Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
peripheral
آنچه ضروری نیست یا متصل به چیز دیگری است
Other Matches
All is not gold that glitters.
<proverb>
هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
lightweights
آنچه سنگین نیست
lightweight
آنچه سنگین نیست
unwanted
آنچه لازم نیست
used
آنچه جدید نیست
comparable
آنچه قابل مقایسه نیست
hidden
آنچه قابل دیدن نیست
irretrievable
آنچه قابل بازگشت نیست
relative
آنچه با دیگری مقایسه شود
successive
آنچه یکی پس از دیگری فاهر میشود
alternates
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
alternated
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
synchronous
آنچه همان با دیگری اجرا شود.
simultaneous
آنچه همزمان با چیز دیگری رخ میدهد
alternate
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
illegal
آنچه قانونی نیست یا مخالف قانون و قوانین باشد
ring
نوعی شبکه که هر ترمینال آن در حلقه یکی پس از دیگری متصل هستند
relocatable
آنچه قابل انتقال به محل دیگری ازحافظه است بدون اینکه روی عملیاتش اثربگذارد
slave
صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
slaved
صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
slaves
صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
slaving
صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
asynchronous
اتصال یک ترمینال که به یک وسیله دیگر متصل است به طوری که این دو نیاز نیست هم سان باشند
nemo dat quod non habet
هیچ کس نمیتواند انچه راکه مالکش نیست را به دیگری دهد
voices
کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voice
کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voicing
کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
fixes
داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
fix
داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
dedicated
کامپیوتری که فقط مخصوص پردازش لغات است و برنامه دیگری روی آن قابل اجرا نیست
daisy chain
باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
adjacent
دو گرهای که توسط مسیری به هم وصل اند که هیچ گره دیگری به آن وصل نیست
chains
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chain
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
Tell not all you know , nor do all you can.
<proverb>
به زبان نیاور هر آنچه مى دانى,انجام نده هر آنچه مى توانى .
subrogate
بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
recode
کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
letter
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
to pass one's word for another
از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy
چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
winchester disk
دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
Whatsoever
هرچه
[هر آنچه]
[آنچه ]
step frame
استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
transparently
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparent
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
leaving files open
به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
his parentage isunknown
اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
fast
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasts
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasted
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
acute
<adj.>
ضروری
vital
<adj.>
ضروری
substantive
[essential]
<adj.>
ضروری
obligate
ضروری
quintessential
<adj.>
ضروری
essentials
ضروری
major
<adj.>
ضروری
emergency
ضروری
unalienable
<adj.>
ضروری
inevitable
<adj.>
ضروری
indispensable
<adj.>
ضروری
inalienable
<adj.>
ضروری
urgency
ضروری
urgent
ضروری
exigent
ضروری
absolute
<adj.>
ضروری
essential
<adj.>
ضروری
unalterable
<adj.>
ضروری
emergencies
ضروری
essential
ضروری
expeditious
ضروری
imperatives
ضروری
imperative
ضروری
needful
ضروری
must
ضروری
necessary
ضروری
end item
کالای ضروری
essential supply
اماد ضروری
indispensability
خرج ضروری
indispansably
بطور ضروری
unessential
غیر ضروری
unnecessarily
غیر ضروری
essential elements
عناصر ضروری
unnecessary
غیر ضروری
immediate
انی ضروری
necessities
کالاهای ضروری
requisite
چیز ضروری
essential elements
وسایل ضروری
of vital importance
خیلی ضروری
vitally
بطور ضروری
undue
غیر ضروری
to make a point of
ضروری دانستن
non essential
غیر ضروری
inessential
غیر ضروری
inessentials
غیر ضروری
it is past all hope
جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
staple food
مواد غذائی ضروری
to be essential
[necessary]
ضروری
[واجب]
بودن
uncalled-for
غیر ضروری ناخوانده
uncalled for
غیر ضروری ناخوانده
indispensable
چاره نا پذیر ضروری
non essential
چیز غیر ضروری
it is unnecessary
غیر ضروری است
keyitem
اقلام ضروری و حیاتی
staple goods
کالای بسیار ضروری
frill
چیز بیخود یاغیر ضروری
frills
چیز بیخود یاغیر ضروری
superfluous
غیر ضروری اطناب امیز
the essential
[inherent]
[intrinsic]
task
کار مهم و ضروری
[یا اساسی]
mission essential
ضروری برای انجام ماموریت
emergency addressee
مسئولین اعلام خبر در موارد ضروری
desideratum
ارزوی اساسی و ضروری چیز مطلوب
individual reserves
وسایل ضروری انفرادی که با نفرحمل میشود
countersignature
امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
littering
تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
littered
تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
litter
تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
litters
تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
highest
برنامه ضروری و مهم که بیش از سایرین پردازش میشود
high
برنامه ضروری و مهم که بیش از سایرین پردازش میشود
highs
برنامه ضروری و مهم که بیش از سایرین پردازش میشود
calling sequence
مجموعهای مشخص ازدستورالعمل و داده که برای فراخوانی یک ریزبرنامه معین ضروری است
vacation sittings
جلسات دادگاه که در فاصله دو اجلاس برای کارهای مهم و ضروری تشکیل میشود
it is inexpedient to reply
پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
circulating
آنچه به راحتی می چرخد
the long and the short of it
<idiom>
آنچه گفتنی است
incoming
آنچه از خارج می آید
protective
آنچه حافظت میکند
contiguous
آنچه اثر می گذارد
biased
آنچه اریب دارد
constant
آنچه تغییر نمیکند
circulars
آنچه در یک دایره می چرخد
previous
آنچه زودتر رخ میدهد
circular
آنچه در یک دایره می چرخد
the above was a summary
آنچه دربالا گفته شد
knowledge
آنچه دانسته است
auxiliaries
آنچه کمک میکند
producing
آنچه تولید میکند
authentic
آنچه درست است
auxiliary
آنچه کمک میکند
exclusive
آنچه شامل نمیشود
constants
آنچه تغییر نمیکند
clung
متصل
anchored
متصل به
contiguous
متصل
joint
متصل
on line
متصل
continuous
متصل
connected
متصل
conjunct
متصل
malfunctioned
آنچه درست کار نکند
What soes not endure does not merit attachment .
<proverb>
آنچه نپاید دلبستگى را نشاید .
normal
معمولا یا آنچه به ترتیب رخ دهد
Seldom seen soon forgotten .
<proverb>
از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
requirements
آنچه مورد نیاز است
finished
آنچه کامل شده است
malfunctions
آنچه درست کار نکند
variable
آنچه قابل تغییر است
malfunctions
آنچه کامل کار نکند
variables
آنچه قابل تغییر است
malfunctioned
آنچه کامل کار نکند
thirds
آنچه بعد از دومین می آید
third
آنچه بعد از دومین می آید
What must be must be .
<proverb>
آنچه باید بشود خواهد شد .
immediate
آنچه یکباره اتفاق افتد
characteristic
آنچه مخصوص یا ویژه است
interchangeable
آنچه قابل تغییر است
quantifiable
آنچه قابل شمارش است
recognizable
آنچه قابل تشخیص است
recognizably
آنچه قابل تشخیص است
convertible
آنچه قابل تبدیل است
convertibles
آنچه قابل تبدیل است
visible
آنچه قابل دیدن است
malfunction
آنچه کامل کار نکند
movable
آنچه قابل حرکت است
approximating
آنچه تقریبا درست است
unedited
آنچه ویرایش نشده است
identity
آنچه کسی یا چیزی است
characteristically
آنچه مخصوص یا ویژه است
malfunction
آنچه درست کار نکند
identities
آنچه کسی یا چیزی است
prior
آنچه قبلاگ رخ داده است
expandable
آنچه قابل گسترش باشد
extensible
آنچه قابل گسترش است
durable
آنچه به آسانی خراب نخواهد شد
clears
آنچه به سادگی فهمیده میشود
malfunctioning
آنچه خوب کار نکند
commonest
آنچه اغلب اتفاق میافتد
maskable
آنچه نادیده گرفتنی است
multifunction
آنچه تابعهای متعددی دارد
commoners
آنچه اغلب اتفاق میافتد
valuing
آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
dependent
آنچه به دلیلی متغیر است
exchangeable
آنچه قابل تغییر است
alterable
آنچه قابل تغییر است
controllable
آنچه قابل کنترل است
round
آنچه در دایره حرکت میکند
computable
آنچه قابل محاسبه است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com