English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
Is there a road with little traffic? آیا جاده ای با ترافیک کمتر هست؟
Other Matches
road traffic ترافیک جاده ترافیک خیابان
traffic on public roads ترافیک [جاده]
street traffic ترافیک [جاده]
commercial road traffic ترافیک جاده تجاری
road capacity کشش جاده ازنظر حداکثر ترافیک
Is there a road with little traffic? آیا جاده ای با شلوغی کمتر هست؟
divided highway [American E] شاهراه چند خطی [جاده رفت کاملا سوا از جاده آمد است]
underpasses مسیر جاده در زیر پل هوایی جاده زیرجاده دیگری
underpass مسیر جاده در زیر پل هوایی جاده زیرجاده دیگری
emerging traffic جاده فرعی که از جاده اصلی بیرون آمده
merging traffic ادغام جاده فرعی به جاده اصلی
road screen پوشش و استتار جاده پوشاندن جاده
service road جاده کناری جاده سرویس
going وضع جاده زمین جاده
road distance مسافت روی جاده یا مسافت طی شده از جاده
track clearer جاده پاک کن جاده صاف کن راه صاف کن
traffics ترافیک
trafficking ترافیک
trafficked ترافیک
traffic ترافیک
dense traffic ترافیک سنگین
high speed traffic ترافیک سریع
traffic induit ترافیک القایی
traffic flow کشش ترافیک
frequency of calls تراکم ترافیک
traffic control کنترل ترافیک
single lane [file] traffic ترافیک تک خطی
through traffic ترافیک ترانزیتی
density of traffic تراکم ترافیک
induced traffic ترافیک القایی
telecommunication traffic ترافیک مخابرات
heavy traffic ترافیک سنگین
telephone traffic ترافیک تلفنی
telecommunication traffic ترافیک ارتباطات
telephone traffic recorder ثبات ترافیک
The traffic is heavy. ترافیک سنگین است.
to block [hold up] (the) traffic ترافیک را نگه داشتن
rush-hour traffic ساعت شلوغی ترافیک
average daily traffic [ADT] متوسط ترافیک روزانه
moving traffic ترافیک در حال حرکت
in normal situations on public roads در ترافیک معمولی خیابان
turning traffic ترافیک پیچ دار
to bring traffic to a standstill ترافیک را متوقف کردن
to obstruct [tie up] (the) traffic مانع ترافیک شدن
to divert [British E] / detour [American E] [the] traffic منحرف کردن ترافیک
There is heavy traffic. ترافیک سنگین است.
to regulate the flow of traffic [جریان] ترافیک را کنترل کرن
to direct traffic through ترافیک را از طریق...هدایت کردن
to regulate the traffic [جریان] ترافیک را کنترل کرن
During the rush hours. درساعات شلوغی [پر رفت وآمد پر ترافیک]
to be closed to [all] traffic برای [همه نوع] ترافیک بسته بودن
to open something to [the] traffic چیزی را برای [دسترسی به] ترافیک باز کردن
air traffic control radar system راداری کمکی در سیستم کنترلی ترافیک هوایی
parking siding دوراهی راه آهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
stabling siding دوراهی راه اهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
parking siding دوراهی راه اهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
stabling siding دوراهی راه آهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
siding [railway] دوراهی راه آهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
siding [railway] دوراهی راه اهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
minus کمتر
minor کمتر
infrequently کمتر
short کمتر
less than کمتر از
much less کمتر
in a less degree کمتر
lesser کمتر
less کمتر
shorter کمتر
Lt کمتر از
shortest کمتر
he would not accept less دو روز کمتر
minority بخش کمتر
cut back <idiom> استفاده کمتر
sub- در معنای کمتر
inside of a week کمتر از یک هفته
minorities بخش کمتر
low price قیمت کمتر
inside of a week در یک هفته کمتر
A smaller number . Fewer . تعداد کمتر
underquote کمتر مظنه دادن
short-changing کمتر پول دادن
short-changes کمتر پول دادن
shorthanded ادامه با بازیگر کمتر
le to Equal or Than Less کمتر از یا برابر با
underprice قیمت کمتر از رقیب
less than container load کمتر از فرفیت کانتینر
ammo minus مهمات کمتر از نصف
short-change کمتر پول دادن
short-changed کمتر پول دادن
under- پایین تراز کمتر از
hypotrophy رشد کمتر ازمعمول
below par کمتر از ارزش اسمی
under پایین تراز کمتر از
below par کمتر از بهای اسمی
underexpose کمتر از حد لزوم در معرض
shoat خوک کمتر از یک سال
stroke راندن کمتر از فرفیت
stroked راندن کمتر از فرفیت
strokes راندن کمتر از فرفیت
stroking راندن کمتر از فرفیت
serial روش ارسال ترافیک شبکه TCP/ IP روی خط سری , مثل مودم تلفن
serials روش ارسال ترافیک شبکه TCP/ IP روی خط سری , مثل مودم تلفن
slipped روش ارسال ترافیک شبکه TCP/ IP روی خط سریال مثل اتصال مودم تلفن
slips روش ارسال ترافیک شبکه TCP/ IP روی خط سریال مثل اتصال مودم تلفن
slip روش ارسال ترافیک شبکه TCP/ IP روی خط سریال مثل اتصال مودم تلفن
automatic terminal information service ارسال مداوم اطلاعات غیرکنترلی ثبت شده در مناطق ترمینالهای دذارای ترافیک سنگین
less developed countries کشورهای کمتر توسعه یافته
weanling کره اسب کمتر از یک سال
reduced charge خرج کمتر یا پایین تر توپ
infant بچه کمتر ازهفت سال
infants بچه کمتر ازهفت سال
he is well preserved کمتر نشان پیری در او پیداست
lessen کمتر کردن تقلیل دادن
lessen کمتر شدن تخفیف یافتن
lessened کمتر شدن تخفیف یافتن
lessened کمتر کردن تقلیل دادن
lessening کمتر شدن تخفیف یافتن
lessening کمتر کردن تقلیل دادن
lessens کمتر شدن تخفیف یافتن
embryos جنین کمتر از هشت هفته
lessens کمتر کردن تقلیل دادن
embryo جنین کمتر از هشت هفته
multipass overlap بنابراین نقاط کمتر به نظر می آیند
undervalue کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
undervalues کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
nursery school مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
eagle زدن دوضربه کمتر ازاستاندارد در یک بخش
underlet کمتر از ارزش واقعی اجاره دادن
undercool خیلی کمتر از میزان لازم سردکردن
undersexed دارای تمایل جنسی کمتر ازطبیعی
undervaluation تقویم یاارزیابی کمتر ازمیزان واقعی
eagles زدن دوضربه کمتر ازاستاندارد در یک بخش
nursery schools مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
undervaluing کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
fasts عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
fastest عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
factorial حاصل همه اعداد کمتر از یک عدد
ultralight aircraft هواپیمائی با وزن کمتر از454 کیلوگرم
undermanned دارای نفرات کمتر از میزان لازم
fast عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
fasted عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
low speed communications ارسال داده کمتر از بیت در ثانیه
crosstalk سیگنالهی ناخواسته درمجموعهای از مدارات ارتباطی یا کامپیوتری که ازوجود ترافیک در کانالهای دیگر یا از تداخل ناشی میشود
bench jockey ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
to put [throw] [toss] somebody on to the scrap heap به کسی کمتر توجه کردن [اصطلاح مجازی]
underrate چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
bench warmer ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
to shunt somebody aside به کسی کمتر توجه کردن [اصطلاح مجازی]
to put somebody on the back burner به کسی کمتر توجه کردن [اصطلاح مجازی]
to put somebody in a backwater به کسی کمتر توجه کردن [اصطلاح مجازی]
larceny petty بیشتر دزدی مالی که کمتر از 11شیلینگ بهاداشت
dry year سالی که میزان بارندگی در ان از حد معمول کمتر است
anticlimaxes بیانی که هرچه پیش می روداهمیتش کمتر میشود
anticlimax بیانی که هرچه پیش می روداهمیتش کمتر میشود
underrating چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
underrates چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
underrated چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
round تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت کمتر
roundest تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت کمتر
run اجرای سیستم با فرفیت کمتر در صورت بروز خطا
runs اجرای سیستم با فرفیت کمتر در صورت بروز خطا
infants در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
infant در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
hoods پوشش صوتی روی خط چاپگر که صدای آن را کمتر میکند
round تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت بیشتر یا کمتر
By [In] comparison with the French, the British eat far less fish. در مقایسه با فرانسوی ها، انگلیسی ها به مراتب کمتر ماهی می خورند.
hood پوشش صوتی روی خط چاپگر که صدای آن را کمتر میکند
roundest تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت بیشتر یا کمتر
hypoventilation تنفس کم بطوریکه مقداراکسیژن خون از مقدار عادی ان کمتر میشود
few تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
refan جایگزین کردن فن اصلی بافنی با قطر بزرگتر و مراحل کمتر
small claim ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
fewer تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
fewest تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
diminished radix complement نمایش اعداد که در آن هر رقم در عدد از یک واحد کمتر از پایه کم خواهد شد
man down بازی با یک نفر کمتر از عده معمولی بعلت اخراج یک بازیگر
bravo, pattern شکلی که حرارت سنج اب درعمق کمتر از 001 فاتوم نشان میدهد
wrought اهنی که کمتر از سه درصد ذغال دارد و خیلی سخت و چکش خور است
complement 1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
complemented 1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
percentile یکی از مجموعههای نودونه طرح کمتر از آنکه کل درصد چیزی از بین روند
complementing 1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
delayed penalty چشمپوشی از پنالتی وقتی تعداد بازیگر کمتر چهار نفردر یک تیم شود
cam ground piston پیستونی که قطر ان در امتدادموازی با انگشتی کمتر ازقطر ان در امتداد عمود برانگشتی باشد
complements 1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
bell 0 فرم استاندارد انتقال توسط تلفن با سرعت 003 بیت درثانیه یا کمتر
to sugar-coat the pill [American E] <idiom> چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید [اصطلاح مجازی]
to sweeten the pill <idiom> چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید [اصطلاح مجازی]
underdistance روش تمرینی دونده درمسافتی کمتر از معمول مسابقه برای ازدیاد سرعت
to sugar the pill <idiom> چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید [اصطلاح مجازی]
absolute advantage برتری مطلق یک کشور یا واحد تولیدی درعرضه یک محصول یا خدمت با هزینه ای کمتر از رقیب
lightening hole سوراخی که در قسمتی ازسازه که کمتر تحت تنش قراردارد برای کاهش وزن ایجادمیشود
broad arrow engine موتور پیستونی با سه ردیف سیلندر که با زاویه کمتر از09 درجه نسبت به یکدیگرقرارگرفته اند
data diddling روشی که در ان داده قبل واردشدن به یک فایل کامپیوتری که در ان کمتر قابل دسترس میباشد اصلاح میشود
rut رد جاده
path جاده
line جاده
invious بی جاده
ruts رد جاده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com