Dictiornary-Farsi | آیا شما چک های مسافرتی قبول میکنید؟ | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
Do you accept traveller's cheques?	آیا شما چک های مسافرتی قبول میکنید؟


Other Matches

with whom do you board	پیش کی غذا میخورید و منزل میکنید
Lets play that again .	قبول ندارم. [قبول نیست دربازی وغیره ]
where do you feel the pain	کجایتان درد میکند در کجااحساس درد میکنید
traveler's check	چک مسافرتی
traveller's cheque	چک مسافرتی
traveller's cheques	چک مسافرتی
traveler's cheques	چک مسافرتی
travel agency	آژانس مسافرتی
passenger	عابر مسافرتی
travel agencies	اژانس مسافرتی
travel agency	اژانس مسافرتی
passengers	عابر مسافرتی
passenger mile	میل مسافرتی
travel agents	بلیط فروش سرویس مسافری اژانس مسافرتی
travel agent	بلیط فروش سرویس مسافری اژانس مسافرتی
stocker	اتومبیل مسافرتی بدون تغییریا تغییرات جزئی برای مسابقه
Can you change these traveller's cheques?	آیا میتوانید این چکهای مسافرتی را به پول نقد تبدیل کنید؟
sedan	اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
sedans	اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
adopted types	انواع تجهیزات مورد قبول انواع تجهیزات قبول شده
stock car	اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
stock-car	اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
stock-cars	اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
intromission	قبول
acceptances	قبول
acceptance	قبول
imprimatur	قبول
receptions	قبول
reception	قبول
adoption	قبول
compliance	قبول
admissions	قبول
acknowledgment	قبول
admission	قبول
naturalization	قبول تابعیت
the g. or refusal of anything	قبول یا ردچیزی
the optio to accept or reject	اختیار قبول یا رد
reply paid	جواب قبول
entertained	قبول کردن
offer and acceptance	ایجاب و قبول
ready acceptance	حسن قبول
non acceptance	عدم قبول
receivable	قابل قبول
intolerancy	عدم قبول
acceptor	قبول کننده
acceptation tacite	قبول ضمنی
accepter	قبول کننده
acceptant	قبول کننده
acceptancy	اماده قبول
acceptance limit	حد قابل قبول
acceptance by words	قبول قولی
acceptance by conduct	قبول فعلی
acceptably	بطورقابل قبول
allowable	قابل قبول
aceptive	قابل قبول
acknowladgement of debt	قبول بدهی
adhibit	قبول کردن
incompliance	عدم قبول
implied acceptance	قبول ضمنی
express acceptance	قبول صریح
embracement	قبول اتخاذ
disallowance	عدم قبول
compliantly	با قبول و رضایت
compliancy	قبول اجابت
allowable load	بارقابل قبول
adopter	قبول کننده
admittable	قابل قبول
admission of liability	قبول بدهی
entertains	قبول کردن
to take in	قبول کردن
impossible [colloquial] <adj.>	غیرقابل قبول
sufficiently <adv.>	قابل قبول
adequately [sufficiently] <adv.>	قابل قبول
sufficing <adj.>	قابل قبول
sufficient <adj.>	قابل قبول
satisfactory <adj.>	قابل قبول
good [sufficient] <adj.>	قابل قبول
adequate <adj.>	قابل قبول
acceptable <adj.>	قابل قبول
reply paid /RP/ [reply prepaid]	جواب قبول
Agreed . that is a deal .	قبول ( قبوله )
taken	مورد قبول
passed <adj.> <past-p.>	قبول شده
authorized <adj.> <past-p.>	قبول شده
authorised [British] <adj.> <past-p.>	قبول شده
approved <adj.> <past-p.>	قبول شده
allowed <adj.> <past-p.>	قبول شده
agreed <adj.> <past-p.>	قبول شده
I agree.	قبول دارم.
received	مورد قبول
honouring	قبول کردن
unacceptable	غیرقابل قبول
ineligible	غیرقابل قبول
acceptable	قابل قبول
honoring	قبول کردن
admit	قبول کردن
admits	قبول کردن
passable	قابل قبول
admitting	قبول کردن
believable	قابل قبول
acceptability	قبول شدگی
disclaims	قبول نکردن
admissible	قابل قبول
unacceptably	غیرقابل قبول
disclaiming	قبول نکردن
honour	قبول کردن
honors	قبول کردن
honours	قبول کردن
adopt	قبول کردن
adopting	قبول کردن
honored	قبول کردن
adopts	قبول کردن
honoured	قبول کردن
adoption	قبول به فرزندی
withdraws	قبول نکردن
withdraw	قبول نکردن
acceptances	قبول قرارداد
disclaim	قبول نکردن
disclaimed	قبول نکردن
acceptance	قبول قرارداد
tolerable	قابل قبول
passes	قبول کردن
entertain	قبول کردن
conceded	قبول شکست
concede	قبول شکست
accepts	قبول کردن
rejection	قبول نکردن
rejection	عدم قبول
accepts	قبول شدن
intolerance	عدم قبول
agreement	قرار قبول
agreements	قرار قبول
accepting	قبول کردن
accepting	قبول شدن
accept	قبول کردن
accept	قبول شدن
acceptability	قابلیت قبول
reasonable	قابل قبول
concedes	قبول شکست
compliant	قبول کننده
accorded	قبول کردن
pass	قبول کردن
valid	قابل قبول
accords	قبول کردن
passed	قبول کردن
accord	قبول کردن
conceding	قبول شکست
ratification	قبول قبولی
To pass (fail,flunk) an exam.	درامتحان قبول ( رد )شدن
credibility	قابل قبول بودن
He wouldnt dare refuse.	سگ کیست که قبول نکند
To accept an invitation .	دعوتی را قبول کردن
To pass an examination .	درامتحان قبول شدن
take to <idiom>	سریعا قبول کردن
honoring	یاحوالهای را قبول کردن
brinkmanship	سیاست قبول مخاطره
honour	یاحوالهای را قبول کردن
to take up the gauntlet	قبول مبارزه کردن
to take up the glove	قبول مبارزه کردن
to hold water	قابل قبول بودن
valid assumptions	فروض قابل قبول
honors	یاحوالهای را قبول کردن
zone of acceptability	منطقه قابل قبول
honored	یاحوالهای را قبول کردن
acceptance	حوالهء قبول شده
recognized refugee	پناهنده قبول شده
accepts	پسندیدن قبول کردن
to be valid	قابل قبول بودن
suffrage	کمک همراهی قبول
hard currencies	ارز قابل قبول
legal tender	پول قابل قبول
acceptances	حوالهء قبول شده
To assume responsibility .	قبول مسئولیت کردن
sit right (negative) <idiom>	غیر قابل قبول
to incur a risk	ریسکی را قبول کردن
honouring	یاحوالهای را قبول کردن
adhesion	انضمام قبول عضویت
taker	قبول کننده شرط
accepting	پسندیدن قبول کردن
eligibly	بطور قابل قبول
matriculate	قبول کردن پذیرفتن
matriculated	قبول کردن پذیرفتن
admissibleness	بطور قابل قبول
admissible stress	تلاش قابل قبول
admissible load	بار قابل قبول
admissibility	مقبولیت قابلت قبول
permissible stress	خستگی قابل قبول
matriculates	قبول کردن پذیرفتن
non compliance	عدم قبول یا انجام
disapprove	قبول نکردن رد کردن
aknowledge character	کاراکتر مورد قبول
d. of a request	عدم قبول خواهش
complier	قبول کننده همدست
loss appraisal	قبول تلفات در جنگ
loss appraisal	ضایعات قابل قبول
matriculant	قبول شده در دانشگاه
incredibility	عدم قابلیت قبول
naturalization	اعطا یا قبول تابعیت
availabe time	زمان مورد قبول
disapproves	قبول نکردن رد کردن