Dictiornary-Farsi | آیا ممکن است اسباب و اثاثیه من را بالا بفرستید؟ | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
Will you have our luggage sent up?	آیا ممکن است اسباب و اثاثیه من را بالا بفرستید؟


Other Matches

Can you help me with my luggage?	ممکن است اسباب و اثاثیه ام را حمل کنید؟
Could you help me carry my luggage?	ممکن است در حمل اسباب و اثاثیه ام به من کمک کنید؟
Can you send a breakdown lorry, please?	آیا ممکن است لطفا یک جرثقیل بفرستید؟
Can you send a mechanic, please?	آیا ممکن است لطفا یک یک مکانیک بفرستید؟
Luggage	اسباب و اثاثیه
this luggage	این اسباب و اثاثیه
luggage van	واگن اسباب و اثاثیه
There is one piece missing.	یک تکه از اسباب و اثاثیه نیست.
luggage lockers	قفس های اسباب و اثاثیه
I'd like to leave my luggage, please.	من می خواهم اسباب و اثاثیه ام را تحویل بدهم.
Where are the luggage trolleys?	چرخ دستی اسباب و اثاثیه کجا هستند؟
Where are the luggage lockers?	قفسه های ویژه اسباب و اثاثیه کجاست؟
Take this luggage to the taxi, please.	لطفا این اسباب و اثاثیه را تاکسی حمل کنید.
Please take this luggage.	خواهش میکنم این اسباب و اثاثیه را برایم بیاورید.
Take this luggage to the bus, please.	لطفا این اسباب و اثاثیه را تا اتوبوس / تاکسی حمل کنید.
tacit collusion	حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
perpetuting testtimony	تاسیسی که به وسیله ان شهادتی که ممکن است بعدا" به ان استناد لازم شود و در عین حال ممکن است بعدا" ممکن الحصول نباشد حفظ میشود
send a letter	نامهای بفرستید
send it by post	با پست انرا بفرستید
send word for him	پیغام برای او بفرستید
please send me the p papers	خواهشندم سوابق یاپرونده انرابرای من بفرستید
equipment	اثاثیه
furnishings	اثاثیه
gas fittings	اثاثیه گاز
the f. of a room	اثاثیه اطاق
dixings	اثاثیه مخلفات
disfurnish	بی اثاثیه کردن
unfurnished	بدون اثاثیه
accomodation	تدارک جا اثاثیه تطابق
props	اثاثیه صحنه نمایش
pantechnicon van	یکجوربارکش برای بردن اثاثیه
To rearrange the futniture.	اثاثیه ( مبلمان ) راجابجا کردن
armistise	متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
spinwriter	چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
vertically	از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
the clouds above	ابرهای بالا یا بالا سر
dat	سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
possible [doable, feasible] <adj.>	ممکن
feasible	ممکن
posse	ممکن
practicable <adj.>	ممکن
conceivable	ممکن
posses	ممکن
thinkable	ممکن
makable [spv. makeable] <adj.>	ممکن
makable <adj.>	ممکن
manageable <adj.>	ممکن
makeable <adj.>	ممکن
possible	ممکن
workable <adj.>	ممکن
executable <adj.>	ممکن
feasible <adj.>	ممکن
doable <adj.>	ممکن
contrivable <adj.>	ممکن
achievable <adj.>	ممکن
available	ممکن الحصول
mayhap	ممکن است
interactive	را ممکن میکند
possibility	چیز ممکن شق
ternary	با سه حالت ممکن
possible capacity	گنجایش ممکن
possibilities	چیز ممکن شق
probable error	خطای ممکن
multilevel	با مقادیر ممکن
to be posible	ممکن بودن
as far as possible	هر چه ممکن است
impracticable <adj.>	غیر ممکن
impossible	غیر ممکن
inexecutable <adj.>	غیر ممکن
unfeasible <adj.>	غیر ممکن
warning	توجه به خط ر ممکن
perhaps	ممکن است
warnings	توجه به خط ر ممکن
perchance	ممکن است
doodad	اسباب
gadget	اسباب
gadgets	اسباب
doodads	اسباب
whigmaleery	اسباب
geap	اسباب
rig	اسباب
rigged	اسباب
instrumentally	با اسباب
lash up	اسباب
contrivances	اسباب
contraption	اسباب
mountings	اسباب
contraptions	اسباب
valuables	اسباب
outfit	اسباب
traps	اسباب
outfits	اسباب
instrument	اسباب
accouterment	اسباب
rigs	اسباب
free handed	بی اسباب
free hand	بی اسباب
article	اسباب
tackles	اسباب
dixings	اسباب
freehand	بی اسباب
things	اسباب
tackling	اسباب
removers	اسباب کش
appliance	اسباب
appliances	اسباب
remover	اسباب کش
contrivance	اسباب
device	اسباب
articles	اسباب
whigmaleerie	اسباب
tackle	اسباب
apparatus	اسباب
fixings	اسباب
tackled	اسباب
devices	اسباب
tool	اسباب
apparel	اسباب
rigging	اسباب
nemo tenetur ad impossible	غیر ممکن وادارکرد
pron to	با حداکثر سرعت ممکن
minimise	کوچک کردن تا حد ممکن
to the nth degree <idiom>	بالاترین وجه ممکن
an impossible act	کار غیر ممکن
feasible solutions	راه حلهای ممکن
legs	مسیر ممکن در یک تابع
may	ممکن است میتوان
leg	مسیر ممکن در یک تابع
i may go	ممکن است بروم
as much as possible	هر قدر ممکن است
probable error	خطای ممکن [ریاضی]
drag	اسباب لایروبی
drags	اسباب لایروبی
exerciser	اسباب ورزش
causes of revelation	اسباب نزول
dragged	اسباب لایروبی
fishing gear	اسباب ماهیگیری
resonator	اسباب ارتعاش
playthings	اسباب بازی
fittings and fixtures	اسباب و اثاثه
tools	اسباب کار
implement	اسباب اجراء
implemented	اسباب اجراء
implementing	اسباب اجراء
implements	اسباب اجراء
stamper	اسباب کوبیدن
plaything	اسباب بازی
enginery	اسباب جنگی
utensil	وسایل اسباب
conspiracy	اسباب چینی
conspiracies	اسباب چینی
dumbbells	اسباب ورزشی
paraphernalia	اسباب لوازم
appliances	اسباب کار
crimper	اسباب فردادن مو
appliance	اسباب کار
dumbbell	اسباب ورزشی
trocar	اسباب بزل
impedimenta	اسباب تاخیرحرکت
thing	اسباب دارایی
disfurnish	بی اسباب کردن
discommodity	اسباب زحمت
slide	اسباب لغزنده
slides	اسباب لغزنده
furniture	سامان اسباب
utensils	وسایل اسباب
caboodle	اسباب سفر
gear	اسباب لوازم
moved	اسباب کشی
moves	اسباب کشی
engine	موتور اسباب
spared	اسباب یدکی
spare	اسباب یدکی
geared	اسباب لوازم
gears	اسباب لوازم
military device	اسباب ارتشی
(be) put out <idiom>	اسباب زحمت
inhalator	اسباب استنشاق
inconveniencing	اسباب زحمت
inconveniences	اسباب زحمت
inconvenienced	اسباب زحمت
inconvenience	اسباب زحمت
appurtenance	اسباب جهاز
kit	اسباب کار
malice	اسباب چینی
purofier	اسباب پاک کن
move	اسباب کشی
kits	اسباب کار
rectifier	اسباب تقطیر
toy	اسباب بازی
toys	اسباب بازی
may i go yes you may	ایا ممکن است من بروم
Could you bring me ... ?	ممکن است ... برایم بیاورید؟
ambiguous	آنچه دو معنای ممکن دارد
Can you help me?	ممکن است کمکم کنید؟
ramp weight	حداکثر وزن ممکن هواپیما
perhaps you have seen it	ممکن است انرادیده باشید
ultimate strength	حاصلضرب بیشترین بار ممکن
Excuse me. May I get by?	ببخشید. ممکن است رد شوم؟
he may come late	ممکن است دیر بیاید