English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (5 milliseconds)
English Persian
A clear conscience fears no accusation <proverb> آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است
Search result with all words
algorithm محاسبه عددی حساب رقومی
algorithms محاسبه عددی حساب رقومی
clearing a bill محاسبه سر رسید برات پرداخت مبلغ برات و تصفیه حساب مربوط به ان
Other Matches
flopped اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flops اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flopping اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flop اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
mflops اندازه سرعت محاسبه که به عنوان تعداد دستورات اعشاری که در ثانیه پردازش می شوند محاسبه میشود
computation of replacement factors محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
cost plus contracts به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
reckon حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckoned حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
capitalized expense هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
equity accounts حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
clearance تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
overdrawn account حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
To bring someone to account. کسی را پای حساب کشیدن [حساب پس گرفتن]
To cook the books. حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
privilege دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
reckoning تصفیه حساب صورت حساب
reckonings تصفیه حساب صورت حساب
charge and discharge statements حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
check register بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
account حساب صورت حساب
digital computer ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
he calcn lates with a اوبادقت حساب میکند اودرست حساب میکند
no year oppropriation حساب تامین اعتبار باز حساب باز
computations محاسبه
computation محاسبه
slide rule خط کش محاسبه
predictions محاسبه
prediction محاسبه
calculation محاسبه
computing محاسبه
analysis محاسبه
slide rules خط کش محاسبه
account محاسبه نمودن
dyscalculia محاسبه پریشی
nautical slide rule خط کش محاسبه دریایی
double counting محاسبه مضاعف
design load بارمبنای محاسبه
computed محاسبه کردن
design طرح و محاسبه
computes محاسبه کردن
recalculation تجدید محاسبه
designs طرح و محاسبه
computations نتیجه محاسبه
uncomputable محاسبه ناپذیر
unit of account واحد محاسبه
engineer's scale خط کش محاسبه مهندسی
computation نتیجه محاسبه
compute محاسبه کردن
accounting price قیمت محاسبه
calculating machine ماشین محاسبه
predicted محاسبه شده
miscalculation محاسبه اشتباه
computability قابلیت محاسبه
computable محاسبه پذیر
computational مربوط به یک محاسبه
calculating factor ضریب محاسبه
calculated field فیلد محاسبه
computational اشتباه در محاسبه
approximation محاسبه ملایم
approximations محاسبه ملایم
arithmetic unit واحد محاسبه
miscalculations محاسبه اشتباه
cam calculation محاسبه کرو
calculation sheet برگ محاسبه
calk محاسبه کردن
tallied محاسبه چوب خط زدن
load adjuster خط کش محاسبه برایند بارهواپیما
evaluating محاسبه یک مقدار یا کمیت
computation نتیجه شمارش محاسبه
computing سرعت محاسبه یک کامپیوتر
evaluates محاسبه یک مقدار یا کمیت
evaluated محاسبه یک مقدار یا کمیت
row wise recalculation محاسبه مجدد سطری
evaluate محاسبه یک مقدار یا کمیت
miscalculated اشتباه محاسبه کردن
natural recalculation محاسبه مجدد طبیعی
accountable strength استعداد قابل محاسبه
automatic recalculation محاسبه مجدد خودکار
miscalculates اشتباه محاسبه کردن
background recalculation محاسبه مجدد پس زمینه
miscalculating اشتباه محاسبه کردن
optimal recalculation محاسبه مجدد بهینه
predicted از قبل محاسبه شده
incomputable غیر قابل محاسبه
ration factor ضریب محاسبه جیره
recalculation method روش محاسبه عدد
reculaulation order تنظیم محاسبه مجدد
calculated altitude ارتفاع محاسبه شده
miscalculate اشتباه محاسبه کردن
computations نتیجه شمارش محاسبه
tallying محاسبه چوب خط زدن
collapse design محاسبه در محیط خمیری
column wise recalculation محاسبه مجدد ستونی
computable function تابع محاسبه پذیر
computed price قیمت محاسبه شده
computed goto جهش بر مبنای محاسبه
tallies محاسبه چوب خط زدن
integral calculus محاسبه انتگرال [ریاضی]
tally محاسبه چوب خط زدن
manual recalculation محاسبه مجدد دستی
computable آنچه قابل محاسبه است
ration cycle سیکل محاسبه جیره 42ساعته
compute انجام محاسبه به ویژه با کامپیوتر
computes انجام محاسبه به ویژه با کامپیوتر
computed انجام محاسبه به ویژه با کامپیوتر
boxes مربع روی ورقه محاسبه
strategically <adv.> طرح ریزی [محاسبه] شده
box مربع روی ورقه محاسبه
design for flexture and shear طرح و محاسبه از نظرخمیدگی و برش
measure روش محاسبه اندازه یا کمیت
long run period دوران محاسبه بلند مدت
date of acquisition از آن به بعد استهلاک محاسبه میشود
ration basis مبنای محاسبه جیره غذایی
evaluation عمل محاسبه یک مقدار یا کمیت
computing sight وسیله محاسبه عناصر تیر
elastic design طرح و محاسبه در محیط ارتجاعی
basis of freight پایه محاسبه هزینه حمل
computer generations روش معرفی پیشرفتها در محاسبه
evaluations عمل محاسبه یک مقدار یا کمیت
interpolations محاسبه مقادیر واسط بین دو نقط ه
scaling law ضریب محاسبه قدرت بمب اتمی
basket purchase خرید کلی بدون محاسبه جزئیات
ration scale مقیاس یا مبنای محاسبه جیره غذایی
interpolation محاسبه مقادیر واسط بین دو نقط ه
current purchasing power حسابداری که در ان نرخهای جاری مبنای محاسبه میباشند
margin تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود
percentile محاسبه شده بقرار هر صدی برحسب درصد
stroke play مسابقه گلف با محاسبه مجموع ضربههای یک بازیگر
margins تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود
reboot بار کردن مجدد سیستم عامل در حین محاسبه
expansion افزایش درتوان محاسبه و اندازه فضای ذخیره سازی
freight tonne فرفیت باربری به واحد تن محاسبه نرخ حمل براساس تن
unary operation عملیات محاسبه روی یک عملوند مثل عمل منط قی NOT
precedence قوانین محاسباتی برای بیان نحوه محاسبه عملیات ریاضی
relative پاسهای مرتب که به نرم افزارکامپیوترامکان محاسبه زمان حقیقی میدهد
brake mean effective pressure مقدار محاسبه شده متوسط فشار در سیلندر در مرحله قدرت
liquidated damages خسارتی که نحوه محاسبه و پرداخت ان در قرارداد ذکر گردیده است
fittest محاسبه منحنی ای که تقریباگ تعداد نقاط یا داده را تقریب می زند
fits محاسبه منحنی ای که تقریباگ تعداد نقاط یا داده را تقریب می زند
fit محاسبه منحنی ای که تقریباگ تعداد نقاط یا داده را تقریب می زند
leave year سال کار بدون محاسبه ایام مرخصی یا ترک خدمت
unliquidated damages خسارتهایی که نحوه محاسبه و پرداخت انها در قرارداد ذکرنشده است
averaging میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
keystroke شمارش انتخابهای کلید انجام شده برای محاسبه هزینه تایپ
averaged میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
backward روشی در هوش مصنوعی برای محاسبه هدف از بین چندین قانون
arithmetic logic unit بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق
average میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
design maximum weight حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
averages میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
size محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
sizes محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
profit centre قسمتی از سازمان که مسئولیت محاسبه هزینه هاو درامدها را به عهده دارد
backwards روشی در هوش مصنوعی برای محاسبه هدف از بین چندین قانون
parallel کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
paralleled کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
paralleling کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
interference محاسبه داده طبق میدانهای مغناطسی که به صورت الکتریکی تولید شده اند
parallels کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
parallelled کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
MIP mapping روش محاسبه پیکس ها در یک تصور برای بدست آوردن فاصله شی از دید بیننده
parallelling کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
DX پسوند پس از شماره مدل پردازنده intel برای بیان وجود واحد محاسبه اعشاری
geometry processing فرآیندی که نیاز به محاسبه سه مختصات z,y,x دارد از یک شی سه بعدی تا روی صفحه نمایش داده شود
heaping مجموعهای از مکانهای ذخیره که یک برنامه میتواند جهت محاسبه به عاریه گرفته شود و سپس برگرداند
heap مجموعهای از مکانهای ذخیره که یک برنامه میتواند جهت محاسبه به عاریه گرفته شود و سپس برگرداند
heaps مجموعهای از مکانهای ذخیره که یک برنامه میتواند جهت محاسبه به عاریه گرفته شود و سپس برگرداند
alu Unit Logic Arithmetic بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق
calculate فیلدی در یک رکورد پایگاه داده ها که حاوی نتیجه محاسبه انجام شده روی سایر فیلدهاست
calculated فیلدی در یک رکورد پایگاه داده ها که حاوی نتیجه محاسبه انجام شده روی سایر فیلدهاست
calculates فیلدی در یک رکورد پایگاه داده ها که حاوی نتیجه محاسبه انجام شده روی سایر فیلدهاست
number cruncher یک برنامه یا کامپیوتر که برای انجام مقادیر بزرگی ازمحاسبه و سایر دستکاریهای عددی طراحی شده است محاسبه
processor bound اشاره به فرایندهایی میکندکه به محض استفاده از واحدپردازش مرکزی جهت اجرای پردازش یا محاسبه حقیقی سرعتش کم میشود
dam design حساب سد
in favour of به حساب
incomputable بی حساب
incalculable بی حساب
to keep score حساب
score حساب
scoreless بی حساب
science of numbers حساب
tab حساب
tabs حساب
scored حساب
accountant ذی حساب
accountants ذی حساب
to my a به حساب من
scores حساب
tallying حساب
tally حساب
arithmetic حساب
tallies حساب
tallied حساب
reckoning حساب
reckonings حساب
algorism حساب
account حساب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com