Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 183 (9 milliseconds)
English
Persian
adagio
آهسته و ملایم
[اجرای آهنگ باهستگی]
Search result with all words
to go easy on somebody
[something]
با کسی
[چیزی]
مهربان
[آهسته]
[ملایم]
رفتار کردن
Other Matches
I'm beginning to get scared
[hungry]
.
آهسته آهسته به ترس می افتم
[گرسنه می شوم]
.
accelerando
آهسته آهسته آهنگ را تندتر کنید
SLOW
آهسته
foot pace
قدم آهسته
drag one's feet/heels
<idiom>
آهسته کار کردن
To speak slowly.
آهسته صحبت کردن (شمرده)
inch
پیمودن مسیر
[به طریق آهسته]
snail's pace
<idiom>
حرکت آهسته روبه جلو
He was walking with slow steps .
با قدمهای آهسته راه می رفت
Put the table down gently.
میز زا آهسته زمین بگذارید
asymmetric video compression
تا روی کامپیوتر آهسته هم اجرا شود
to edge one's way
[towards something]
[به چیزی]
آهسته و با احتیاط نزدیک شدن
She was reading the book to herself.
کتاب را آهسته ( پیش خودش) می خواند
To speak in a low voice.
آهسته صحبت کردن ( با صدای کوتاه ،یواش )
Slow but sure wins the race.
<proverb>
پیروزى از آن کسى است که آهسته و مطمئن مى رود .
Could you drive more slowly, please?
ممکن است لطفا کمی آهسته تر برانید؟
Be slow to promise and quick to perform.
<proverb>
در قول دادن آهسته باش ولى در انجام آن تسریع کن.
The tourist industry is recovering to pre-crisis levels.
صنعت گردشگری آهسته ترمیم می شود و به سطح قبل از بحران می رسد.
adagio
رقص دو نفری که زن روی پنجهء پا میرقصد و بکمک مرد آهسته بهوا میپرد
to anneal
سخت کردن
[روند گرمایش و سرمایش آهسته جهت سفت شدن و کاهش شکنندگی]
[فلزات]
[مهندسی]
sedated
ملایم
sedating
ملایم
good tempered
ملایم
sedates
ملایم
good natured
ملایم
softer
ملایم
softest
ملایم
lenitive
ملایم
sedate
ملایم
mild flavoured
ملایم
lamblkin
ملایم
moderate
ملایم
lentamente
ملایم
clement
ملایم
blandest
ملایم
lenis
ملایم
blander
ملایم
bland
ملایم
moderating
ملایم
moderates
ملایم
moderated
ملایم
dolce
ملایم
debonnaire
ملایم
lambent
ملایم
fair spoken
ملایم
soft
ملایم
pigeon livered
ملایم
soft
<adj.>
ملایم
self-possessed
ملایم
meek
ملایم
mildest
ملایم
milder
ملایم
mild
ملایم
agreeable
ملایم
good-tempered
ملایم
breezy
ملایم
emolliate
ملایم
equable
ملایم
smooths
ملایم
smooth
<adj.>
ملایم
smoothest
ملایم
smoothed
ملایم
smooth
ملایم
benign
ملایم
benignly
ملایم
gentler
ملایم
good-natured
ملایم
selfpossessed
ملایم
smoothe
ملایم
sottovoce
ملایم
temperate
ملایم
restrained
ملایم
easier
ملایم
gentlest
ملایم
gentle
ملایم
easy
ملایم
easiest
ملایم
lambencyr
با روشنائی ملایم
kindly climate
اب وهوای ملایم
kindlity
بطور ملایم
hand gallop
تاخت ملایم
milden
ملایم کردن
lambently
با تابندگی ملایم
larghetto
اهنگ ملایم
light breeze
نسیم ملایم
lento
بطور ملایم
to tone down
ملایم شدن
od
سوگند ملایم
to tone down
ملایم کردن
peanoforte
اهنگ ملایم
larghetto
حرکت ملایم
temperate climate
اقلیم ملایم
larghetto
موزیک ملایم
soften
ملایم کردن
benedict
خوشحال ملایم
attemper
ملایم کردن
ash tire
اتش ملایم
tempered
ملایم کردن
tempers
ملایم کردن
qualifier
ملایم سازنده
qualifiers
ملایم سازنده
lenient
ملایم باگذشت
odd
:سوگند ملایم
odder
:سوگند ملایم
suave
ملایم مودب
softens
ملایم کردن
downy
ملایم نرم
shelving
شیب ملایم
mildly
بطور ملایم
softened
ملایم کردن
temper
ملایم کردن
andante
نسبتا ملایم
fail soft
با خرابی ملایم
fail softly
با خرابی ملایم
approximation
محاسبه ملایم
gar
سوگند ملایم
genial heat
گرمای ملایم
genialize
ملایم کردن
gentle slope
شیب ملایم
glacis
سرازیری ملایم
glacis
شیب ملایم
approximations
محاسبه ملایم
kindly
دلپذیر ملایم
cooling off
ملایم شدن
oddest
:سوگند ملایم
buffer
استفاده از فضای ذخیره سازی موقت در پورتهای ورودی یا خروجی تا وسایل جانبی آهسته بتوانند با CPU سریع کار کند
braise
با اتش ملایم پختن
tootled
نی یا فلوت ملایم زدن
tootling
نی یا فلوت ملایم زدن
tootles
نی یا فلوت ملایم زدن
tootle
نی یا فلوت ملایم زدن
reproofs
ملامت توبیخ ملایم
reproof
ملامت توبیخ ملایم
braised
با اتش ملایم پختن
gentle
اهسته ملایم کردن
benignant
خوش خیم ملایم
ruggedly
بطور ناهموار یا ملایم
lentissimo
خیلی ملایم واهسته
lambent
دارای روشنایی ملایم
gentlest
اهسته ملایم کردن
gentler
اهسته ملایم کردن
braises
با اتش ملایم پختن
braising
با اتش ملایم پختن
cholerine
اسهال وبایی وبای ملایم
basks
باگرمای ملایم گرم کردن
sweetened
شیرین شدن ملایم کردن
milden
نرم کردن ملایم شدن
recession
کسادی یا ورشکستگی نسبی و ملایم
recessions
کسادی یا ورشکستگی نسبی و ملایم
basking
باگرمای ملایم گرم کردن
bask
باگرمای ملایم گرم کردن
sweeten
شیرین شدن ملایم کردن
lambency
ملایمت در گفتگو روشنایی ملایم
sweetening
شیرین شدن ملایم کردن
basked
باگرمای ملایم گرم کردن
sweetens
شیرین شدن ملایم کردن
espianade
قطعه زمین هموار شیب ملایم
Today's weather is mild by comparison.
در مقایسه هوای امروز ملایم است.
Better late than never.
<proverb>
آهسته برو همیشه برو.
fail safe system
سیستمی که برای جلوگیری ازخرابی طراحی شده است سیستم با خرابی ملایم
playback rate scale factor
نقط های که اجرای ویدیو در آن ملایم نیست و به علت فریمهای گم شده نامناسب به نظر می رسد
plenum chamber
محفظه اب بندی شده درتوربینهای گاز که سبب ملایم کردن و گرفتن نوسانات جریان هوا میگردد
pan
حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
pan-
حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
pans
حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
aliasing
افزودن سیگنالهای صوتی بین الگوهای صوتی برای ایجاد صدای ملایم تر
animations
این تصاویر به سرعت نمایش داده می شوند تا حرکت ملایم آنها به نمایش درآید
animation
این تصاویر به سرعت نمایش داده می شوند تا حرکت ملایم آنها به نمایش درآید
scroll
متنی که روی صفحه پیکسل به پیکسل ونه خط به خط بالا می رود و حرکت ملایم تری ایجاد میکند
scrolls
متنی که روی صفحه پیکسل به پیکسل ونه خط به خط بالا می رود و حرکت ملایم تری ایجاد میکند
tempered
مرطوب کردن بازپختن ملایم کردن
temper
مرطوب کردن بازپختن ملایم کردن
tempers
مرطوب کردن بازپختن ملایم کردن
chemical wash
کهنه شور یا دواشور نمودن فرش با کلر و خاکستر چوب جهت ملایم کردن رنگ ها و افزایش طول عمر ظاهری و غیر حقیقی فرش
smooth
صاف شدن ملایم شدن
smoothed
صاف شدن ملایم شدن
smoothest
صاف شدن ملایم شدن
smooths
صاف شدن ملایم شدن
dulcify
ملایم کردن اصلاح کردن
crude
حالت طبیعی رنگ
[حالت ملایم و اصیل رنگ]
Susurrus
صدای آرام و ملایم، مثل خش خش یا صدای آرام باد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com