English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
predefined آنچه قبلا معرفی شده است
Other Matches
pre- آنچه قبلا توافق شده است
pre آنچه قبلا توافق شده است
prefigure قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigured قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigures قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefiguring قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
Tell not all you know , nor do all you can. <proverb> به زبان نیاور هر آنچه مى دانى,انجام نده هر آنچه مى توانى .
scissoring 1-معرفی بخشی از تصویرو سپس بریدن آن به طوری که قابل چسباندن در تصویر دیگر باشد.2-معرفی بخشی از تصویروحذف هراخلاعی خارج از این ناحیه
Whatsoever هرچه [هر آنچه] [آنچه ]
fastest آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasts آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fast آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasted آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
erst قبلا
aforehand قبلا
supra قبلا
previously قبلا"
the reinbefore قبلا
already قبلا
formerly قبلا
erstwhile قبلا
prepay قبلا پرداختن
presentient قبلا مستعد
pre arrange قبلا قرارگذاشتن
prerecord قبلا ضبط
i went before من قبلا` رفتم
foretoken قبلا اگاهانیدن
heretofore سابقا قبلا
beforehand قبلا اماده
prescient قبلا اگاه
presentient قبلا متوجه
prifixal قبلا تعیین کردن
prifix قبلا تعیین کردن
advances قبلا تجهیز شده
preordain قبلا مقرر داشتن
prenominate قبلا ذکر کردن
prenominate قبلا نامبرده شده
prenominate قبلا ذکر شده
advance قبلا تجهیز شده
prerecord قبلا ثبت کردن
advances قبلا تهیه شده
advance قبلا تهیه شده
advancing قبلا تهیه شده
prepossess قبلا بتصرف اوردن
advancing قبلا تجهیز شده
pretreat قبلا معالجه کردن
pretypify قبلا نشان دادن
preselect قبلا انتخاب کردن
presanctified قبلا تقدیس شده
pretypify قبلا اعلام کردن
premonish قبلا برحذر داشتن
preform قبلا تصمیم گرفتن
preform قبلا بشکل دراوردن
prearrange قبلا ترتیب دادن
forespeak قبلا اماده کردن
destine قبلا انتخاب کردن
prepaid قبلا" پرداخت شده
foresee قبلا تهیه دیدن
preheat قبلا حرارت دادن
preheat قبلا گرم کردن
preheated قبلا حرارت دادن
preheats قبلا حرارت دادن
preheats قبلا گرم کردن
foresees قبلا تهیه دیدن
forearm قبلا اماده کردن
prearrange قبلا تهیه کردن
previews قبلا رویت کردن
preform قبلا تشکیل دادن
preexist قبلا وجود داشتن
predigest قبلا هضم کردن
predetermine قبلا تعیین کردن
predetermine قبلا مقدر کردن
predestine قبلا تعیین کردن
predesignate قبلا تعیین شده
preconceive قبلا عقیده پیداکردن
pre appoint قبلا معین کردن
preconceive قبلا تصور کردن
preassigned قبلا تعیین شده
preview قبلا رویت کردن
forearms قبلا اماده کردن
as previously mentioned <adv.> همانطور که قبلا اشاره شد
I have a reservation. من قبلا رزرو کردم.
as previously mentioned <adv.> همانطور که قبلا ذکر شد
prime قبلا تعلیم دادن
preheated قبلا گرم کردن
primes قبلا تعلیم دادن
as already mentioned <adv.> همانطور که قبلا ذکر شد
as previously agreed upon <adv.> همینطور که قبلا موافقت شد
primed قبلا تعلیم دادن
to prerecord قبلا ضبط کردن
as already mentioned <adv.> همانطور که قبلا اشاره شد
predict قبلا پیش بینی کردن
put in <idiom> اضافه چیزی که قبلا گفته شد
preset قبلا چیدن و قرار دادن
predicting قبلا پیش بینی کردن
preconcert قبلا فرار ومدار گذاردن
predicts قبلا پیش بینی کردن
preassigned قبلا تخصیص داده شده
presentations معرفی
reclame معرفی
presentation معرفی
designations معرفی
representation معرفی
representations معرفی
reference معرفی
designation معرفی
bespeak قبلا درباره چیزی صحبت کردن
preform قبلا شکل چیزی رامعین کردن
preexist ازلی بودن قبلا موجود شدن
postpaid مخارج پستی قبلا پرداخت شده
forebode قبلا بدل کسی اثر کردن
prevue قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
thereinbefore در سطور قبل همان قرارداد قبلا"
preordain قبلا وقوع امری را ترتیب دادن
nominator معرفی کننده
nuncupatory معرفی کننده
introduces معرفی کردن
speak well for معرفی کردن
nominates معرفی کردن
introduce معرفی کردن
introducing معرفی کردن
designative معرفی کننده
bring forward معرفی کردن
representation معرفی کردن
representer معرفی کننده
nominating معرفی کردن
letter of introduction معرفی نامه
nominate معرفی کردن
presents معرفی کردن
inset معرفی کردن
presentable شایان معرفی
letters معرفی نامه
recommends معرفی کردن
letter معرفی نامه
recommending معرفی کردن
recommend معرفی کردن
letter of reference معرفی نامه
introductions معارفه معرفی
representations معرفی کردن
insets معرفی کردن
introduction معارفه معرفی
presenting معرفی کردن
presented معرفی کردن
introduced معرفی کردن
presentee معرفی شده
present معرفی کردن
ingrain نخی که قبلا الیاف ان رنگ شده است
reported معرفی کردن خود
introduction معرفی رسمی اشناسازی
algebra قوانینی که برای معرفی
report معرفی کردن خود
reports معرفی کردن خود
introductions معرفی رسمی اشناسازی
preconize بعموم معرفی کردن
net authentication معرفی ایستگاههای شبکه
letterman دارنده معرفی نامه
initial campaign معرفی کالا به بازار
presentably بطور قابل معرفی
have a go at <idiom> سعی درانجام کاری که بقیه قبلا انجام دادهاند
revocation of probate بطلان وصیتنامهای که قبلا" صحت مفادش تصدیق شده
rest on one's laurels <idiom> خرسند شدن از موفقیت که قبلا حاصل شده است
Thats no news to me. این برایم خبر جدیدی نیست ( قبلا می دانستم )
reagency امادگی برای واکنش یا معرفی
social credit تصادی معرفی شده است
quantification معرفی عناصر یک جسم تعریف
to r.someone as a کسی را به سمتی معرفی کردن
instantiate معرفی کردن بوسیله کنسرت
meets معرفی شدن به ملاقات کردن
roll out معرفی یک کالای تجارتی به بازار
good wine needs no bush چیزخوب نیازمند به معرفی نیست
id کارتی که ضخص را معرفی میکند
meet معرفی شدن به ملاقات کردن
computer generations روش معرفی پیشرفتها در محاسبه
cost indexes ضریب افزایش یا کاهش هزینه هائی که قبلا تعیین شده
forlorn hope دستهای که قبلا مامور حمله و بمباران جای محصوری میشوند
postpaid پاکت تمبردار یا امانتی که قبلا مخارج پست ان پرداخت میشود
predestinate قبلا تعیین شده دارای سرنوشت ونصیب وقسمت ازلی
prepossess تحت تاثیرعقیده یامسلکی قرار دادن قبلا تبعیض فکری داشتن
Can you recommend a hotel? آیا میتوانید یک هتل به من معرفی کنید؟
I have been referred. (introduced,recommended)to you by MR. . . . از جانب آقای ... به شما معرفی شده ام
who are your reference? چه اشخاصی را دارید که شمارا معرفی کنند
technologically تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
subscripted variable عنصری در آرایه که با یک همراه معرفی میشود
technological تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
tags نوار پشت پوتین کارت معرفی
tag نوار پشت پوتین کارت معرفی
to give publicity to بعموم نشان دادن یا معرفی کردن
to report oneself حاضر شدن وخود را معرفی کردن
to proclam someone a traitor کسیرا بعموم خائن معرفی کردن
Can you recommend a guest house? آیا میتوانید یک پانسیون به من معرفی کنید؟
turnkey system سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
to reinvent the wheel <idiom> هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
functional مشخصاتی که نتایجی که تولید یک برنامه را معرفی می کنند
name کلمه معرفی فایل ذخیره شده مشخص
bring up <idiom> معرفی چیزی برای بحث (مذاکره)آوردن
names کلمه معرفی فایل ذخیره شده مشخص
Type cable مشخصات کابل معرفی شده توسط IBM
to i. any one into abenefice کسیرابرای دریافت درامد کلیسا معرفی کردن
report tothe director خود را حضورا نزد رئیس معرفی کنید
toastmistress بانوی معرفی کننده ناطق سرمیز غذا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com