English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 199 (10 milliseconds)
English Persian
wheel wrench آچار چرخ خودرو
wheel brace آچار چرخ خودرو
[spider-type] lug wrench [American E] آچار چرخ خودرو
cross bar wrench آچار چرخ خودرو
Other Matches
four by two خودرو چهارچرخی که فقط دوچرخ ان نیرو داشته باشد خودرو چهار در دو
key آچار
spanner آچار
adjustable wrench آچار فرانسه
ratchet آچار جغجغه ای
key [با آچار بستن]
adjustable nut wrench آچار فرانسه
ratchet box جعبه آچار جغجغه ای
screwdriver آچار پیچ گوشتی [ابزار]
turnscrew آچار پیچ گوشتی [ابزار]
screwdrivers آچار های پیچ گوشتی [ابزار]
square-jawed adjustable spanner تنظیم دهانه آچار پیچ گوشتی
adjustable double endwrench آچار شش گوش قابل تنظیم دوبل
turnscrews آچار های پیچ گوشتی [ابزار]
automobile خودرو
self propelling خودرو
automobiles خودرو
autos :خودرو
four by four خودرو 4 در 4
self driven خودرو
self grown خودرو
self propelled خودرو
vehicles خودرو
vehicle خودرو
adventive خودرو
auto :خودرو
locomobile خودرو
motor vehicle خودرو
automotive خودرو
scout car خودرو دیده ور
propeller shaft گاردان خودرو
personnel carrier خودرو نفربر
moving stairway پلکان خودرو
liftruck خودرو بالابر
caterpillar truck خودرو هزارپا
locomobile گردونه خودرو
motorcar خودرو سواری
escalator پلکان خودرو
motor vehicle خودرو موتوری
moving staircase پلکان خودرو
to use the car با خودرو رفتن
to ride in the car با خودرو رفتن
bumper bar سپر خودرو
tank transporter خودرو مازتانک بر
tank vehicle خودرو تانکر
tank vehicle خودرو تانکرسوخت
truck vehicle خودرو نظامی
wildwood جنگل خودرو
to turn [to turn off] [to make a turn] پیچیدن [با خودرو]
deep jeep خودرو زیرابی
weedy هرز خودرو
escalators پلکان خودرو
escalator پلکان خودرو
vehicular مربوط به خودرو
propeller گاردان خودرو
chasis شاسی خودرو
ammunition carrier خودرو مهمات کش
automobile ماشین خودرو
drive screw پیچ خودرو
automobiles ماشین خودرو
motor cars گردونه خودرو
motor car گردونه خودرو
signalled علامت راهنمای خودرو
signaled علامت راهنمای خودرو
payload بازده خودرو یا دستگاه
payloads بازده خودرو یا دستگاه
dipped beams [beam light] [British English] نور پایین [خودرو]
unladen weight وزن کامل خودرو
signal علامت راهنمای خودرو
windshields شیشه جلو خودرو
technical inspection معاینه فنی [خودرو]
full beam نور بالا [در خودرو]
upper beam headlights نور بالا [در خودرو]
high beam [American English] نور بالا [در خودرو]
dipped headlights [lights] [British English] نور پایین [خودرو]
low beams [beam light] [American English] نور پایین [خودرو]
dimmed headlights [lights] [American English] نور پایین [خودرو]
windshield شیشه جلو خودرو
unladen weight وزن ناخالص خودرو
oil pan جعبه کارتر خودرو
short wheel خودرو شاسی کوتاه
lift truck خودرو دارای جرثقیل
loading list لیست بارگیری خودرو
loading plan طرح بارگیری خودرو
boot [British E] صندوق چمدان [خودرو]
combat tire تایر جنگی خودرو
rollover چپ شدن خودرو یاوسیله
propeller joint چهارشاخه گاردان خودرو
trunk [American E] صندوق چمدان [خودرو]
full tracked خودرو تمام شنی
moving stairways پلکان های خودرو
moving stairs {pl} پلکان های خودرو
moving staircases پلکان های خودرو
escalators پلکان های خودرو
high gear دنده قوی خودرو
suspension wheel چرخ تعلیق خودرو
car passenger سرنشین خودرو [اتومبیل رانی]
endgate درب عقب [خودرو شناسی]
six by six خودروی شش در شش نوعی خودرو شش چرخ
to leave on روشن گذاشتن [موتور یا خودرو]
to go for a spin با خودرو گردش کوتاهی کردن
ride [American E] سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
lift سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
Carpool هم سفری [گردشگری] [خودرو رانی]
to get a lift from somebody سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
to get a ride with somebody سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
to go into the ditch با خودرو به خندق جاده رفتن
motor vehicle passenger سرنشین خودرو [اتومبیل رانی]
motor vehicle passenger مسافر خودرو [اتومبیل رانی]
car passenger مسافر خودرو [اتومبیل رانی]
to get a lift with somebody سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
wilding گیاه یا میوه خودرو وحشی
automotive مربوط به وسایل نقلیه خودرو
curb weight وزن کل خودرو با سوخت وتجهیزات
fast shuttle تغییرمکان سریع یکانها یا خودرو
six by four خودرو شش در چهار خودروی شش چرخ
travelling crane جرثقیل رونده بارانگیز خودرو
gradeability قابلیت عبور خودرو از شیبها
dome light چراغ بالای طاق خودرو
laden weight وزن کلی خودرو با بار
mileage مسافت طی شده به وسیله خودرو
motor transport حمل ونقل به وسیله خودرو
dome کلاهک رادار برجک خودرو زرهی
domes کلاهک رادار برجک خودرو زرهی
compass course مسیر مغناطیسی خودرو یاهواپیما یا تانک
half track خودرو نیمه شنی یا نیم زنجیر
less than carload وزن باراضافه از فرفیت تناژ خودرو
tracklaying زنجیرگذاری کردن خودرو شنی دار
tank recovery vehicle خودرو اخراجات تانک جرثقیل زرهی
skate mount پایه دوار مسلسل روی خودرو
loading بارگیری کردن سوارشدن به خودرو یاهواپیما
to swerve a car <idiom> با خودرو ویراژ دادن [اصطلاح روزمره]
choke خفه کردن ساسات خودرو چوک
choked خفه کردن ساسات خودرو چوک
chokes خفه کردن ساسات خودرو چوک
She swerved sharply to avoid hitting a dog. او [زن] ویراژ تندی داد تا با خودرو به سگ نزند.
trailer brake system دستگاه ترمز تریلر [فناری خودرو]
maximum gradeability حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
crashes سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashed سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashing سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
parking پارک کردن هواپیما یا وسیله توقفگاه خودرو
black box سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
trailer خودرو تریلی کش هواپیمای تعقیب کننده هدف
trucks خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
trailers خودرو تریلی کش هواپیمای تعقیب کننده هدف
trucking خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
trucked خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
truck خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
crash سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashingly سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
four by four خودرو چهارچرخی که هرچهارچرخ ان نیرو داشته باشد
panel truck یک نوع خودرو برای حمل بیسیم و غیره
straddle truck نوعی خودرو چهارچرخ حمل بار و جراثقال
center disc [disk wheel] دیسک با سوراخ بزرگ در کانونش [ فناوری خودرو]
to start روشن کردن [به کار انداختن] [موتور یا خودرو]
fifth wheel جفت ساز که خودرو را به تریلر وصل میکند
unprompted ناشی از طیب خاطر خودبخود بی اختیار خودرو
speedograph سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
tachograph سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
stages سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stage سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars. هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود.
mileage on departure [arrival] اندازه مسافت طی شده در زمان حرکت [ورود] خودرو
vehicle used for migrant-smuggling operations خودرو استفاده شده برای عملیاتهای مهاجر قاچاق
The motor vehicle is covered by theft insurance. این خودرو برابر سرقت بیمه شده است.
He lost control of the car and swerved towards a tree. او [مرد] کنترل خودرو را از دست داد و از پهلو به درخت خورد.
bulk petroleum conversion kit جعبه وسایل تبدیل خودروی عمومی به خودرو حمل موادسوختی
turnaround cycle مدت زمان بارگیری و رفت وبرگشت خودرو یا هواپیما یاکشتی
back-seat drivers مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat driver مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
tailgate party [American E] پیکنیک روی درب عقب ماشینها در توقفگاه خودرو قبل از شروع مسابقه ورزشی [در آمریکا]
drone خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
drones خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
droning خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
droned خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
shuttling حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
embarkation بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
embarks سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
flotation قابلیت شناوری یک خودرو قابلیت غوطه وری در اب
suspensions تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
suspension تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
wildling گیاه وحشی گیاه خودرو
motor march راهپیمایی موتوری راهپیمایی با خودرو
cargo sling طناب بستن محمولات به زیرهلی کوپتر طناب باربندی هلی کوپتر یا خودرو
manspace جای خالی در خودرو یا کشتی یا هواپیما جای نفری خالی
pace-setter نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
pace-setters نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
pace setter نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
carload shipment حمل بار مطابق با فرفیت بارگیری خودرو یا کشتی ارسال باربه اندازه فرفیت حمل بار
vehicle stopping distance مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو
full track تمام شنی خودرو تمام شنی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com