Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 50 (5 milliseconds)
English
Persian
Can you give me a heads up?
<idiom>
آیا میتونین قبلش به من خبر بدین؟
Other Matches
a month before
<adv.>
یک ماه قبلش
Can you give me a heads up?
<idiom>
آیا میتوانید قبلش به من خبر بدهید؟
cross that bridge when you come to it
<idiom>
[به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
They must give not less than 2 weeks' notice.
آنها باید این را کم کمش دو هفته قبلش آگاهی بدهند.
hitherward
بدین سو
because of
بدین دلیل
on this
<adv.>
بدین وسیله
hereto
<adv.>
بدین وسیله
as to that
<adv.>
بدین وسیله
hereby
بدین وسیله
that is to say
بدین معنی که
thus
بدین گونه
concerning this
<adv.>
بدین وسیله
for this purpose
<adv.>
بدین وسیله
hereunto
<adv.>
بدین وسیله
hitherward
بدین طرف
virgule
علامتی بدین شکل
obelus
نشانی بدین شکل "-"
in or after this manner
بدینسان
[بدین طریق]
hereunto
بدین وسیله تاکنون
thus
مثلا بدین معنی که
evangelizing
بشارت بدین مسیح دادن
Hereby I declare ...
بدین وسیله اعلان می کنم که...
evangelize
بشارت بدین مسیح دادن
evangelised
بشارت بدین مسیح دادن
evangelises
بشارت بدین مسیح دادن
evangelized
بشارت بدین مسیح دادن
evangelizes
بشارت بدین مسیح دادن
evangelising
بشارت بدین مسیح دادن
semicolon
نقطه و ویرگول بدین شکل
proselytising
بدین تازهای وارد شدن یاکردن
proselytize
بدین تازهای وارد شدن یاکردن
proselytises
بدین تازهای وارد شدن یاکردن
postulancy
تقاضای ورود بدین یا جمعیتی تازه
proselytised
بدین تازهای وارد شدن یاکردن
greek cross
صلیب یا چلیپای یونانی بدین شکل +
proselytizing
بدین تازهای وارد شدن یاکردن
proselytized
بدین تازهای وارد شدن یاکردن
the public are hereby notified
بدین وسیله عموم را اگهی میدهید
proselytizes
بدین تازهای وارد شدن یاکردن
reconversion
هدایت مجدد بدین مسیحی بازگشت از گمراهی
reconvert
برای دومین بار بدین یا ایینی گرویدن
ensilage
علیق یاغلهای که بدین ترتیب نگاهداشته شود
proselyte
عضو تازه حزب بدین تازهای وارد کردن
upsilon
نام حرف بیستم الفبای یونانی که بدین شکل
pouch
خورجین
[گاه قالیچه ها برای مصارف شخصی عشایر بدین گونه بافته می شوند.]
contra rotating
دو یا چند ملخ یا شفت که درخلاف جهت هم روی محورمشترکی میچرخند و بدین ترتیب مانع اثر نیروهای پیچشی میشوند
to ride and tie
اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
rug names
اسامی فرش
[بدلیل پراکندگی زیاد بافت ها و اختلاف سلیقه بافندگان، طراحان و کارشناسان یک سیستم نامگذاری تعریف شده برای فرش وجود ندارد.بدین جهت از مکان، قبیله، قوم، اندازه، طرح و انگیزه استفاده می شود.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com