Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 253 (16 milliseconds)
English
Persian
erasable
آنچه قابل پاک شدن است
Search result with all words
machine
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machined
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machines
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
effective
آنچه برای تولید یک نتیجه مشخص قابل استفاده است
flexible
آنچه قابل تغییر است
hidden
آنچه قابل دیدن نیست
movable
آنچه قابل حرکت است
quantifiable
آنچه قابل شمارش است
interchangeable
آنچه قابل تغییر است
recognizable
آنچه قابل تشخیص است
recognizably
آنچه قابل تشخیص است
convertible
آنچه قابل تبدیل است
convertibles
آنچه قابل تبدیل است
usable
آنچه برای معرف قابل استفاده و فراهم است
visible
آنچه قابل دیدن است
accessible
آنچه قابل دستیابی و دسترسی است
irretrievable
آنچه قابل بازگشت نیست
comparable
آنچه قابل مقایسه نیست
available
آنچه قابل دستیابی یا خرید است
optional
آنچه قابل انتخاب شدن باشد
readable
آنچه توسط کسی یا توسط یک وسیله الکترونیکی قابل خواندن و فهمیدن باشد
manageable
آنچه قابل کار کردن به سادگی باشد
visual
آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
visually
آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
visuals
آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
variable
آنچه قابل تغییر است
variables
آنچه قابل تغییر است
audio
مربوط به صدا یا آنچه قابل شنیدن است
hand-held
آنچه قابل نگهداری در دست است
user
آنچه توسط کاربر قابل انتخا است
users
آنچه توسط کاربر قابل انتخا است
audible
آنچه قابل شنیدن است
alternative
آنچه به جای چیز دیگر قابل اجراست
alternatives
آنچه به جای چیز دیگر قابل اجراست
fix
داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
fixes
داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
addressable
آنچه قابل آدرس دهی است
alterable
آنچه قابل تغییر است
chargeable
آنچه قابل شارژ است
computable
آنچه قابل محاسبه است
computer readable
آنچه قابل خواندن و فهم توسط کامپیوتر باشد
controllable
آنچه قابل کنترل است
downloadable
آنچه قابل بار کردن است
easy to use
آنچه قابل فهم و انجام باشد
exchangeable
آنچه قابل تغییر است
expandable
آنچه قابل گسترش باشد
extensible
آنچه قابل گسترش است
relocatable
آنچه قابل انتقال به محل دیگری ازحافظه است بدون اینکه روی عملیاتش اثربگذارد
removable
آنچه قابل جابجایی است
selectable
آنچه توسط کاربر قابل انتخاب است
selectable
آنچه قابل انتخاب باشد
transportable
آنچه قابل حمل است
Other Matches
Tell not all you know , nor do all you can.
<proverb>
به زبان نیاور هر آنچه مى دانى,انجام نده هر آنچه مى توانى .
Whatsoever
هرچه
[هر آنچه]
[آنچه ]
fasts
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasted
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fast
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
used
آنچه جدید نیست
lightweights
آنچه سنگین نیست
lightweight
آنچه سنگین نیست
unwanted
آنچه لازم نیست
auxiliaries
آنچه کمک میکند
circulars
آنچه در یک دایره می چرخد
circular
آنچه در یک دایره می چرخد
producing
آنچه تولید میکند
circulating
آنچه به راحتی می چرخد
protective
آنچه حافظت میکند
constants
آنچه تغییر نمیکند
constant
آنچه تغییر نمیکند
auxiliary
آنچه کمک میکند
incoming
آنچه از خارج می آید
previous
آنچه زودتر رخ میدهد
authentic
آنچه درست است
biased
آنچه اریب دارد
knowledge
آنچه دانسته است
the above was a summary
آنچه دربالا گفته شد
the long and the short of it
<idiom>
آنچه گفتنی است
exclusive
آنچه شامل نمیشود
contiguous
آنچه اثر می گذارد
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
third
آنچه بعد از دومین می آید
unedited
آنچه ویرایش نشده است
thirds
آنچه بعد از دومین می آید
identities
آنچه کسی یا چیزی است
identity
آنچه کسی یا چیزی است
approximating
آنچه تقریبا درست است
malfunctioning
آنچه خوب کار نکند
requirements
آنچه مورد نیاز است
multifunction
آنچه تابعهای متعددی دارد
immediate
آنچه یکباره اتفاق افتد
normal
معمولا یا آنچه به ترتیب رخ دهد
dependent
آنچه به دلیلی متغیر است
preformatted
آنچه فرمت شده باشد
efficient
آنچه که خوب کار میکند
clears
آنچه به سادگی فهمیده میشود
electric
آنچه با الکتریسیته کار میکند
finished
آنچه کامل شده است
clear
آنچه به سادگی فهمیده میشود
clearer
آنچه به سادگی فهمیده میشود
clearest
آنچه به سادگی فهمیده میشود
availability
آنچه به آسانی بدست آید
prior
آنچه قبلاگ رخ داده است
continual
آنچه به طور پیاپی رخ میدهد
differential
آنچه اختلاف را نشان میدهد
differentials
آنچه اختلاف را نشان میدهد
durable
آنچه به آسانی خراب نخواهد شد
residual
آنچه در پشت سر باقی می ماند
What soes not endure does not merit attachment .
<proverb>
آنچه نپاید دلبستگى را نشاید .
What must be must be .
<proverb>
آنچه باید بشود خواهد شد .
simple
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
distant
آنچه در محلی قرار دارد
values
آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
ambiguous
آنچه دو معنای ممکن دارد
relative
آنچه با دیگری مقایسه شود
common
آنچه اغلب اتفاق میافتد
commoners
آنچه اغلب اتفاق میافتد
malfunction
آنچه کامل کار نکند
significantly
آنچه معنای مخصوصی دارد
commonest
آنچه اغلب اتفاق میافتد
relevant
آنچه ارتباط مهمی دارد
simpler
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
maskable
آنچه نادیده گرفتنی است
simplest
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
malfunction
آنچه درست کار نکند
round
آنچه در دایره حرکت میکند
Seldom seen soon forgotten .
<proverb>
از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
significant
آنچه معنای مخصوصی دارد
malfunctions
آنچه کامل کار نکند
roundest
آنچه در دایره حرکت میکند
malfunctions
آنچه درست کار نکند
malfunctioned
آنچه درست کار نکند
characteristic
آنچه مخصوص یا ویژه است
characteristically
آنچه مخصوص یا ویژه است
valuing
آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
malfunctioned
آنچه کامل کار نکند
value
آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
blinds
آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
alternates
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
frequents
آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
inactive
آنچه کار نمیکند یا اجرا نمیشود
alternated
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
magnetic
آنچه میدان مغناطیسی مربوطه داد
ambiguities
آنچه به روشنی تعریف نشده است
undetected
آنچه تشخیص داده نشده است
ambiguity
آنچه به روشنی تعریف نشده است
alternate
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
accidental
آنچه تصادفی اتفاق افتاده است
unconditional
آنچه به هیچ شرطی بستگی ندارد
selective
آنچه داده خاصی را انتخاب میکند
pre-
آنچه قبلا توافق شده است
pre
آنچه قبلا توافق شده است
payment on account
آنچه علی الحساب پرداخت میشود
unique
آنچه با هر چیز دیگر متفاوت است
uniquely
آنچه با هر چیز دیگر متفاوت است
specifies
بیان واضح آنچه نیاز است
specify
بیان واضح آنچه نیاز است
predefined
آنچه قبلا معرفی شده است
selectively
آنچه داده خاصی را انتخاب میکند
frequented
آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
additional
آنچه جمع شده یا اضافه است
frequenting
آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
simultaneous
آنچه همزمان با چیز دیگری رخ میدهد
preventive
آنچه مانع رویدادن چیزی شود
special
آنچه متفاوت یا غیر عادی است
What costs little is little esteemed .
<proverb>
آنچه کم بهاست ارج کمترى دارد .
centralized
آنچه در یک موقعیت مرکزی قرار دارد
specifying
بیان واضح آنچه نیاز است
synchronous
آنچه همان با دیگری اجرا شود.
blind
آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
unauthorized
آنچه باید مجوز داشته باشد
I spoke my mind.
آنچه دردل داشتم بزبان آوردم
completed
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completes
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completing
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
contents
محتوا یا آنچه دروی چیزی باشد
incompatible
ناسازگار یا آنچه خوب کار نمیکند
originals
آنچه اول استفاده یا ساخته شود
Except what is mentioned in paragraph 3.
باستثنای آنچه درپاراگراف 3 آمده است
original
آنچه اول استفاده یا ساخته شود
magnets
آنچه میدان مغناطیسی تولید میکند
continuous
آنچه بدون توقف ادامه یابد
magnet
آنچه میدان مغناطیسی تولید میکند
blinded
آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
complete
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
successive
آنچه یکی پس از دیگری فاهر میشود
heuristic
آنچه از تجربیات گذشته درس گیرد
desktop
آنچه روی میز انجام میشود
damaged
آنچه آسیب یا رنج دیده است
desktop
آنچه در بالا میز قرار دارد
adjacent
آنچه مقابل یا نزدیک چیزی است
frequent
آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
logical
آنچه از منط ق در عملیاتش استفاده میکند
impulsive
آنچه برای زمان کوتاهی می ماند
pushbutton
آنچه با فشار دادن یک دکمه کار کند
extras
اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
preventative
آنچه سعی در توقف رویدادن چیزی شود
c
آنچه توسط کامپیوتر ایجاد شده است
extra-
اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
down
مربوط به کامپیوتر ها یا برنامه ها آنچه کار نمیکند
extra
اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
transients
آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
He lost everything that was dear to him.
آنچه برایش عزیز بود از دست داد
transient
آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
native
رویداد طبیعی یا آنچه تصادفی رخ نداده است
sensitive
آنچه حتی تغییرات کوچک را هم احساس میکند
defective
خطا دار یا آنچه درست کار نمیکند
combinational
آنچه شماره عناصر جدا را ترکیب میکند
custom-built
آنچه مخصوص یک مشتری ساخته شده است
game
آنچه برای لذت و آرامش بازی شود
natives
رویداد طبیعی یا آنچه تصادفی رخ نداده است
figures
آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
modelled
آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
models
آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
I've got to watch what I eat.
من باید مواظب به آنچه می خورم باشم.
[که چاق نشوم]
figuring
آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
figure
آنچه کاملا درست نباشد ولی نزدیک باشد
auto
خودکار یا آنچه بدون نیاز به کابر کار کند
autos
خودکار یا آنچه بدون نیاز به کابر کار کند
modeled
آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
model
آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
illegal
آنچه قانونی نیست یا مخالف قانون و قوانین باشد
automatic
آنچه خودش و بدون نیاز اپراتور کار میکند
ignores
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignoring
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
peripheral
آنچه ضروری نیست یا متصل به چیز دیگری است
automatics
آنچه خودش و بدون نیاز اپراتور کار میکند
ignored
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignore
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
thankworthy
قابل تشکر قابل شکر
tenable
قابل مدافعه قابل تصرف
flexile
قابل تغییر قابل تطبیق
presentable
قابل نمایش قابل تقدیم
achievable
قابل وصول قابل تفریق
transferable
قابل واگذاری قابل انتقال
observable
قابل مشاهده قابل گفتن
presentable
قابل معرفی قابل ارائه
elastic
قابل کش امدن قابل انعطاف
exigible
قابل مطالبه قابل پرداخت
presumable
قابل استنباط قابل استفاده
changeable
قابل تعویض قابل تبدیل
adducible
قابل اضهار قابل ارائه
combustible
قابل سوزش قابل تراکم
exigible
قابل تقاضا قابل ادعا
bilable
قابل رهایی قابل ضمانت
sensible
قابل درک قابل رویت
defected
آنچه غلط است یا مانع درست کارکرد نماشین میشود
defects
آنچه غلط است یا مانع درست کارکرد نماشین میشود
defecting
آنچه غلط است یا مانع درست کارکرد نماشین میشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com