Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
the long and the short of it
<idiom>
آنچه گفتنی است
Other Matches
speakable
گفتنی
effable
گفتنی
sayable
گفتنی
inexpressible
نا گفتنی غیرقابل بیان
Tell not all you know , nor do all you can.
<proverb>
به زبان نیاور هر آنچه مى دانى,انجام نده هر آنچه مى توانى .
Whatsoever
هرچه
[هر آنچه]
[آنچه ]
fasts
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasted
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fast
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
lightweights
آنچه سنگین نیست
lightweight
آنچه سنگین نیست
unwanted
آنچه لازم نیست
knowledge
آنچه دانسته است
circular
آنچه در یک دایره می چرخد
circulars
آنچه در یک دایره می چرخد
exclusive
آنچه شامل نمیشود
constants
آنچه تغییر نمیکند
constant
آنچه تغییر نمیکند
previous
آنچه زودتر رخ میدهد
circulating
آنچه به راحتی می چرخد
incoming
آنچه از خارج می آید
producing
آنچه تولید میکند
protective
آنچه حافظت میکند
authentic
آنچه درست است
auxiliary
آنچه کمک میکند
auxiliaries
آنچه کمک میکند
used
آنچه جدید نیست
contiguous
آنچه اثر می گذارد
the above was a summary
آنچه دربالا گفته شد
biased
آنچه اریب دارد
differentials
آنچه اختلاف را نشان میدهد
thirds
آنچه بعد از دومین می آید
third
آنچه بعد از دومین می آید
characteristic
آنچه مخصوص یا ویژه است
characteristically
آنچه مخصوص یا ویژه است
immediate
آنچه یکباره اتفاق افتد
continual
آنچه به طور پیاپی رخ میدهد
commonest
آنچه اغلب اتفاق میافتد
commoners
آنچه اغلب اتفاق میافتد
distant
آنچه در محلی قرار دارد
ambiguous
آنچه دو معنای ممکن دارد
significant
آنچه معنای مخصوصی دارد
significantly
آنچه معنای مخصوصی دارد
relevant
آنچه ارتباط مهمی دارد
common
آنچه اغلب اتفاق میافتد
malfunctioning
آنچه خوب کار نکند
efficient
آنچه که خوب کار میکند
differential
آنچه اختلاف را نشان میدهد
electric
آنچه با الکتریسیته کار میکند
durable
آنچه به آسانی خراب نخواهد شد
clear
آنچه به سادگی فهمیده میشود
comparable
آنچه قابل مقایسه نیست
malfunction
آنچه کامل کار نکند
controllable
آنچه قابل کنترل است
exchangeable
آنچه قابل تغییر است
expandable
آنچه قابل گسترش باشد
extensible
آنچه قابل گسترش است
maskable
آنچه نادیده گرفتنی است
multifunction
آنچه تابعهای متعددی دارد
preformatted
آنچه فرمت شده باشد
removable
آنچه قابل جابجایی است
selectable
آنچه قابل انتخاب باشد
transportable
آنچه قابل حمل است
unedited
آنچه ویرایش نشده است
What must be must be .
<proverb>
آنچه باید بشود خواهد شد .
What soes not endure does not merit attachment .
<proverb>
آنچه نپاید دلبستگى را نشاید .
Seldom seen soon forgotten .
<proverb>
از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
computable
آنچه قابل محاسبه است
chargeable
آنچه قابل شارژ است
alterable
آنچه قابل تغییر است
malfunction
آنچه درست کار نکند
malfunctioned
آنچه کامل کار نکند
malfunctioned
آنچه درست کار نکند
malfunctions
آنچه کامل کار نکند
malfunctions
آنچه درست کار نکند
normal
معمولا یا آنچه به ترتیب رخ دهد
variable
آنچه قابل تغییر است
variables
آنچه قابل تغییر است
residual
آنچه در پشت سر باقی می ماند
value
آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
values
آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
valuing
آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
audible
آنچه قابل شنیدن است
dependent
آنچه به دلیلی متغیر است
quantifiable
آنچه قابل شمارش است
flexible
آنچه قابل تغییر است
roundest
آنچه در دایره حرکت میکند
availability
آنچه به آسانی بدست آید
movable
آنچه قابل حرکت است
clearest
آنچه به سادگی فهمیده میشود
clearer
آنچه به سادگی فهمیده میشود
clears
آنچه به سادگی فهمیده میشود
convertibles
آنچه قابل تبدیل است
visible
آنچه قابل دیدن است
convertible
آنچه قابل تبدیل است
interchangeable
آنچه قابل تغییر است
recognizable
آنچه قابل تشخیص است
approximating
آنچه تقریبا درست است
hidden
آنچه قابل دیدن نیست
identity
آنچه کسی یا چیزی است
identities
آنچه کسی یا چیزی است
requirements
آنچه مورد نیاز است
recognizably
آنچه قابل تشخیص است
prior
آنچه قبلاگ رخ داده است
round
آنچه در دایره حرکت میکند
simple
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
relative
آنچه با دیگری مقایسه شود
finished
آنچه کامل شده است
simpler
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simplest
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
irretrievable
آنچه قابل بازگشت نیست
magnetic
آنچه میدان مغناطیسی مربوطه داد
selective
آنچه داده خاصی را انتخاب میکند
alternate
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
synchronous
آنچه همان با دیگری اجرا شود.
alternated
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
heuristic
آنچه از تجربیات گذشته درس گیرد
What costs little is little esteemed .
<proverb>
آنچه کم بهاست ارج کمترى دارد .
contents
محتوا یا آنچه دروی چیزی باشد
payment on account
آنچه علی الحساب پرداخت میشود
predefined
آنچه قبلا معرفی شده است
completed
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
unique
آنچه با هر چیز دیگر متفاوت است
uniquely
آنچه با هر چیز دیگر متفاوت است
selectively
آنچه داده خاصی را انتخاب میکند
alternates
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
special
آنچه متفاوت یا غیر عادی است
I spoke my mind.
آنچه دردل داشتم بزبان آوردم
adjacent
آنچه مقابل یا نزدیک چیزی است
completing
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completes
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
desktop
آنچه روی میز انجام میشود
complete
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
logical
آنچه از منط ق در عملیاتش استفاده میکند
inactive
آنچه کار نمیکند یا اجرا نمیشود
addressable
آنچه قابل آدرس دهی است
desktop
آنچه در بالا میز قرار دارد
downloadable
آنچه قابل بار کردن است
preventive
آنچه مانع رویدادن چیزی شود
original
آنچه اول استفاده یا ساخته شود
pre
آنچه قبلا توافق شده است
pre-
آنچه قبلا توافق شده است
erasable
آنچه قابل پاک شدن است
hand-held
آنچه قابل نگهداری در دست است
originals
آنچه اول استفاده یا ساخته شود
easy to use
آنچه قابل فهم و انجام باشد
Except what is mentioned in paragraph 3.
باستثنای آنچه درپاراگراف 3 آمده است
damaged
آنچه آسیب یا رنج دیده است
continuous
آنچه بدون توقف ادامه یابد
optional
آنچه قابل انتخاب شدن باشد
accessible
آنچه قابل دستیابی و دسترسی است
unauthorized
آنچه باید مجوز داشته باشد
impulsive
آنچه برای زمان کوتاهی می ماند
incompatible
ناسازگار یا آنچه خوب کار نمیکند
centralized
آنچه در یک موقعیت مرکزی قرار دارد
magnet
آنچه میدان مغناطیسی تولید میکند
unconditional
آنچه به هیچ شرطی بستگی ندارد
additional
آنچه جمع شده یا اضافه است
accidental
آنچه تصادفی اتفاق افتاده است
undetected
آنچه تشخیص داده نشده است
ambiguity
آنچه به روشنی تعریف نشده است
ambiguities
آنچه به روشنی تعریف نشده است
blind
آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
blinded
آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
blinds
آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
available
آنچه قابل دستیابی یا خرید است
successive
آنچه یکی پس از دیگری فاهر میشود
magnets
آنچه میدان مغناطیسی تولید میکند
frequented
آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
frequent
آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
specify
بیان واضح آنچه نیاز است
specifying
بیان واضح آنچه نیاز است
frequenting
آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
frequents
آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
simultaneous
آنچه همزمان با چیز دیگری رخ میدهد
specifies
بیان واضح آنچه نیاز است
audio
مربوط به صدا یا آنچه قابل شنیدن است
c
آنچه توسط کامپیوتر ایجاد شده است
preventative
آنچه سعی در توقف رویدادن چیزی شود
natives
رویداد طبیعی یا آنچه تصادفی رخ نداده است
native
رویداد طبیعی یا آنچه تصادفی رخ نداده است
alternatives
آنچه به جای چیز دیگر قابل اجراست
user
آنچه توسط کاربر قابل انتخا است
users
آنچه توسط کاربر قابل انتخا است
extras
اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
extra-
اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
extra
اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
alternative
آنچه به جای چیز دیگر قابل اجراست
manageable
آنچه قابل کار کردن به سادگی باشد
game
آنچه برای لذت و آرامش بازی شود
transient
آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
selectable
آنچه توسط کاربر قابل انتخاب است
sensitive
آنچه حتی تغییرات کوچک را هم احساس میکند
visual
آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
visually
آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
custom-built
آنچه مخصوص یک مشتری ساخته شده است
visuals
آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
pushbutton
آنچه با فشار دادن یک دکمه کار کند
He lost everything that was dear to him.
آنچه برایش عزیز بود از دست داد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com