English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
English Persian
malfunction آنچه درست کار نکند
malfunctioned آنچه درست کار نکند
malfunctions آنچه درست کار نکند
Other Matches
malfunctioning آنچه خوب کار نکند
malfunction آنچه کامل کار نکند
malfunctioned آنچه کامل کار نکند
malfunctions آنچه کامل کار نکند
authentic آنچه درست است
approximating آنچه تقریبا درست است
defective خطا دار یا آنچه درست کار نمیکند
figures آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
figuring آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
figure آنچه کاملا درست نباشد ولی نزدیک باشد
defect آنچه غلط است یا مانع درست کارکرد نماشین میشود
defected آنچه غلط است یا مانع درست کارکرد نماشین میشود
defecting آنچه غلط است یا مانع درست کارکرد نماشین میشود
defects آنچه غلط است یا مانع درست کارکرد نماشین میشود
quamdiu bene se gesserit تا زمانیکه تخلفی نکند منظور برقرار کردن حق انتفاع است برای کسی به این شرط که تا از شروط عقدتخلف نکند تصرفش ادامه داشته باشد
Tell not all you know , nor do all you can. <proverb> به زبان نیاور هر آنچه مى دانى,انجام نده هر آنچه مى توانى .
Whatsoever هرچه [هر آنچه] [آنچه ]
join تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
coincidence function تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
meet تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersection تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meets تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joins تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
OR function تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
joined تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
and تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
intersections تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
union تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
disjunction تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
either or operation تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
conjunctions تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
assertion 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
false 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
conjunction تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
alternation تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
unions تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
God (Heaven) forbid! خدا نکند !
absit omen خدا نکند
heaven f. خدا نکند
god defend خدا نکند
He wouldnt dare refuse. سگ کیست که قبول نکند
polarity و قطعه کار نکند
He is not dead by any chance , is he ? نکند مرده باشد ؟
polarities و قطعه کار نکند
You are not pulling my leg , are you ? نکند دار ؟ سر بسرم می گذار ؟
tempered درست ساختن درست خمیر کردن
tempers درست ساختن درست خمیر کردن
temper درست ساختن درست خمیر کردن
inerrably چنانکه هیچگاه خطا یا اشتباه نکند
She wI'll be a loser if she refuses. اگر قبول نکند از کیسه اش رفته
permissible velocity حداکثر سرعت اب در یک کانال که ایجادفرایش نکند
the eye is bigger than the belly <proverb> نعمت روی زمین پر نکند دیده تنگ
Until a man has shown humility he cannot attain gr. <proverb> آدم تا کوچکى نکند به بزرگى نمى رسد .
proselte of the gate کسی که به دین یهود درایدولی ختنه نکند
He has vowed not to gamble again. پشت دستش را داغ کرده که دیگه قمار نکند.
one level address تابعی که در حین اجرا تابع دیگر را صدا نکند
judiciousness قضاوت درست تشخیص درست
trump card <idiom> استفاده از وسیله قدیمی اگر هیچ چیز دیگرکار نکند
back level نمونه اولیه محصول که ممکن است توابعی را پشتیبانی نکند
fasts آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasted آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fast آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
for next loop حلقه یا تابعی که تکرار میشود تا وقتی که شرط دیگر صدق نکند
defaults مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
defaulting مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
defaulted مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
raker تیری که پشت دیوار بطور مایل می بندند تادیوار سقوط نکند
default مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
be the spitting image of someone <idiom> درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
hold گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
holds گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
defaulted عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
defaulting عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
defaults عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
default عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
virus هر بار که فایل آسیب دیده اجرا میشود. ویروس میتواند داده را خراب کند , یک پیام نشان دهد یا کاری نکند
viruses هر بار که فایل آسیب دیده اجرا میشود. ویروس میتواند داده را خراب کند , یک پیام نشان دهد یا کاری نکند
collapse pressure حگاکثر فشار وارد به یک لایه تا ان لایه ریزش نکند
apprenticeships دوره کاراموزی در CL به هر نوع کاراموزی اطلاق میشود که ماجورنبوده یا اجرت ان از دو پاونددر هفته تجاوز نکند
apprenticeship دوره کاراموزی در CL به هر نوع کاراموزی اطلاق میشود که ماجورنبوده یا اجرت ان از دو پاونددر هفته تجاوز نکند
differences تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternative تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternatives تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
exjunction تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
EXOR تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exclusive تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
symmetric difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
NAND function تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
dispersion تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
denial تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denials تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
contiguous آنچه اثر می گذارد
incoming آنچه از خارج می آید
auxiliary آنچه کمک میکند
auxiliaries آنچه کمک میکند
producing آنچه تولید میکند
the long and the short of it <idiom> آنچه گفتنی است
biased آنچه اریب دارد
lightweights آنچه سنگین نیست
lightweight آنچه سنگین نیست
unwanted آنچه لازم نیست
used آنچه جدید نیست
previous آنچه زودتر رخ میدهد
protective آنچه حافظت میکند
the above was a summary آنچه دربالا گفته شد
constant آنچه تغییر نمیکند
circulating آنچه به راحتی می چرخد
constants آنچه تغییر نمیکند
knowledge آنچه دانسته است
circular آنچه در یک دایره می چرخد
circulars آنچه در یک دایره می چرخد
exclusive آنچه شامل نمیشود
except تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
normal معمولا یا آنچه به ترتیب رخ دهد
clearest آنچه به سادگی فهمیده میشود
value آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
values آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
valuing آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
controllable آنچه قابل کنترل است
simplest آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
convertibles آنچه قابل تبدیل است
movable آنچه قابل حرکت است
requirements آنچه مورد نیاز است
simple آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
removable آنچه قابل جابجایی است
expandable آنچه قابل گسترش باشد
quantifiable آنچه قابل شمارش است
interchangeable آنچه قابل تغییر است
simpler آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
recognizably آنچه قابل تشخیص است
convertible آنچه قابل تبدیل است
prior آنچه قبلاگ رخ داده است
durable آنچه به آسانی خراب نخواهد شد
ambiguous آنچه دو معنای ممکن دارد
distant آنچه در محلی قرار دارد
selectable آنچه قابل انتخاب باشد
dependent آنچه به دلیلی متغیر است
common آنچه اغلب اتفاق میافتد
commoners آنچه اغلب اتفاق میافتد
commonest آنچه اغلب اتفاق میافتد
comparable آنچه قابل مقایسه نیست
significant آنچه معنای مخصوصی دارد
significantly آنچه معنای مخصوصی دارد
relevant آنچه ارتباط مهمی دارد
relative آنچه با دیگری مقایسه شود
finished آنچه کامل شده است
clearer آنچه به سادگی فهمیده میشود
unedited آنچه ویرایش نشده است
irretrievable آنچه قابل بازگشت نیست
clear آنچه به سادگی فهمیده میشود
audible آنچه قابل شنیدن است
transportable آنچه قابل حمل است
exchangeable آنچه قابل تغییر است
variable آنچه قابل تغییر است
Seldom seen soon forgotten . <proverb> از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
hidden آنچه قابل دیدن نیست
roundest آنچه در دایره حرکت میکند
preformatted آنچه فرمت شده باشد
extensible آنچه قابل گسترش است
characteristic آنچه مخصوص یا ویژه است
round آنچه در دایره حرکت میکند
thirds آنچه بعد از دومین می آید
identity آنچه کسی یا چیزی است
What soes not endure does not merit attachment . <proverb> آنچه نپاید دلبستگى را نشاید .
variables آنچه قابل تغییر است
multifunction آنچه تابعهای متعددی دارد
What must be must be . <proverb> آنچه باید بشود خواهد شد .
maskable آنچه نادیده گرفتنی است
residual آنچه در پشت سر باقی می ماند
recognizable آنچه قابل تشخیص است
chargeable آنچه قابل شارژ است
identities آنچه کسی یا چیزی است
third آنچه بعد از دومین می آید
differentials آنچه اختلاف را نشان میدهد
differential آنچه اختلاف را نشان میدهد
availability آنچه به آسانی بدست آید
clears آنچه به سادگی فهمیده میشود
alterable آنچه قابل تغییر است
characteristically آنچه مخصوص یا ویژه است
immediate آنچه یکباره اتفاق افتد
computable آنچه قابل محاسبه است
efficient آنچه که خوب کار میکند
electric آنچه با الکتریسیته کار میکند
flexible آنچه قابل تغییر است
continual آنچه به طور پیاپی رخ میدهد
visible آنچه قابل دیدن است
pre آنچه قبلا توافق شده است
complete آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completed آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
centralized آنچه در یک موقعیت مرکزی قرار دارد
selective آنچه داده خاصی را انتخاب میکند
successive آنچه یکی پس از دیگری فاهر میشود
completes آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completing آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
heuristic آنچه از تجربیات گذشته درس گیرد
pre- آنچه قبلا توافق شده است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com