Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
The regulations prescribe that all employees must undergo a medical examination.
آیین نامه تجویز می کند که همه کارکنان باید آزمایش پزشکی بدهند.
Other Matches
Two witnesses should testify.
دو شاهد باید شهادت بدهند
They must give not less than 2 weeks' notice.
آنها باید این را کم کمش دو هفته قبلش آگاهی بدهند.
acceptance test
آزمایش کوچک شدگی آزمایش برداشت
chivalry
آیین جوانمردی
cynism
[rare]
[cynicism]
آیین کلبی
cynicism
آیین کلبی
prescriptions
تجویز
prescription
تجویز
authorization
تجویز
authorisations
تجویز
approval
تجویز
sanction
تجویز کردن
sanctions
تجویز کردن
sanctioning
تجویز کردن
prescriptions
تجویز دستورالعمل
sanctioned
تجویز کردن
medications
تجویز دوا
prescribe
تجویز کردن
prescription
تجویز دستورالعمل
prescribed
تجویز کردن
prescriptible
قابل تجویز
prescribes
تجویز کردن
prescribing
تجویز کردن
medication
تجویز دوا
staffed
کارکنان
staff
کارکنان
personnel
کارکنان
employees
کارکنان
staffs
کارکنان
prescribed by doctors
تجویز شده پزشکان
medicinable
قابل تجویز دوا
staffs
1- ستاد 2- کارکنان
staff
1- ستاد 2- کارکنان
staff
کارمندان کارکنان
furnace crew
کارکنان کوره
hotel staff
کارکنان هتل
ground crew
کارکنان هواپیما
private employees
کارکنان خصوصی
staffs
کارمندان کارکنان
crew
کارکنان هواپیماوامثال ان
personnel training
اموزش کارکنان
staffed
1- ستاد 2- کارکنان
crews
کارکنان کشتی
crews
کارکنان هواپیماوامثال ان
crewing
کارکنان کشتی
employees empowerment
توانمندسازی کارکنان
crewing
کارکنان هواپیماوامثال ان
crewed
کارکنان کشتی
crewed
کارکنان هواپیماوامثال ان
crew
کارکنان کشتی
staffed
کارمندان کارکنان
post script
مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
the doctor ordered an ointment
پزشک مرهم تجویز کرد
dosages
مقدار تجویز شده دارو
dosage
مقدار تجویز شده دارو
letter of intent
تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
wit's end
<idiom>
ندانستن که چه کاری را انجام بدهند
instead of doing
بجای اینکه انجام بدهند
pourparley
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparler
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
establishment
موسسه دسته کارکنان
coxswain
پیشکار کارکنان کشتی
labour policy
سیاست استخدام کارکنان
establishments
موسسه دسته کارکنان
paraprofessional staff
کارکنان غیر تخصصی
cryptoparts
بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
to be in a position to do something
موقعیتش باشد که کاری را انجام بدهند
editorial board
هئیت مدیره یا کارکنان روزنامه
personnel
کارکنان یاخدمه وسایل جنگی
succedaneum
دوایی که بجای دوای دیگر تجویز شود
portions
سهمی که والدین به یکی از فرزندانشان از مالشان بدهند
portion
سهمی که والدین به یکی از فرزندانشان از مالشان بدهند
premedical
دوره مقدماتی پزشکی وابسته به پیش پزشکی
professional service
تیمهای متخصص پزشکی قسمتهای تخصصی پزشکی
libelled
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libels
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libel
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelling
هجو نامه یا توهین نامه افترا
slop chest
صندوق ملبوس وملزومات کارکنان کشتی
mutual terms
شرایطی که بموجب ان دو تن بجای اینکه پول بدهند کارمیکند
to opt in
[something]
تصمیم گرفتن که کاری را انجام بدهند یا همکاری بکنند
ES IS
امکان مکان یابی router سیستم میانی بدهند
to be at a loss as to what to advise
آنقدر بهت زده بودن که نتوانند نصیحتی بدهند
ENT medicine
پزشکی گوش و حلق و بینی
[پزشکی]
otorhinolaryngology
پزشکی گوش و حلق و بینی
[پزشکی]
The doctors cannot understand why I am suddenly so well again.
پزشکان نمیتونن تشخیص بدهند که چرا حال من یکدفعه خوب شد.
double coincidence of wants
زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
inns of court
کانون چهار انجمن قانونی درلندن که حق دارندمردم رااجازه وکالت بدهند
luck money
پولی که بطور دست لاف هنگام خرید و فروش بکسی بدهند
luck penny
پولی که بطور دست لاف هنگام خرید و فروش بکسی بدهند
affidavits
شهادت نامه قسم نامه
written agreement
موافقت نامه پیمان نامه
credential
گواهی نامه اعتبار نامه
certificates
رضایت نامه شهادت نامه
certificate
رضایت نامه شهادت نامه
to a. letter
روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
trials
آزمایش ها
examination
آزمایش
tests
آزمایش ها
examinations
آزمایش ها
trial
آزمایش
test
آزمایش
quiz
[American]
آزمایش
testacy
دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
to prescribe something
[legal provision]
چیزی را تعیین کردن
[تجویز کردن]
[ماده قانونی]
[حقوق]
blood test
آزمایش خون
unevaluated
<adj.>
آزمایش نشده
pass muster
<idiom>
آزمایش را با موفقیت
blood work
آزمایش خون
unverified
<adj.>
آزمایش نشده
unchecked
<adj.>
آزمایش نشده
unaudited
<adj.>
آزمایش نشده
unexamined
<adj.>
آزمایش نشده
uninspected
<adj.>
آزمایش نشده
proven
آزمایش شده
untested
<adj.>
آزمایش نشده
like a duck takes the water
[Idiom]
کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
leap frog test
آزمایش پرسش قورباغه
exerciser
آزمایش کننده یک وسیله
Hewlett Packard
قط عات آزمایش و چاپگرها
to have something made
[by somebody]
بدهند
[به کسی]
چیزی را برای کسی بسازند
a priori
بدون بررسی یا آزمایش قبلی
run the gauntlet
<idiom>
درمعرفی آزمایش سخت قرارگرفتن
final acceptance
آزمایش قبولی نهایی ناو
oil drop experiment
آزمایش قطره روغن
[فیزیک]
acceptance trial
آزمایش قبول وسایل وتجهیزات
tests
محیط ی برای آزمایش برنامه ها
test
محیط ی برای آزمایش برنامه ها
tested
محیط ی برای آزمایش برنامه ها
prescript
امر صادر شده تجویز شده
sense
آزمایش وضعیت یک وسیاه یا قطعه الکترونیکی
controls
اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
senses
آزمایش وضعیت یک وسیاه یا قطعه الکترونیکی
sensed
آزمایش وضعیت یک وسیاه یا قطعه الکترونیکی
controlling
اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
control
اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
acid test
آزمایش قدرت پرداخت آزمون درجه نقدینگی
windjammer
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
sales force
نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
cases
رجوع به بخشی از برنامه که وابسته به نتیجه آزمایش است
hidden
اثری که در حین آزمایش برنامه دیده نشده بود
debug
آزمایش برنامه یا مکان دهی یا تصحیح خطاها و اشتباهات
debugged
آزمایش برنامه یا مکان دهی یا تصحیح خطاها و اشتباهات
debugs
آزمایش برنامه یا مکان دهی یا تصحیح خطاها و اشتباهات
case
رجوع به بخشی از برنامه که وابسته به نتیجه آزمایش است
rules
روش آزمایش پیام ورودی برای وضعیتهای خاص
operation
آزمایش هایی برای برنامه و آمادگی داده را بررسی می کنند
tests
اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
tested
اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
analyzer
وسیله آزمایش الکترونیکی که الگوهای مختلف سیگنال را نمایش میدهد
logic
قطعه آزمایش که وضعیت منط قی قط عات یا مدارها را نشان میدهد
test
اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
provcation
در CL هرگاه برهیات منصفه ثابت شود که متهم در اثر فعل یا سخن یاهر دو تحریک شده باشدممکن است این موضوع باعث برائت متهم یا تجویز تخفیف بشود
fielded
محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
fields
محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
saturation
آزمایش شبکه ارتباطی , با ارسال حجم بزرگ داده وپیام روی آن
mock-ups
مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود
field
محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
tests
آزمایش شبکه ارتباطی با ارسال حجم زیاد داده و پیام روی آن
tested
آزمایش شبکه ارتباطی با ارسال حجم زیاد داده و پیام روی آن
test
آزمایش شبکه ارتباطی با ارسال حجم زیاد داده و پیام روی آن
Hewlett Packard
روش استاندارد واسط بین وسایل جانبی و یا قط عات آزمایش و کامپیوترها
mock-up
مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود
crippled leapfrog test
آزمایش استانداردی که از یک محل حافظه ونه محلهای متغیر استفاده میکند
tests
اجرای برنامه با داده آزمایش برای اطمینان از صحت کار نرم افزار
tested
اجرای برنامه با داده آزمایش برای اطمینان از صحت کار نرم افزار
test
اجرای برنامه با داده آزمایش برای اطمینان از صحت کار نرم افزار
tests
داده با نتایج از پیش تعیین شده که امکان آزمایش برنامه جدید را فراهم میکند
prototype
اولین مدل کاری وسیله یا برنامه که بعداگ آزمایش و تط بیق میشود تا بهبود یابد
CD WO
مناسب برای ذخیره سازی متون آرشیو و یا آزمایش ROM-CD پیش از دوباره کاری
test
داده با نتایج از پیش تعیین شده که امکان آزمایش برنامه جدید را فراهم میکند
tested
داده با نتایج از پیش تعیین شده که امکان آزمایش برنامه جدید را فراهم میکند
prototypes
اولین مدل کاری وسیله یا برنامه که بعداگ آزمایش و تط بیق میشود تا بهبود یابد
recredential
نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
aeromedical unit
یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
imprescriptible
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
test
قطعه مخصوص که نرم افزار با سخت افزار را آزمایش میکند
tested
قطعه مخصوص که نرم افزار با سخت افزار را آزمایش میکند
tests
قطعه مخصوص که نرم افزار با سخت افزار را آزمایش میکند
hook
نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند
hooks
نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند
chip
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
automatic
کامپیوتری که امکانات آزمایش را بررسی میکند و میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را برای خطاها بررسی کند
automatics
کامپیوتری که امکانات آزمایش را بررسی میکند و میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را برای خطاها بررسی کند
library
زیر تابع آزمایش شده و ذخیره شده در کتابخانه که در صورت نیاز وارد برنامه کاربر میشود
libraries
زیر تابع آزمایش شده و ذخیره شده در کتابخانه که در صورت نیاز وارد برنامه کاربر میشود
The wrd is a place of trial by ordeal , not of eas.
<proverb>
دنیا جاى آزمایش است نه جاى آسایش .
to take a sample of blood
گرفتن نمونه خون
[برای آزمایش خون]
in due f.
باید
the f. of a table
باید
must
باید
ought
باید
outh
باید
there is a rule that...
که باید.....
to have to
باید
should
باید
maun
باید
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com