Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
He who makes no mistakes makes nothing .
<proverb>
آن کس اشتباه نمى کند که کارى انجام نمى دهد .
Other Matches
What is worth doing is worth doing well .
<proverb>
کارى ارزش دارد که خوب انجام گیرد .
range error
اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
Every man is made for a special job.
<proverb>
هر کس را بهر کارى ساختند .
When in doubt do nowt (nothing).
<proverb>
وقتى شک دارى دست به کارى نزن .
There is no harm in being overcautious.
<proverb>
کار از میکم کارى عیب نمى کند.
Why should the wise man do that which he will rue?.
<proverb>
چرا عاقل کند کارى که باز آرد پشیمانى؟.
glitch
یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
glitches
یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
out of place
<idiom>
درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
I consider that a mistake.
[I regard that as a mistake.]
این به نظر من اشتباه است.
[این را من اشتباه بحساب می آورم.]
failed
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fail
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fails
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
like a duck takes the water
[Idiom]
کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
qui facit per alium facit perse
کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
automated
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automate
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automating
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
failure
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failures
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
robot
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robots
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
gurantee
عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
datum error
اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
delivery error
اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
scratch one's back
<idiom>
کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
upward compatible
اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
retention money
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
querying
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queried
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queries
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
query
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
mix-up
اشتباه
in error
<adj.>
اشتباه
mix-ups
اشتباه
discrepancy
اشتباه
wrong
اشتباه
snafu
اشتباه
mix up
اشتباه
mistakes
اشتباه
wrongs
اشتباه
mistaking
اشتباه
wronging
اشتباه
mistake
اشتباه
jeofail
اشتباه
lap sus
اشتباه
errors
اشتباه
inerrant
بی اشتباه
incorrectness
اشتباه
barratry
اشتباه
overseen
در اشتباه
false
<adj.>
اشتباه
fumble
اشتباه
fumbled
اشتباه
fumbles
اشتباه
flounders
اشتباه
floundering
اشتباه
floundered
اشتباه
flounder
اشتباه
goofs
اشتباه
goofing
اشتباه
goofed
اشتباه
goof
اشتباه
errancy
اشتباه
error
اشتباه
tripped
اشتباه
faulted
اشتباه
faux pas
اشتباه
fallacy
اشتباه
trips
اشتباه
clanger
اشتباه
fault
اشتباه
mistakenness
اشتباه
trip
اشتباه
fallacies
اشتباه
faults
اشتباه
to put one in the wrong
اشتباه
parachronism
اشتباه تاریخی
inadvertently
<adv.>
بصورت اشتباه
erroneous
غلط اشتباه
flub
اشتباه احمقانه
by accident
<adv.>
بصورت اشتباه
off the beam
<idiom>
اشتباه ،خطا
by a mistake
<adv.>
بصورت اشتباه
typo
اشتباه تایپی
unmistakable
خالی از اشتباه
as a result of a mistake
<adv.>
بصورت اشتباه
peccadillos
اشتباه کوچک
peccadillo
اشتباه کوچک
peccadilloes
اشتباه کوچک
spuriously
<adv.>
بطور اشتباه
peccant
اشتباه کار
trip up
<idiom>
اشتباه کردن
slip up
اشتباه کردن
slip-up
اشتباه کردن
slip-ups
اشتباه کردن
mistook
اشتباه کردن
slip
اشتباه کردن
slipped
اشتباه لیزی
to goof up
[American E]
اشتباه کردن
goofs
اشتباه کردن
unintentionally
<adv.>
بطور اشتباه
inadvertently
<adv.>
بطور اشتباه
by accident
<adv.>
بطور اشتباه
goof
اشتباه کردن
as a result of a mistake
<adv.>
بطور اشتباه
goofed
اشتباه کردن
by a mistake
<adv.>
بطور اشتباه
goofing
اشتباه کردن
slip
اشتباه لیزی
slipped
اشتباه کردن
bungler
اشتباه کار
miscalculations
محاسبه اشتباه
blames
اشتباه گناه
misstep
اشتباه درقضاوت
mistakable
قابل اشتباه
mistake of fact
اشتباه موضوعی
unerring
اشتباه نشدنی
bedlam
اشتباه شدید
mistakenness
در اشتباه بودن
blame
اشتباه گناه
blamed
اشتباه گناه
blaming
اشتباه گناه
mistaken party
اشتباه کننده
mistake of law
اشتباه حکمی
fallible
اشتباه کننده
miscue
اشتباه کردن
by mistake
<adv.>
بصورت اشتباه
bunglers
اشتباه کار
mils trip
اشتباه میلیمی
metachronism
اشتباه تاریخی
malentendu
اشتباه فهمیدن
lapsus memoriac
اشتباه یا لغزش
lapsus linguac
اشتباه لپی
spuriously
<adv.>
بصورت اشتباه
misguidely
از روی اشتباه
misplay
بازی اشتباه
to read wrong
اشتباه
[ی]
خواندن
to set
از اشتباه دراوردن
to put wise
از اشتباه دراوردن
miswrite
اشتباه نوشتن
unintentionally
<adv.>
بصورت اشتباه
incorrectly
<adv.>
بصورت اشتباه
blunder
اشتباه کردن
blundered
اشتباه بزرگ
blundered
اشتباه لپی
blundered
اشتباه کردن
blundering
اشتباه بزرگ
absolute error
اشتباه مطلق
blundering
اشتباه لپی
blundering
اشتباه کردن
wrongly
<adv.>
بصورت اشتباه
blunder
اشتباه لپی
blooper
اشتباه احمقانه
professional misconduct
اشتباه حرفهای
oversights
اشتباه نظری
blunder
اشتباه بزرگ
boo boo
اشتباه کاری
boner
اشتباه مضحک
phonily
<adv.>
بصورت اشتباه
blunderingly
ازروی اشتباه
probable error
اشتباه احتمالی
mistaken
اشتباه کرده
blunders
اشتباه بزرگ
slip of the tongue
<idiom>
اشتباه لپی
faulted
تقصیر اشتباه
mistake
اشتباه کردن
faults
تقصیر اشتباه
miscarriage of justice
اشتباه قضایی
inaccuracy
خطا یا اشتباه
inaccuracy
اشتباه غلط
miscarriages of justice
اشتباه قضایی
mistakes
اشتباه کردن
syntax error
اشتباه ترکیبی
blunders
اشتباه لپی
blunders
اشتباه کردن
fault
تقصیر اشتباه
systematic error
اشتباه سیستماتیک
mistaking
اشتباه کردن
inaccuracies
اشتباه غلط
inaccuracies
خطا یا اشتباه
slips
اشتباه لیزی
make a mistake
<idiom>
اشتباه کردن
typing error
اشتباه تایپی
miscalculation
محاسبه اشتباه
computational
اشتباه در محاسبه
misconstrue
اشتباه کردن
to make a mistake
اشتباه کردن
fumbles
اشتباه کردن
misconstrued
اشتباه کردن
bloomer
اشتباه احمقانه
to make an error
اشتباه کردن
I made a mistake . I was wrong.
من اشتباه کردم
misprint
اشتباه چاپی
misprints
اشتباه چاپی
dispersion error
اشتباه پراکندگی
slips
اشتباه کردن
delivery error
اشتباه در تیراندازی
deflection error
اشتباه سمت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com