Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
lightweight
آنچه سنگین نیست
lightweights
آنچه سنگین نیست
Other Matches
All is not gold that glitters.
<proverb>
هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
unwanted
آنچه لازم نیست
used
آنچه جدید نیست
comparable
آنچه قابل مقایسه نیست
irretrievable
آنچه قابل بازگشت نیست
hidden
آنچه قابل دیدن نیست
illegal
آنچه قانونی نیست یا مخالف قانون و قوانین باشد
peripheral
آنچه ضروری نیست یا متصل به چیز دیگری است
fixes
داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
fix
داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
Tell not all you know , nor do all you can.
<proverb>
به زبان نیاور هر آنچه مى دانى,انجام نده هر آنچه مى توانى .
winchester disk
دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
Whatsoever
هرچه
[هر آنچه]
[آنچه ]
step frame
استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
transparently
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparent
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
leaving files open
به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
his parentage isunknown
اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
fasts
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasted
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fast
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
it is past all hope
جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
it is inexpedient to reply
پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
heavy lift
حمل و نقل هوایی سنگین واحد حمل و نقل هوایی سنگین
biased
آنچه اریب دارد
circulars
آنچه در یک دایره می چرخد
previous
آنچه زودتر رخ میدهد
circular
آنچه در یک دایره می چرخد
auxiliary
آنچه کمک میکند
circulating
آنچه به راحتی می چرخد
authentic
آنچه درست است
protective
آنچه حافظت میکند
constants
آنچه تغییر نمیکند
knowledge
آنچه دانسته است
constant
آنچه تغییر نمیکند
the above was a summary
آنچه دربالا گفته شد
exclusive
آنچه شامل نمیشود
producing
آنچه تولید میکند
the long and the short of it
<idiom>
آنچه گفتنی است
contiguous
آنچه اثر می گذارد
auxiliaries
آنچه کمک میکند
incoming
آنچه از خارج می آید
immediate
آنچه یکباره اتفاق افتد
convertibles
آنچه قابل تبدیل است
residual
آنچه در پشت سر باقی می ماند
thirds
آنچه بعد از دومین می آید
extensible
آنچه قابل گسترش است
common
آنچه اغلب اتفاق میافتد
commonest
آنچه اغلب اتفاق میافتد
commoners
آنچه اغلب اتفاق میافتد
identities
آنچه کسی یا چیزی است
preformatted
آنچه فرمت شده باشد
expandable
آنچه قابل گسترش باشد
approximating
آنچه تقریبا درست است
alterable
آنچه قابل تغییر است
What soes not endure does not merit attachment .
<proverb>
آنچه نپاید دلبستگى را نشاید .
quantifiable
آنچه قابل شمارش است
finished
آنچه کامل شده است
What must be must be .
<proverb>
آنچه باید بشود خواهد شد .
removable
آنچه قابل جابجایی است
chargeable
آنچه قابل شارژ است
controllable
آنچه قابل کنترل است
selectable
آنچه قابل انتخاب باشد
prior
آنچه قبلاگ رخ داده است
dependent
آنچه به دلیلی متغیر است
movable
آنچه قابل حرکت است
requirements
آنچه مورد نیاز است
interchangeable
آنچه قابل تغییر است
recognizable
آنچه قابل تشخیص است
recognizably
آنچه قابل تشخیص است
convertible
آنچه قابل تبدیل است
unedited
آنچه ویرایش نشده است
exchangeable
آنچه قابل تغییر است
visible
آنچه قابل دیدن است
computable
آنچه قابل محاسبه است
round
آنچه در دایره حرکت میکند
simple
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simpler
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simplest
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
characteristically
آنچه مخصوص یا ویژه است
characteristic
آنچه مخصوص یا ویژه است
durable
آنچه به آسانی خراب نخواهد شد
transportable
آنچه قابل حمل است
relative
آنچه با دیگری مقایسه شود
malfunction
آنچه کامل کار نکند
relevant
آنچه ارتباط مهمی دارد
significantly
آنچه معنای مخصوصی دارد
malfunction
آنچه درست کار نکند
malfunctioned
آنچه کامل کار نکند
roundest
آنچه در دایره حرکت میکند
malfunctioning
آنچه خوب کار نکند
normal
معمولا یا آنچه به ترتیب رخ دهد
efficient
آنچه که خوب کار میکند
electric
آنچه با الکتریسیته کار میکند
Seldom seen soon forgotten .
<proverb>
از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
malfunctions
آنچه درست کار نکند
maskable
آنچه نادیده گرفتنی است
malfunctions
آنچه کامل کار نکند
multifunction
آنچه تابعهای متعددی دارد
malfunctioned
آنچه درست کار نکند
significant
آنچه معنای مخصوصی دارد
ambiguous
آنچه دو معنای ممکن دارد
values
آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
valuing
آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
availability
آنچه به آسانی بدست آید
differential
آنچه اختلاف را نشان میدهد
third
آنچه بعد از دومین می آید
differentials
آنچه اختلاف را نشان میدهد
clear
آنچه به سادگی فهمیده میشود
variable
آنچه قابل تغییر است
clearest
آنچه به سادگی فهمیده میشود
clears
آنچه به سادگی فهمیده میشود
audible
آنچه قابل شنیدن است
continual
آنچه به طور پیاپی رخ میدهد
value
آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
identity
آنچه کسی یا چیزی است
distant
آنچه در محلی قرار دارد
clearer
آنچه به سادگی فهمیده میشود
variables
آنچه قابل تغییر است
flexible
آنچه قابل تغییر است
magnets
آنچه میدان مغناطیسی تولید میکند
blinds
آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
blind
آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
synchronous
آنچه همان با دیگری اجرا شود.
successive
آنچه یکی پس از دیگری فاهر میشود
blinded
آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
impulsive
آنچه برای زمان کوتاهی می ماند
incompatible
ناسازگار یا آنچه خوب کار نمیکند
magnet
آنچه میدان مغناطیسی تولید میکند
What costs little is little esteemed .
<proverb>
آنچه کم بهاست ارج کمترى دارد .
continuous
آنچه بدون توقف ادامه یابد
frequenting
آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
frequented
آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
centralized
آنچه در یک موقعیت مرکزی قرار دارد
frequent
آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
unauthorized
آنچه باید مجوز داشته باشد
simultaneous
آنچه همزمان با چیز دیگری رخ میدهد
addressable
آنچه قابل آدرس دهی است
frequents
آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
available
آنچه قابل دستیابی یا خرید است
hand-held
آنچه قابل نگهداری در دست است
optional
آنچه قابل انتخاب شدن باشد
unconditional
آنچه به هیچ شرطی بستگی ندارد
completing
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
predefined
آنچه قبلا معرفی شده است
originals
آنچه اول استفاده یا ساخته شود
original
آنچه اول استفاده یا ساخته شود
completed
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
unique
آنچه با هر چیز دیگر متفاوت است
uniquely
آنچه با هر چیز دیگر متفاوت است
specifies
بیان واضح آنچه نیاز است
specify
بیان واضح آنچه نیاز است
specifying
بیان واضح آنچه نیاز است
selectively
آنچه داده خاصی را انتخاب میکند
selective
آنچه داده خاصی را انتخاب میکند
completes
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
complete
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
logical
آنچه از منط ق در عملیاتش استفاده میکند
adjacent
آنچه مقابل یا نزدیک چیزی است
desktop
آنچه روی میز انجام میشود
preventive
آنچه مانع رویدادن چیزی شود
pre
آنچه قبلا توافق شده است
pre-
آنچه قبلا توافق شده است
desktop
آنچه در بالا میز قرار دارد
payment on account
آنچه علی الحساب پرداخت میشود
magnetic
آنچه میدان مغناطیسی مربوطه داد
ambiguity
آنچه به روشنی تعریف نشده است
alternates
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
alternated
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
alternate
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
undetected
آنچه تشخیص داده نشده است
Except what is mentioned in paragraph 3.
باستثنای آنچه درپاراگراف 3 آمده است
damaged
آنچه آسیب یا رنج دیده است
downloadable
آنچه قابل بار کردن است
inactive
آنچه کار نمیکند یا اجرا نمیشود
ambiguities
آنچه به روشنی تعریف نشده است
special
آنچه متفاوت یا غیر عادی است
I spoke my mind.
آنچه دردل داشتم بزبان آوردم
additional
آنچه جمع شده یا اضافه است
contents
محتوا یا آنچه دروی چیزی باشد
erasable
آنچه قابل پاک شدن است
heuristic
آنچه از تجربیات گذشته درس گیرد
easy to use
آنچه قابل فهم و انجام باشد
accessible
آنچه قابل دستیابی و دسترسی است
accidental
آنچه تصادفی اتفاق افتاده است
pressured
سنگین
heaviest
سنگین
weighty
سنگین
heaviest
دل سنگین
ponderous
سنگین
heavy
سنگین
heavy
دل سنگین
waterlogged
سنگین
pressuring
سنگین
pressures
سنگین
weight ton
تن سنگین
laden
سنگین پر
pressure
سنگین
stodgy
سنگین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com