Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 217 (16 milliseconds)
English
Persian
identities
آنچه کسی یا چیزی است
identity
آنچه کسی یا چیزی است
Search result with all words
complete
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completed
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completes
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completing
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
adjacent
آنچه مقابل یا نزدیک چیزی است
view
جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است
viewed
جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است
viewing
جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است
views
جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است
preventative
آنچه سعی در توقف رویدادن چیزی شود
contents
محتوا یا آنچه دروی چیزی باشد
preventive
آنچه مانع رویدادن چیزی شود
value
آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
values
آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
valuing
آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
Other Matches
Tell not all you know , nor do all you can.
<proverb>
به زبان نیاور هر آنچه مى دانى,انجام نده هر آنچه مى توانى .
Whatsoever
هرچه
[هر آنچه]
[آنچه ]
fast
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasted
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasts
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
to concern something
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
to watch something
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
protective
آنچه حافظت میکند
unwanted
آنچه لازم نیست
the long and the short of it
<idiom>
آنچه گفتنی است
the above was a summary
آنچه دربالا گفته شد
biased
آنچه اریب دارد
lightweights
آنچه سنگین نیست
exclusive
آنچه شامل نمیشود
producing
آنچه تولید میکند
lightweight
آنچه سنگین نیست
used
آنچه جدید نیست
constants
آنچه تغییر نمیکند
knowledge
آنچه دانسته است
contiguous
آنچه اثر می گذارد
auxiliaries
آنچه کمک میکند
incoming
آنچه از خارج می آید
authentic
آنچه درست است
auxiliary
آنچه کمک میکند
constant
آنچه تغییر نمیکند
circular
آنچه در یک دایره می چرخد
previous
آنچه زودتر رخ میدهد
circulars
آنچه در یک دایره می چرخد
circulating
آنچه به راحتی می چرخد
prior
آنچه قبلاگ رخ داده است
clear
آنچه به سادگی فهمیده میشود
relative
آنچه با دیگری مقایسه شود
clearest
آنچه به سادگی فهمیده میشود
irretrievable
آنچه قابل بازگشت نیست
clearer
آنچه به سادگی فهمیده میشود
flexible
آنچه قابل تغییر است
clears
آنچه به سادگی فهمیده میشود
availability
آنچه به آسانی بدست آید
What must be must be .
<proverb>
آنچه باید بشود خواهد شد .
simplest
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simpler
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simple
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
comparable
آنچه قابل مقایسه نیست
Seldom seen soon forgotten .
<proverb>
از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
What soes not endure does not merit attachment .
<proverb>
آنچه نپاید دلبستگى را نشاید .
residual
آنچه در پشت سر باقی می ماند
computable
آنچه قابل محاسبه است
recognizably
آنچه قابل تشخیص است
recognizable
آنچه قابل تشخیص است
interchangeable
آنچه قابل تغییر است
movable
آنچه قابل حرکت است
requirements
آنچه مورد نیاز است
quantifiable
آنچه قابل شمارش است
variable
آنچه قابل تغییر است
convertible
آنچه قابل تبدیل است
convertibles
آنچه قابل تبدیل است
visible
آنچه قابل دیدن است
significant
آنچه معنای مخصوصی دارد
exchangeable
آنچه قابل تغییر است
expandable
آنچه قابل گسترش باشد
extensible
آنچه قابل گسترش است
approximating
آنچه تقریبا درست است
controllable
آنچه قابل کنترل است
finished
آنچه کامل شده است
variables
آنچه قابل تغییر است
chargeable
آنچه قابل شارژ است
continual
آنچه به طور پیاپی رخ میدهد
roundest
آنچه در دایره حرکت میکند
round
آنچه در دایره حرکت میکند
relevant
آنچه ارتباط مهمی دارد
hidden
آنچه قابل دیدن نیست
differential
آنچه اختلاف را نشان میدهد
significantly
آنچه معنای مخصوصی دارد
normal
معمولا یا آنچه به ترتیب رخ دهد
durable
آنچه به آسانی خراب نخواهد شد
malfunctioning
آنچه خوب کار نکند
malfunctions
آنچه درست کار نکند
electric
آنچه با الکتریسیته کار میکند
efficient
آنچه که خوب کار میکند
differentials
آنچه اختلاف را نشان میدهد
third
آنچه بعد از دومین می آید
thirds
آنچه بعد از دومین می آید
transportable
آنچه قابل حمل است
dependent
آنچه به دلیلی متغیر است
unedited
آنچه ویرایش نشده است
immediate
آنچه یکباره اتفاق افتد
distant
آنچه در محلی قرار دارد
ambiguous
آنچه دو معنای ممکن دارد
malfunction
آنچه کامل کار نکند
characteristically
آنچه مخصوص یا ویژه است
characteristic
آنچه مخصوص یا ویژه است
audible
آنچه قابل شنیدن است
multifunction
آنچه تابعهای متعددی دارد
maskable
آنچه نادیده گرفتنی است
commonest
آنچه اغلب اتفاق میافتد
commoners
آنچه اغلب اتفاق میافتد
common
آنچه اغلب اتفاق میافتد
malfunction
آنچه درست کار نکند
malfunctions
آنچه کامل کار نکند
preformatted
آنچه فرمت شده باشد
removable
آنچه قابل جابجایی است
selectable
آنچه قابل انتخاب باشد
malfunctioned
آنچه کامل کار نکند
malfunctioned
آنچه درست کار نکند
alterable
آنچه قابل تغییر است
easy to use
آنچه قابل فهم و انجام باشد
heuristic
آنچه از تجربیات گذشته درس گیرد
specifying
بیان واضح آنچه نیاز است
unique
آنچه با هر چیز دیگر متفاوت است
uniquely
آنچه با هر چیز دیگر متفاوت است
unauthorized
آنچه باید مجوز داشته باشد
alternate
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
downloadable
آنچه قابل بار کردن است
special
آنچه متفاوت یا غیر عادی است
erasable
آنچه قابل پاک شدن است
magnetic
آنچه میدان مغناطیسی مربوطه داد
Except what is mentioned in paragraph 3.
باستثنای آنچه درپاراگراف 3 آمده است
alternated
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
alternates
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
simultaneous
آنچه همزمان با چیز دیگری رخ میدهد
frequents
آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
accidental
آنچه تصادفی اتفاق افتاده است
ambiguities
آنچه به روشنی تعریف نشده است
ambiguity
آنچه به روشنی تعریف نشده است
undetected
آنچه تشخیص داده نشده است
What costs little is little esteemed .
<proverb>
آنچه کم بهاست ارج کمترى دارد .
centralized
آنچه در یک موقعیت مرکزی قرار دارد
damaged
آنچه آسیب یا رنج دیده است
synchronous
آنچه همان با دیگری اجرا شود.
successive
آنچه یکی پس از دیگری فاهر میشود
available
آنچه قابل دستیابی یا خرید است
predefined
آنچه قبلا معرفی شده است
payment on account
آنچه علی الحساب پرداخت میشود
blinds
آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
blinded
آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
blind
آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
accessible
آنچه قابل دستیابی و دسترسی است
additional
آنچه جمع شده یا اضافه است
unconditional
آنچه به هیچ شرطی بستگی ندارد
frequenting
آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
frequented
آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
frequent
آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
selectively
آنچه داده خاصی را انتخاب میکند
selective
آنچه داده خاصی را انتخاب میکند
pre-
آنچه قبلا توافق شده است
specifies
بیان واضح آنچه نیاز است
specify
بیان واضح آنچه نیاز است
magnets
آنچه میدان مغناطیسی تولید میکند
magnet
آنچه میدان مغناطیسی تولید میکند
pre
آنچه قبلا توافق شده است
incompatible
ناسازگار یا آنچه خوب کار نمیکند
impulsive
آنچه برای زمان کوتاهی می ماند
optional
آنچه قابل انتخاب شدن باشد
continuous
آنچه بدون توقف ادامه یابد
I spoke my mind.
آنچه دردل داشتم بزبان آوردم
original
آنچه اول استفاده یا ساخته شود
desktop
آنچه در بالا میز قرار دارد
inactive
آنچه کار نمیکند یا اجرا نمیشود
logical
آنچه از منط ق در عملیاتش استفاده میکند
addressable
آنچه قابل آدرس دهی است
desktop
آنچه روی میز انجام میشود
originals
آنچه اول استفاده یا ساخته شود
hand-held
آنچه قابل نگهداری در دست است
pushbutton
آنچه با فشار دادن یک دکمه کار کند
c
آنچه توسط کامپیوتر ایجاد شده است
defective
خطا دار یا آنچه درست کار نمیکند
user
آنچه توسط کاربر قابل انتخا است
manageable
آنچه قابل کار کردن به سادگی باشد
transients
آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
users
آنچه توسط کاربر قابل انتخا است
alternative
آنچه به جای چیز دیگر قابل اجراست
alternatives
آنچه به جای چیز دیگر قابل اجراست
audio
مربوط به صدا یا آنچه قابل شنیدن است
extras
اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
extra-
اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
visual
آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
visuals
آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
visually
آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
combinational
آنچه شماره عناصر جدا را ترکیب میکند
game
آنچه برای لذت و آرامش بازی شود
sensitive
آنچه حتی تغییرات کوچک را هم احساس میکند
native
رویداد طبیعی یا آنچه تصادفی رخ نداده است
custom-built
آنچه مخصوص یک مشتری ساخته شده است
natives
رویداد طبیعی یا آنچه تصادفی رخ نداده است
down
مربوط به کامپیوتر ها یا برنامه ها آنچه کار نمیکند
transient
آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
He lost everything that was dear to him.
آنچه برایش عزیز بود از دست داد
extra
اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
selectable
آنچه توسط کاربر قابل انتخاب است
to stop somebody or something
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
relevance
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
to appreciate something
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
enclosing
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
encloses
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclose
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
modifies
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
pushes
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushed
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
queried
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com