English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English Persian
audible آنچه قابل شنیدن است
Search result with all words
audio مربوط به صدا یا آنچه قابل شنیدن است
Other Matches
audible قابل شنیدن
inaudible غیر قابل شنیدن
beeped صدای اخطار قابل شنیدن
beeping صدای اخطار قابل شنیدن
beep صدای اخطار قابل شنیدن
beeps صدای اخطار قابل شنیدن
bleeped صدای اخطار قابل شنیدن
bleeping صدای اخطار قابل شنیدن
bleeps صدای اخطار قابل شنیدن
bleep صدای اخطار قابل شنیدن
bell character کد کنترلی که باعث میشود ماشین یک سیگنال قابل شنیدن ایجاد کند
removable آنچه قابل جابجایی است
chargeable آنچه قابل شارژ است
hidden آنچه قابل دیدن نیست
comparable آنچه قابل مقایسه نیست
alterable آنچه قابل تغییر است
expandable آنچه قابل گسترش باشد
extensible آنچه قابل گسترش است
irretrievable آنچه قابل بازگشت نیست
controllable آنچه قابل کنترل است
flexible آنچه قابل تغییر است
exchangeable آنچه قابل تغییر است
convertibles آنچه قابل تبدیل است
visible آنچه قابل دیدن است
variable آنچه قابل تغییر است
recognizably آنچه قابل تشخیص است
computable آنچه قابل محاسبه است
quantifiable آنچه قابل شمارش است
interchangeable آنچه قابل تغییر است
recognizable آنچه قابل تشخیص است
selectable آنچه قابل انتخاب باشد
convertible آنچه قابل تبدیل است
variables آنچه قابل تغییر است
transportable آنچه قابل حمل است
movable آنچه قابل حرکت است
easy to use آنچه قابل فهم و انجام باشد
downloadable آنچه قابل بار کردن است
accessible آنچه قابل دستیابی و دسترسی است
addressable آنچه قابل آدرس دهی است
erasable آنچه قابل پاک شدن است
available آنچه قابل دستیابی یا خرید است
optional آنچه قابل انتخاب شدن باشد
hand-held آنچه قابل نگهداری در دست است
alternative آنچه به جای چیز دیگر قابل اجراست
users آنچه توسط کاربر قابل انتخا است
user آنچه توسط کاربر قابل انتخا است
alternatives آنچه به جای چیز دیگر قابل اجراست
selectable آنچه توسط کاربر قابل انتخاب است
visuals آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
visually آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
manageable آنچه قابل کار کردن به سادگی باشد
visual آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
computer readable آنچه قابل خواندن و فهم توسط کامپیوتر باشد
usable آنچه برای معرف قابل استفاده و فراهم است
effective آنچه برای تولید یک نتیجه مشخص قابل استفاده است
relocatable آنچه قابل انتقال به محل دیگری ازحافظه است بدون اینکه روی عملیاتش اثربگذارد
Tell not all you know , nor do all you can. <proverb> به زبان نیاور هر آنچه مى دانى,انجام نده هر آنچه مى توانى .
readable آنچه توسط کسی یا توسط یک وسیله الکترونیکی قابل خواندن و فهمیدن باشد
fix داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
fixes داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
machines غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machine غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machined غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
Whatsoever هرچه [هر آنچه] [آنچه ]
listened شنیدن
listen شنیدن
listening شنیدن
hear شنیدن
listen شنیدن
listens شنیدن
hears شنیدن
hear شنیدن
at hearing it از شنیدن ان
mishearing عوضی شنیدن
rehear دوباره شنیدن
mishear عوضی شنیدن
turn a deaf ear to <idiom> ممانعت از شنیدن
he was pleased to hear it از شنیدن ان خوشنودشد
mishears عوضی شنیدن
misheard عوضی شنیدن
To have a nice chit - chat. To exchange banters and repartees. گل گفتن وگه شنیدن
overhearing از فاصله دور شنیدن
overheard از فاصله دور شنیدن
overhear از فاصله دور شنیدن
to smell something burning بوی سوخته شنیدن
overhears از فاصله دور شنیدن
to meet with a repulse پذیرفته نشدن پاسخ رد شنیدن
to gain any ones ear کسیرا اماده شنیدن حرفی
Hear it on the grapevine <idiom> [شنیدن شایعه در مورد شخصی یا چیزی]
In at one ear and out at the other . <proverb> از یک گوش شنیدن و از یکى دیگر بدر کردن .
drown out <idiom> سروصدای زیاد براه انداختن وقادر به شنیدن نبودن
Eavesdrop فالگوش ایستادن، استراق سمع کردن، یواشکی حرفهای دیگران را شنیدن
fast آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasts آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasted آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
flash to bang time زمان بین دیدن برق دهانه توپ تا شنیدن صدای انفجارگلوله
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
circular آنچه در یک دایره می چرخد
used آنچه جدید نیست
unwanted آنچه لازم نیست
authentic آنچه درست است
exclusive آنچه شامل نمیشود
contiguous آنچه اثر می گذارد
auxiliaries آنچه کمک میکند
auxiliary آنچه کمک میکند
protective آنچه حافظت میکند
producing آنچه تولید میکند
circulars آنچه در یک دایره می چرخد
lightweight آنچه سنگین نیست
the above was a summary آنچه دربالا گفته شد
constants آنچه تغییر نمیکند
knowledge آنچه دانسته است
constant آنچه تغییر نمیکند
incoming آنچه از خارج می آید
biased آنچه اریب دارد
lightweights آنچه سنگین نیست
circulating آنچه به راحتی می چرخد
the long and the short of it <idiom> آنچه گفتنی است
previous آنچه زودتر رخ میدهد
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
commonest آنچه اغلب اتفاق میافتد
commoners آنچه اغلب اتفاق میافتد
prior آنچه قبلاگ رخ داده است
identities آنچه کسی یا چیزی است
identity آنچه کسی یا چیزی است
clearest آنچه به سادگی فهمیده میشود
requirements آنچه مورد نیاز است
valuing آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
values آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
approximating آنچه تقریبا درست است
value آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
common آنچه اغلب اتفاق میافتد
clear آنچه به سادگی فهمیده میشود
significant آنچه معنای مخصوصی دارد
Seldom seen soon forgotten . <proverb> از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
significantly آنچه معنای مخصوصی دارد
relevant آنچه ارتباط مهمی دارد
What soes not endure does not merit attachment . <proverb> آنچه نپاید دلبستگى را نشاید .
What must be must be . <proverb> آنچه باید بشود خواهد شد .
ambiguous آنچه دو معنای ممکن دارد
dependent آنچه به دلیلی متغیر است
availability آنچه به آسانی بدست آید
maskable آنچه نادیده گرفتنی است
finished آنچه کامل شده است
clears آنچه به سادگی فهمیده میشود
clearer آنچه به سادگی فهمیده میشود
distant آنچه در محلی قرار دارد
malfunction آنچه کامل کار نکند
efficient آنچه که خوب کار میکند
electric آنچه با الکتریسیته کار میکند
multifunction آنچه تابعهای متعددی دارد
residual آنچه در پشت سر باقی می ماند
normal معمولا یا آنچه به ترتیب رخ دهد
thirds آنچه بعد از دومین می آید
third آنچه بعد از دومین می آید
differentials آنچه اختلاف را نشان میدهد
differential آنچه اختلاف را نشان میدهد
preformatted آنچه فرمت شده باشد
immediate آنچه یکباره اتفاق افتد
unedited آنچه ویرایش نشده است
simplest آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simple آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
characteristic آنچه مخصوص یا ویژه است
simpler آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
malfunctions آنچه کامل کار نکند
roundest آنچه در دایره حرکت میکند
round آنچه در دایره حرکت میکند
malfunctioned آنچه درست کار نکند
malfunctioning آنچه خوب کار نکند
continual آنچه به طور پیاپی رخ میدهد
malfunctioned آنچه کامل کار نکند
malfunction آنچه درست کار نکند
durable آنچه به آسانی خراب نخواهد شد
malfunctions آنچه درست کار نکند
characteristically آنچه مخصوص یا ویژه است
relative آنچه با دیگری مقایسه شود
pre آنچه قبلا توافق شده است
blind آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
selectively آنچه داده خاصی را انتخاب میکند
selective آنچه داده خاصی را انتخاب میکند
blinds آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
original آنچه اول استفاده یا ساخته شود
predefined آنچه قبلا معرفی شده است
preventive آنچه مانع رویدادن چیزی شود
originals آنچه اول استفاده یا ساخته شود
pre- آنچه قبلا توافق شده است
blinded آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
special آنچه متفاوت یا غیر عادی است
uniquely آنچه با هر چیز دیگر متفاوت است
specifies بیان واضح آنچه نیاز است
specify بیان واضح آنچه نیاز است
specifying بیان واضح آنچه نیاز است
heuristic آنچه از تجربیات گذشته درس گیرد
ambiguity آنچه به روشنی تعریف نشده است
ambiguities آنچه به روشنی تعریف نشده است
accidental آنچه تصادفی اتفاق افتاده است
unique آنچه با هر چیز دیگر متفاوت است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com