Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
knowledge acquisition
آگاهی یابی
Other Matches
involution
توان یابی قوه یابی
sofar
سیستم مسافت یابی صوتی دریایی نوعی روش مسافت یابی صوتی دریایی
acquaintance
آگاهی
[piece of ]
advice
آگاهی
realising
[British]
آگاهی
understanding
آگاهی
realizing
آگاهی
knowledge
آگاهی
cognition
آگاهی
cognisance
[British]
آگاهی
advertisement
آگاهی
conscious mind
آگاهی
awareness
آگاهی
appreciation
[awareness]
آگاهی
conscience
[archaic for: consciousness]
آگاهی
consciousness
آگاهی
advice
آگاهی
further information
آگاهی بیشتر
to give
[provide]
somebody
[some]
information
به کسی آگاهی دادن
information
[on]
about somebody]
[something]
آگاهی
[در باره کسی یا چیزی]
We've given notice that we're moving out of the apartment.
ما آگاهی دادیم که از آپارتمان بارکشی می کنیم.
I heard it through the grapevine.
افرادی به طورغیر رسمی به من آگاهی دادند.
at least
[no less than]
[not less than]
<adv.>
کم کمش
[حداقل]
[برای آگاهی اندازه یا شماره]
The notice is too short
[for me]
.
آگاهی
[برایم]
خیلی کوتاه مدت است.
at a
[the]
minimum
<adv.>
کم کمش
[حداقل]
[برای آگاهی اندازه یا شماره]
hang out one's shingle
<idiom>
آگاهی عمومی ازباز شدن دفتر به خصوص مطب یادفتروکالت
They must give not less than 2 weeks' notice.
آنها باید این را کم کمش دو هفته قبلش آگاهی بدهند.
alerts
تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
The way the robbery was committed speaks of inside knowledge.
روشی که سرقت مرتکب شده بود منجر از آگاهی درونی می شود .
alert
تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
alerted
تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
factoring
عامل یابی
fault detection
عیب یابی
fault diagnosis
عیب یابی
fault finding
عیب یابی
fringing
ریشه یابی
goniometry
زاویه یابی
error detection
خطا یابی
direction finding
جهت یابی
debugger
اشکال یابی
cost finding
ارزش یابی
calibration
خصلت یابی
ranging
مسافت یابی
castaways
عمق یابی
i. and evdevolution
توان یابی
insinuation
رخنه یابی
troubleshooting
اشکال یابی
troubleshooting
عیب یابی
summation
مجموع یابی
sourcing
منابع یابی
signal detection
علامت یابی
range finding
مسافت یابی
quadricycle
چهارچرخه یابی
position finding
موقعیت یابی
obstacle sense
حس مانع یابی
mark sensing
نشان یابی
localization
موضع یابی
matchmaking
زوج یابی
location
مکان یابی
addressing
نشانی یابی
marketing
بازار یابی
achievement
دست یابی
achievements
دست یابی
interpolation
درون یابی
interpolation
میان یابی
interpolations
درون یابی
interpolations
میان یابی
orientate
جهت یابی
orientates
جهت یابی
orientating
جهت یابی
termination
پایان یابی
patterning
طرح یابی
levelling
ارتفاع یابی
positioning
موقع یابی
attainment
دست یابی
locations
مکان یابی
acquisition
هدف یابی
acquisitions
هدف یابی
orientation
جهت یابی
survey
زمینه یابی
surveyed
زمینه یابی
surveys
زمینه یابی
access
دست یابی
accessed
دست یابی
accesses
دست یابی
accessing
دست یابی
attainments
دست یابی
trapping
غلط یابی
extrapolation
برون یابی
edging
حاشیه یابی
edgings
حاشیه یابی
extrapolations
برون یابی
castaway
عمق یابی
extrapolated
برون یابی کردن
spots
مسافت یابی کردن
direction finding
سمت یابی کردن
three dimensional direction finding
جهت یابی فضایی
detailing
یات و مسیر یابی
trace
رد یابی کردن نشان
direction finding aerial
انتن جهت یابی
interpolate
درون یابی کردن
extrapolates
برون یابی کردن
interpolated
درون یابی کردن
interpolates
درون یابی کردن
extrapolating
برون یابی کردن
interpolating
درون یابی کردن
extrapolate
برون یابی کردن
attitude survey
زمینه یابی نگرش
acoustic minehunting
مین یابی صوتی
absurdities test
ازمون مهمل یابی
plumb
ژرف یابی کردن
ranging
مسافت یابی کردن
sound
عمق یابی کردن
sounds
عمق یابی کردن
soundest
عمق یابی کردن
detail
یات و مسیر یابی
continuous levelling
تراز یابی پیوسته
cost centre
مرکز هزینه یابی
spot
مسافت یابی کردن
aerial target aquisition
هدف یابی هوایی
cost unit
واحد هزینه یابی
sounded
عمق یابی کردن
direction finding station
پست جهت یابی
random processing
با دست یابی تصادفی
parallel access
با دست یابی موازی
radio direction finding
جهت یابی بی سیم
job costing
هزینه یابی کار
excitor
عصب یابی محرک
localization of function
موضع یابی کارکرد
marginal costing
هزینه یابی نهائی
quick access
با دست یابی تند
marginal costing
هزینه یابی نهایی
performance evaluation
ارز یابی کارایی
locate mode
باب مکان یابی
maximum direction finding
جهت یابی حداکثر
ranging pole
شاخصهای مسافت یابی
item scaling
مقیاس یابی پرسشها
extender board
وسیله عیب یابی
target aquisition
سیستم هدف یابی
survey tests
ازمونهای زمینه یابی
traced
رد یابی کردن نشان
flash ranging
مسافت یابی نوری
spatial orientation
موقعیت یابی فضایی
frigid manners
اطوارخنک یابی مزه
space orientation
موقعیت یابی فضایی
traces
رد یابی کردن نشان
sound ranging
مسافت یابی صوتی
direction finding
جهت یابی کردن
Sophrosyne
وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
eventration
جنین بی شکم یابی روده
snipping
ادم کوچک یابی اهمیت
paramorphous
دارای خاصیت تغییر یابی
inelegantly
ازروی بی فرافتی یابی ذوقی
snipped
ادم کوچک یابی اهمیت
snip
ادم کوچک یابی اهمیت
costing and pricing
هزینه یابی و قیمت گذاری
knotty pate
ادم خرف یابی کله
tomnoddy
ادم خرف یابی کله
an unerring aim
نشان درست یابی خطا
paramorphic
دارای خاصیت تغییر یابی
disinterestedly
ازروی بی طرفی یابی علاقگی
dumb barge
کرجی بی بادبان یابی موتور
echo sounding
عمق یابی انعکاس صوت
stramline flow
جریان موازی یابی ممانعت
high frequency radio direction finding
جهت یابی رادیویی فرکانس بالا
contumeliously
ازروی اهانت یابی حرمتی مغرورانه
located
مستقر ساختن مکان یابی کردن
locating
مستقر ساختن مکان یابی کردن
quadrantal
مربوط به اشتباه در دستگاه جهت یابی
locates
مستقر ساختن مکان یابی کردن
locate
مستقر ساختن مکان یابی کردن
in suspense
درحال تعطیل یابی تکلیفی معلق
range sensing
تخمین زدن برد مسافت یابی کردن
flash ranging location
تعیین محل هدفها با مسافت یابی نوری
quadrantal points
نقاط یا قطبهای دستگاه جهت یابی هواپیما
CUG
ورودی محدود به پایگاه داده ها یا سیستم صفحه آگاهی درباره موضوع خاص برای کاربران مشخص و شناخته شده معمولاگ به وسیله کلمه رمز
ES IS
امکان مکان یابی router سیستم میانی بدهند
there is no royal road to learning
<proverb>
تن به دود چراغ و بی خوابی ننهادی هنر کجا یابی
landscapes
جهت یابی صفحه یا کاغذ که لبه بلندتر آن افقی است
landscaping
جهت یابی صفحه یا کاغذ که لبه بلندتر آن افقی است
landscaped
جهت یابی صفحه یا کاغذ که لبه بلندتر آن افقی است
landscape
جهت یابی صفحه یا کاغذ که لبه بلندتر آن افقی است
carriers
سیگنال ارسالی توسط مودم برای آگاهی دادن به کامپیوتر محلی از اینکه یک سیگنال ازمودم راه دور تشخیص داده است
carrier
سیگنال ارسالی توسط مودم برای آگاهی دادن به کامپیوتر محلی از اینکه یک سیگنال ازمودم راه دور تشخیص داده است
end system
پروتکل استاندارد OSI که به کامپیوترهای میزبان اجازه محل یابی یک router را می دهند.
diagnostic
روش محل یابی خطاها درنرم افزاز یا سخت افزار با بررسی مدارها یا برنامه ها
associative addressing
روش باز یابی داده که از بخش داده و نه از آدرس آن استفاده میکند
calibration card
کارت خصلت یابی توپخانه کارت تنظیم بی سیم یا وسایل دیگر
calibrates
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrated
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrating
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrate
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
test piece
توپ مبنا یا توپ نمونه درخصلت یابی
escheat
حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
backing
رسانه ذخیره سازی موقت که داده روی آن قابل ضبط است پیش از اینکه پردازش شود یا پس از پردازش و برای باز یابی
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
vetoed
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoes
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com