Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
chargeable
آنچه قابل شارژ است
Other Matches
NiMH
نوعی باتری قابل شارژ در laptop که امکان شارژ شدن بهتر از باتری Nicad دارد. شارژ آن سریع تر است و نگران حافظه نیست
dry cell battery
باتری ای که قابل شارژ مجدد نیست مقایسه شودباRechergeable Battery
NiCad
نوعی باتری قابل شارژ در laptop که با باتری Nimh جایگزین شده است
movable
آنچه قابل حرکت است
selectable
آنچه قابل انتخاب باشد
exchangeable
آنچه قابل تغییر است
expandable
آنچه قابل گسترش باشد
alterable
آنچه قابل تغییر است
controllable
آنچه قابل کنترل است
transportable
آنچه قابل حمل است
recognizably
آنچه قابل تشخیص است
visible
آنچه قابل دیدن است
quantifiable
آنچه قابل شمارش است
convertibles
آنچه قابل تبدیل است
convertible
آنچه قابل تبدیل است
interchangeable
آنچه قابل تغییر است
recognizable
آنچه قابل تشخیص است
extensible
آنچه قابل گسترش است
hidden
آنچه قابل دیدن نیست
variable
آنچه قابل تغییر است
flexible
آنچه قابل تغییر است
comparable
آنچه قابل مقایسه نیست
computable
آنچه قابل محاسبه است
removable
آنچه قابل جابجایی است
irretrievable
آنچه قابل بازگشت نیست
audible
آنچه قابل شنیدن است
variables
آنچه قابل تغییر است
addressable
آنچه قابل آدرس دهی است
easy to use
آنچه قابل فهم و انجام باشد
optional
آنچه قابل انتخاب شدن باشد
available
آنچه قابل دستیابی یا خرید است
downloadable
آنچه قابل بار کردن است
accessible
آنچه قابل دستیابی و دسترسی است
erasable
آنچه قابل پاک شدن است
hand-held
آنچه قابل نگهداری در دست است
alternative
آنچه به جای چیز دیگر قابل اجراست
visually
آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
users
آنچه توسط کاربر قابل انتخا است
visual
آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
selectable
آنچه توسط کاربر قابل انتخاب است
user
آنچه توسط کاربر قابل انتخا است
visuals
آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
manageable
آنچه قابل کار کردن به سادگی باشد
alternatives
آنچه به جای چیز دیگر قابل اجراست
audio
مربوط به صدا یا آنچه قابل شنیدن است
usable
آنچه برای معرف قابل استفاده و فراهم است
computer readable
آنچه قابل خواندن و فهم توسط کامپیوتر باشد
effective
آنچه برای تولید یک نتیجه مشخص قابل استفاده است
charges
شارژ کردن شارژ
charge
شارژ کردن شارژ
relocatable
آنچه قابل انتقال به محل دیگری ازحافظه است بدون اینکه روی عملیاتش اثربگذارد
Tell not all you know , nor do all you can.
<proverb>
به زبان نیاور هر آنچه مى دانى,انجام نده هر آنچه مى توانى .
readable
آنچه توسط کسی یا توسط یک وسیله الکترونیکی قابل خواندن و فهمیدن باشد
fix
داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
fixes
داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
machine
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machines
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machined
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
Whatsoever
هرچه
[هر آنچه]
[آنچه ]
heat
شارژ
fluxing agent
شارژ
heats
شارژ
charging
شارژ
charger
دستگاه شارژ
furnace charge
شارژ کوره
like charge
شارژ همنام
chargers
دستگاه شارژ
coke per charge
ذغال کک شارژ
charge d'affaires
شارژ دافر
load
شارژ کردن
loads
شارژ کردن
melting charge
شارژ ذوب
basic allowance
شارژ انبار
liquid metal charge
شارژ فلز مذاب
authorized stockage list
صورت شارژ انبار
constant current charge
شارژ با جریان ثابت
constant voltage charge
شارژ با ولتاژ ثابت
maintenance float
شارژ انبار سیال
turbocharger
موتور شارژ کننده توربین
uncharged
غیر مسلح شارژ نشده
tariff
شارژ کاربر سیستم کامپیوتری یا ارتباطات
floatation
سطح اماد اضافی شارژ انباراضافی
maintenance float
شارژ انباراضافی وسایل نگهداری اضافی
tariffs
شارژ کاربر سیستم کامپیوتری یا ارتباطات
electric
تعداد اتم هایی که شارژ شده اند.
charges
مین وسایل با بار الکتریکی شارژ می شوند
charge
مین وسایل با بار الکتریکی شارژ می شوند
fasted
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasts
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fast
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
charge
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charging point
محل هواگیری و گازگیری درروی هواپیما محل شارژ یاپر کردن گاز
electroluminescence
نور ارسال شده از نقط ه فسفری وقتی توسط الکترون یا قطعه شارژ شده پرشود
charge
خرج گذاری کردن شارژ کردن
charges
خرج گذاری کردن شارژ کردن
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
circulating
آنچه به راحتی می چرخد
previous
آنچه زودتر رخ میدهد
authentic
آنچه درست است
incoming
آنچه از خارج می آید
lightweight
آنچه سنگین نیست
used
آنچه جدید نیست
auxiliaries
آنچه کمک میکند
auxiliary
آنچه کمک میکند
circulars
آنچه در یک دایره می چرخد
circular
آنچه در یک دایره می چرخد
the above was a summary
آنچه دربالا گفته شد
producing
آنچه تولید میکند
constants
آنچه تغییر نمیکند
unwanted
آنچه لازم نیست
constant
آنچه تغییر نمیکند
protective
آنچه حافظت میکند
lightweights
آنچه سنگین نیست
knowledge
آنچه دانسته است
the long and the short of it
<idiom>
آنچه گفتنی است
contiguous
آنچه اثر می گذارد
biased
آنچه اریب دارد
exclusive
آنچه شامل نمیشود
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
preformatted
آنچه فرمت شده باشد
requirements
آنچه مورد نیاز است
characteristically
آنچه مخصوص یا ویژه است
durable
آنچه به آسانی خراب نخواهد شد
residual
آنچه در پشت سر باقی می ماند
round
آنچه در دایره حرکت میکند
malfunctioning
آنچه خوب کار نکند
commonest
آنچه اغلب اتفاق میافتد
characteristic
آنچه مخصوص یا ویژه است
dependent
آنچه به دلیلی متغیر است
What must be must be .
<proverb>
آنچه باید بشود خواهد شد .
ambiguous
آنچه دو معنای ممکن دارد
normal
معمولا یا آنچه به ترتیب رخ دهد
distant
آنچه در محلی قرار دارد
roundest
آنچه در دایره حرکت میکند
significantly
آنچه معنای مخصوصی دارد
relevant
آنچه ارتباط مهمی دارد
maskable
آنچه نادیده گرفتنی است
identities
آنچه کسی یا چیزی است
identity
آنچه کسی یا چیزی است
availability
آنچه به آسانی بدست آید
clears
آنچه به سادگی فهمیده میشود
clearest
آنچه به سادگی فهمیده میشود
clear
آنچه به سادگی فهمیده میشود
What soes not endure does not merit attachment .
<proverb>
آنچه نپاید دلبستگى را نشاید .
approximating
آنچه تقریبا درست است
unedited
آنچه ویرایش نشده است
Seldom seen soon forgotten .
<proverb>
از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
finished
آنچه کامل شده است
thirds
آنچه بعد از دومین می آید
malfunctions
آنچه درست کار نکند
efficient
آنچه که خوب کار میکند
malfunction
آنچه کامل کار نکند
clearer
آنچه به سادگی فهمیده میشود
relative
آنچه با دیگری مقایسه شود
simple
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simpler
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simplest
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
malfunctions
آنچه کامل کار نکند
multifunction
آنچه تابعهای متعددی دارد
malfunction
آنچه درست کار نکند
malfunctioned
آنچه درست کار نکند
significant
آنچه معنای مخصوصی دارد
malfunctioned
آنچه کامل کار نکند
third
آنچه بعد از دومین می آید
value
آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
electric
آنچه با الکتریسیته کار میکند
commoners
آنچه اغلب اتفاق میافتد
valuing
آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
immediate
آنچه یکباره اتفاق افتد
values
آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
continual
آنچه به طور پیاپی رخ میدهد
differential
آنچه اختلاف را نشان میدهد
differentials
آنچه اختلاف را نشان میدهد
common
آنچه اغلب اتفاق میافتد
prior
آنچه قبلاگ رخ داده است
successive
آنچه یکی پس از دیگری فاهر میشود
selective
آنچه داده خاصی را انتخاب میکند
simultaneous
آنچه همزمان با چیز دیگری رخ میدهد
blind
آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
frequented
آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
impulsive
آنچه برای زمان کوتاهی می ماند
special
آنچه متفاوت یا غیر عادی است
magnetic
آنچه میدان مغناطیسی مربوطه داد
frequenting
آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
selectively
آنچه داده خاصی را انتخاب میکند
frequent
آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
frequents
آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
damaged
آنچه آسیب یا رنج دیده است
centralized
آنچه در یک موقعیت مرکزی قرار دارد
alternate
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
pre-
آنچه قبلا توافق شده است
incompatible
ناسازگار یا آنچه خوب کار نمیکند
specifies
بیان واضح آنچه نیاز است
specify
بیان واضح آنچه نیاز است
specifying
بیان واضح آنچه نیاز است
magnet
آنچه میدان مغناطیسی تولید میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
 |
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com