبون روی کاغذ را گرم نمیکند
local
وضعیت عملیات ترمینال کامپیوتر که پیامی دریافت نمیکند
frees
پروتکل ارسال که در آن گیرنده هیچ سیگنال وضعیت دریافت نمیکند
freed
پروتکل ارسال که در آن گیرنده هیچ سیگنال وضعیت دریافت نمیکند
down
مدت زمانیکه سیستم کامپیوتری کار نمیکند یا بی استفاده است
freeing
پروتکل ارسال که در آن گیرنده هیچ سیگنال وضعیت دریافت نمیکند
free
پروتکل ارسال که در آن گیرنده هیچ سیگنال وضعیت دریافت نمیکند
ro
ترمینال کامپیوتری که فقط داده نمایش را می پذیرد , وارسال نمیکند
illegal
دستور یا فرآیندی که پروتکل سیستم کامپیوتری یا قواعد زبان را دنبال نمیکند
subroutine
زیر تابعی که از هیچ متغیری حدا از آدرس عملوندها استفاده نمیکند
zero slot lan
شبکه محلی که از آداپتور داخلی استفاده نمیکند و به جای آن از پورت مخصوص
doa
شرح محصولی که به هنگام دریافت از سازنده یا تهیه کننده کار نمیکند
static
زیر تابعی که از هیچ متغیری جدا از آدرس ها عمودند استفاده نمیکند
non procedural language
زبان برنامه سازی که دستورات را پشت سرهم اجرا نمیکند و نه توابع فراخوان را
downtime
مدتی که کارخانه کار نمیکند مدت استراحت ماشین وکارخانه درشبانه روز
fm
فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
fellow traveler
کسی که عضو حزبی نیست ودر فعالیتهای ان شرکت نمیکند ولی از ان جانبداری مینماید
i/o
روش انتساب آدرس خاص به هر پورت ورودی /خروجی که فضای حافظه را استفاده نمیکند
cycle
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
fielded
مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
fields
مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
field
مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
counter march
تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
faulted
مدت زمان بین وقتی که سیستم کامپیوتری کار نمیکند یا بع علت خطا غیر قابل استفاده است
fault
مدت زمان بین وقتی که سیستم کامپیوتری کار نمیکند یا بع علت خطا غیر قابل استفاده است
faults
مدت زمان بین وقتی که سیستم کامپیوتری کار نمیکند یا بع علت خطا غیر قابل استفاده است
circular
آنچه در یک دایره می چرخد
auxiliary
آنچه کمک میکند
exclusive
آنچه شامل نمیشود
auxiliaries
آنچه کمک میکند
contiguous
آنچه اثر می گذارد
incoming
آنچه از خارج می آید
circulating
آنچه به راحتی می چرخد
the long and the short of it
<idiom>
آنچه گفتنی است
circulars
آنچه در یک دایره می چرخد
authentic
آنچه درست است
previous
آنچه زودتر رخ میدهد
producing
آنچه تولید میکند
protective
آنچه حافظت میکند
the above was a summary
آنچه دربالا گفته شد
used
آنچه جدید نیست
unwanted
آنچه لازم نیست
knowledge
آنچه دانسته است
lightweight
آنچه سنگین نیست
lightweights
آنچه سنگین نیست
biased
آنچه اریب دارد
angular travel
تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
the law is not retroactive
قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
Seldom seen soon forgotten .
<proverb>
از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
What soes not endure does not merit attachment .
<proverb>
آنچه نپاید دلبستگى را نشاید .
efficient
آنچه که خوب کار میکند
identity
آنچه کسی یا چیزی است
ambiguous
آنچه دو معنای ممکن دارد
significant
آنچه معنای مخصوصی دارد
common
آنچه اغلب اتفاق میافتد
transportable
آنچه قابل حمل است
commoners
آنچه اغلب اتفاق میافتد
commonest
آنچه اغلب اتفاق میافتد
significantly
آنچه معنای مخصوصی دارد
durable
آنچه به آسانی خراب نخواهد شد
relevant
آنچه ارتباط مهمی دارد
preformatted
آنچه فرمت شده باشد
What must be must be .
<proverb>
آنچه باید بشود خواهد شد .
malfunctioning
آنچه خوب کار نکند
electric
آنچه با الکتریسیته کار میکند
distant
آنچه در محلی قرار دارد
continual
آنچه به طور پیاپی رخ میدهد
convertibles
آنچه قابل تبدیل است
recognizable
آنچه قابل تشخیص است
recognizably
آنچه قابل تشخیص است
differential
آنچه اختلاف را نشان میدهد
differentials
آنچه اختلاف را نشان میدهد
convertible
آنچه قابل تبدیل است
finished
آنچه کامل شده است
removable
آنچه قابل جابجایی است
quantifiable
آنچه قابل شمارش است
requirements
آنچه مورد نیاز است
movable
آنچه قابل حرکت است
selectable
آنچه قابل انتخاب باشد
thirds
آنچه بعد از دومین می آید
third
آنچه بعد از دومین می آید
comparable
آنچه قابل مقایسه نیست
identities
آنچه کسی یا چیزی است
irretrievable
آنچه قابل بازگشت نیست
approximating
آنچه تقریبا درست است
prior
آنچه قبلاگ رخ داده است
visible
آنچه قابل دیدن است
unedited
آنچه ویرایش نشده است
relative
آنچه با دیگری مقایسه شود
multifunction
آنچه تابعهای متعددی دارد
simple
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
malfunctions
آنچه درست کار نکند
dependent
آنچه به دلیلی متغیر است
malfunctions
آنچه کامل کار نکند
roundest
آنچه در دایره حرکت میکند
malfunctioned
آنچه درست کار نکند
clear
آنچه به سادگی فهمیده میشود
chargeable
آنچه قابل شارژ است
normal
معمولا یا آنچه به ترتیب رخ دهد
hidden
آنچه قابل دیدن نیست
simplest
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simpler
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
extensible
آنچه قابل گسترش است
expandable
آنچه قابل گسترش باشد
maskable
آنچه نادیده گرفتنی است
controllable
آنچه قابل کنترل است
computable
آنچه قابل محاسبه است
malfunctioned
آنچه کامل کار نکند
clearer
آنچه به سادگی فهمیده میشود
clears
آنچه به سادگی فهمیده میشود
values
آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
characteristically
آنچه مخصوص یا ویژه است
characteristic
آنچه مخصوص یا ویژه است
audible
آنچه قابل شنیدن است
availability
آنچه به آسانی بدست آید
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com