English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
Can you show me on the map where I am? آیا ممکن است به من روی نقشه نشان بدهید که کجا هستم؟
Other Matches
Can you give me the key, please? لطفا ممکن است کلید را به من بدهید؟
Can you lend me ... آیا ممکن است ... را به من امانت بدهید؟
Can you give me an estimate? ممکن است یک برآورد هزینه به من بدهید؟
Can you get it repaired? آیا ممکن است آن را بدهید تعمیر کنند؟
Could we have a plate for the child? آیا ممکن است بشقابی برای بچه مان به ما بدهید؟
line route map نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
outline assembly drawing نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
charts بر روی نقشه نشان دادن
charted بر روی نقشه نشان دادن
chart بر روی نقشه نشان دادن
charting بر روی نقشه نشان دادن
situation map نقشه نشان دهنده وضعیت جنگ
perpetuting testtimony تاسیسی که به وسیله ان شهادتی که ممکن است بعدا" به ان استناد لازم شود و در عین حال ممکن است بعدا" ممکن الحصول نباشد حفظ میشود
grid ticks علایم مخصوص نشان دادن چندشبکهای بودن نقشه
warning که روشن میشود تا نشان دهد یک چیز خط رناک ممکن است رخ دهد
warnings که روشن میشود تا نشان دهد یک چیز خط رناک ممکن است رخ دهد
target offset methode روش نشان دادن هدفها روی نقشه ها یا طرحهای عملیاتی
cartoon design نقشه شطرنجی فرش برای نشان دادن محل گره زدن
target materials مواد و وسایل بردن هدفهاروی نقشه یا نشان دادن ومشخص کردن انها روی طرحها
isoclinic line خطی بر روی نقشه که بوسیله ان نقاطی که درانجاها تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است نشان داده میشود
maps نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
map نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
strategies طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategy طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
conformal projection نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
docking plan نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
cartographer ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
hyetography نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
control map نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
cartographers ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
send a letter کاغذ بدهید
oyez گوش بدهید
rub it in به خوردش بدهید
topographic map نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
mapping نقشه کشی کردن تهیه نقشه
give your v to برای اورای بدهید
had it trans ted بدهید ترجمه کنند
listen to me بمن گوش بدهید
Go ahead! انجام بدهید دیگه!
go head ادامه بدهید بفرماید
pay a way the sheet کاغذ را بدهید بیاید
give it a twist انرا پیچ بدهید
hsd it out بدهید دندان را بکنند
muster up your courage جرات بخود بدهید
PLease let me know(notiffy me). لطفا" به من خبر بدهید
Please let me give you a lift (ride). اجازه بدهید سوارتان کنم
Please give me this one . این یکی را لطفا" بدهید
Press the elevator button. تکمه آسانسور رافشار بدهید
Please answer the telephone. لطفا" جواب تلفن را بدهید
Please give me four more. چهار تای دیگر به من بدهید
Keep moving! ادامه بده [بدهید ] به راه!
thank tou for that book خواهش دارم ان کتاب را به من بدهید
Please give the other foot . لنگه دیگه این کفش را بدهید.
Two coffees please . لطفا" دو فنجان قهوه بیاورید ( بدهید )
Can you give me a heads up? <idiom> آیا میتوانید قبلش به من خبر بدهید؟
storage map نقشه انباره نقشه انبارش
please reply لطفا پاسخ بدهید [به دعوت نوشته شده ای]
Clinch the deal while the concerned party is stI'll keen تا طرف گرم است معامله را انجام بدهید
Allow me to chew it over in my mind . اجازه بدهید دراین باره فکر کنم
Please let me take a share in the expenses. اجازه بدهید منهم قسمتی از هزینه را بدهم
repondez s'il vous plait [RSVP] لطفا پاسخ بدهید [به دعوت نوشته شده ای]
Could you clarify that for me? می توانید توضیح بدهید که موضوع از چه قرار است؟
midnight فرمان از کنترل نزدیک به دورتغییر فرکانس بدهید دررهگیری هوایی
puncuation نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
garter عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
garters عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
orthographic تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
discretionary خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
scarry دارای نشان داغ یا نشان جراحت وزخم
silver star نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
Let me back up and explain how ... به من اجازه بدهید از اول داستان در گذشته شروع بکنم و توضیح بدهم که چطور ...
i am pushed for money هستم
I'm من هستم
am هستم
plotted تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plots تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plot تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
map sheet شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه
geodesy نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
armistise متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
I'm hungry. من گرسنه هستم.
i am under obligation to him من ممنون او هستم
I'm thirsty. من تشنه هستم.
i feel گرسنه هستم
iam d. to go ارزومندرفتن هستم
I'm your age. من هم سن شما هستم.
I am sure that ... من مطمئن هستم که ...
i have not a dry t. on me سر تا پا خیس هستم
we owe him for his services خدمات او هستم
vignetting سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
i am at your service در خدمت شما هستم
i am bend on going مصمم هستم بروم
I am at your disposal. من دراختیار تان هستم
Next to you I'm slim. در مقایسه با تو من لاغر هستم.
own a house دارای خانهای هستم
i a with you on that matter من در ان موضوع با شماموافق هستم
iam in bad خیلی در تنگی هستم
i maintain قائل هستم به اینکه ...
Join the club! من هم درشرایطی مشابه هستم !
i own that house من صاحب ان خانه هستم
i pause for a reply منتظر پاسخ هستم
I am certain of it. من درباره اش مطمئن هستم.
feet dry روی هدف هستم
i am under obligation to him زیر بارمنت او هستم
i await you منتظر شما هستم
i feel sleepy خواب الود هستم
spandrel لچک [در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.]
common control کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
i am impatient for it ازان بابت بیطاقت هستم
I've been here for five days. پنج روزه که من اینجا هستم.
I am on intimate terms with one of the ministers . با یکی از وزراء نزدیک هستم
i am about that من در این خصوص دلواپس هستم
I am a strange in this town. دراین شهر غریب هستم
That is my line ( field ) . خودم این کاره هستم
iam a for his life برای جانش دل واپس هستم
i am in a hurry for it عجله دارم یا در شتاب هستم
i owe him & پنج لیره به او بدهکار هستم
I come from Iran . I am Iranian. من اهل ایران هستم (ایرانی ام )
I feel like a fifth wheel. من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم.
It seems I am not welcome (wanted) here. مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
I am very orderly and systematic in my work . درکارهایم خیلی مرتب ومنظم هستم
I am the bread winner of the family . نان آور خانه ( خانواده ) هستم
i wrote as neatly as he did من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت
I'll be happy to help [assist] you. من با کمال میل در اختیار شما هستم.
I agree with you completely. من کاملا با نظر شما موافق هستم.
I always make a point of being on time . I always try to be punctual . همیشه مقید هستم که سر وقت بیایم
I have done my homework. I know how to cope . من درسم را روان هستم (می دانم چه؟ کنم )
I'm full. من سیر شدم [هستم] . [اصطلاح روزمره]
I'm looking forward to seeing you again. منتظر دیدار دوباره شما هستم.
I know the area more or less . کم وبیش با این منطقه آشنا هستم
I am your humble servant . I defer to you . من کوچک شما هستم (اخلاص ارادت )
i am not made of salt مگر من نمک هستم که ازباران بترسم
I look forward to receiving your reply. من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
geodetic datum سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
map compilation تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
poniter نشان دهنده نشان گیرنده
markings نشان دار سازی نشان
marking نشان دار سازی نشان
My only problem is money . تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم )
steadying فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
Apropos of nothing, she then asked me if I was hungry. سپس او [زن] از من بی دلیل پرسید که آیا من گرسنه هستم.
steadied فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
No one sent me, I am here on my own account. هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
I'm really looking forward to the weekend. من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
I am prepared for any eventuality. برای هر گونه پیش آمدی آماده هستم
steadies فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadiest فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steady فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
iam so tired that i cannot eat چندان خسته هستم که نمیتوانم چیزی بخورم
flags یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flag یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
I'm old enough to take care of myself. من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
I very much look forward to meeting you soon. من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
I'm dying to know what happened. خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده.
computer aided design and drafting طراحی و نقشه کشی به کمک کامپیوتر طراحی و نقشه کشی کامپیوتری
bench mark شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
I am thinking of baby number two as I am not getting any younger. من به فکر داشتن کودک شماره دو هستم چون من که جوانترنمی شوم .
salvos در رهگیری هوایی یعنی موافب باشید اماده شلیک هستم
I am a great believer in using natural things for cleaning. من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
workable <adj.> ممکن
executable <adj.> ممکن
conceivable ممکن
contrivable <adj.> ممکن
doable <adj.> ممکن
posses ممکن
feasible <adj.> ممکن
practicable <adj.> ممکن
makeable <adj.> ممکن
possible [doable, feasible] <adj.> ممکن
makable <adj.> ممکن
manageable <adj.> ممکن
makable [spv. makeable] <adj.> ممکن
feasible ممکن
possible ممکن
thinkable ممکن
achievable <adj.> ممکن
posse ممکن
spitting در رهگیری هوایی یعنی درحال رها کردن بویههای صوتی ضد زیردریایی هستم
popeye در رهگیری هوایی یعنی درداخل ابر هستم یا نقطهای که دید کور است
interactive را ممکن میکند
as far as possible هر چه ممکن است
warnings توجه به خط ر ممکن
warning توجه به خط ر ممکن
ternary با سه حالت ممکن
to be posible ممکن بودن
impracticable <adj.> غیر ممکن
multilevel با مقادیر ممکن
mayhap ممکن است
perhaps ممکن است
perchance ممکن است
inexecutable <adj.> غیر ممکن
possible capacity گنجایش ممکن
available ممکن الحصول
possibilities چیز ممکن شق
possibility چیز ممکن شق
probable error خطای ممکن
unfeasible <adj.> غیر ممکن
impossible غیر ممکن
supervisory 1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
to impress a mark on something نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com