English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
suffring ابتلا زیان
Other Matches
morphinism ابتلا به مرفین
prostatism ابتلا به پروستات
goutiness ابتلا به نقرس
virosis ابتلا به بیماریهای ویروسی
spirochetosis ابتلا به بیماری حاصله از میکروب اسپیروکت
scitovsky double criterion که براساس ان تغییری ایده ال استکه دران کسانیکه بهره برده اند بتوانندکسانیراکه زیان میبرند جبران نموده و در مقابل زیان کنندگان قادر نباشند که ازتغییر جلوگیری نمایند
verminosis ابتلا به کرمهای انگلی الودگی به کرمهای انگلی
ravages زیان
ravaged زیان
lesions زیان
injuring زیان
injures زیان
injure زیان
ills زیان
hurt زیان
hurting زیان
phytobentos ته- زیان
hurts زیان
lesion زیان
ravaging زیان
forfeit زیان
disservice زیان
drawbacks زیان
hazard زیان
hazarded زیان
hazarding زیان
hazards زیان
forfeiture زیان
total losses زیان کل
scathe زیان
detrime زیان
wash out زیان
prejudices زیان
prejudice زیان
forfeits زیان
forfeiting زیان
forfeited زیان
drawback زیان
ill- زیان
detriment زیان
disadvantage زیان
damage زیان
loss زیان
evils زیان
maleficium زیان
disadvantages زیان
noxiousness زیان
hurtfulness زیان
evil زیان
ill زیان
ravage زیان
actual total loss کل زیان وارده
actual loss زیان واقعی
nocent زیان رسان
forfeiture زیان ضرر
disadvantageous زیان اور
sessile benthos ته زیان برجا
no known loss زیان نامعلوم
sessile benthos کف زیان برجا
nobbeing زیان اور
suffering ابتلاء زیان
sufferings ابتلاء زیان
maleficent زیان اور
malefic زیان اور
break even بی سود و زیان
capital loss زیان سرمایه
gain or loss سود یا زیان
perfect loss زیان خاص
incommodity زیان ناراحتی
perniciousness زیان اوری
disserviceable زیان اور
i am 0 rials out of pocket 05 ریال زیان
harmfulness زیان رسانی
nocuous زیان اور
perfect loss زیان خالص
perfect loss زیان مطلق
profit and loss سود و زیان
cause to sustain a loss زیان رساندن به
consequential loss زیان تبعی
offense,etc تهاجم زیان
dead loss زیان ناخالص
derogatory to زیان رساننده
operating loss زیان عملیاتی
partial loss زیان جزئی
evil زیان اور
pernicious زیان اور
deleterious زیان اور
windfall loss زیان اتفاقی
willful misconduct زیان عمدی
vagrantbenthos ته زیان جنبا
harm زیان ضرر
hazardous زیان اور
suicidal زیان اور
malignancy زیان اوری
evils زیان اور
to suffer [from] زیان دیدن [از]
detrimental زیان اور
detrimental زیان بخش
noisome زیان بخش
harmed زیان ضرر
loses زیان کردن
lose زیان کردن
suffer loss زیان دیدن
risks احتمال زیان
to do harm زیان رسانیدن
to sustain a loss زیان دیدن
risk احتمال زیان
to suffer a loss زیان دیدن
risking احتمال زیان
risked احتمال زیان
loss and gain زیان و سود
slaughters به زیان فروختن
to incur a loss زیان دیدن
suffered زیان دیدن
slaughtered به زیان فروختن
slaughter به زیان فروختن
smart money پاداش زیان
lost زیان دیده
suffers زیان دیدن
harming زیان ضرر
suffer زیان دیدن
harms زیان ضرر
to do somebody harm به کسی زیان رسانیدن
to sell at a loss بضر یا زیان فروختن
profit and loss account حساب سود و زیان
pestilently بطور زیان اور
windfall loss زیان باد اورده
perniciously چنانکه زیان اورد
perniciously بطور زیان اور
indemnities جبران زیان بخشودگی
risks احتمال زیان و ضرر
risks احتمال زیان یاخطر
peril بیم زیان مسئولیت
perils بیم زیان مسئولیت
side effect اثر زیان اور
side-effect اثر زیان اور
side-effects اثر زیان اور
break even بی سود و زیان شدن
risking احتمال زیان و ضرر
risking احتمال زیان یاخطر
risked احتمال زیان یاخطر
indemnity جبران زیان بخشودگی
account وضع سود و زیان
ill زیان اور ببدی
ill- زیان اور ببدی
ills زیان اور ببدی
bad مضر زیان اور
risk احتمال زیان و ضرر
risk احتمال زیان یاخطر
risked احتمال زیان و ضرر
delayed payment penalty زیان دیر کرد
derogatory stipulation شرط زیان اور
detrimentally بطور زیان اور
diseconomies عوامل زیان اور
loss statement صورت سود و زیان
destructive competition رقابت زیان اور
prejudicially بطور زیان اور
noxiously بطور زیان اور
inimically بطور زیان اور
malignly بطور زیان اور
my losses were great بسیار زیان دیدم
indemnify غرامت بیمه زیان
marred زیان رساندن معیوب کردن
marring زیان رساندن معیوب کردن
malignant زیان اور صدمه رسان
mar زیان رساندن معیوب کردن
damage زیان [شوخی] [اصطلاح روزمره]
cover تامین زیان و خسارات بیمه
coverings تامین زیان و خسارات بیمه
covers تامین زیان و خسارات بیمه
obnoxious زیان بخش نفرت انگیز
derogatory زیان اور ومایه رسوایی
prejudicial زیان رسان تبعیض امیز
it is maleficent to برای ....زیان اور است
impair زیان رساندن معیوب کردن
impaired زیان رساندن معیوب کردن
impairing زیان رساندن معیوب کردن
to one's cost به ضرر یا زیان خود شخص
to ones cost به ضرر یا زیان خود شخص
to run risk پیه زیان یااسیبی رابخودمالیدن
prejudicious زیان رسان تبعیض امیز
inexpressiveness زیان دار نبودن گنگی
indemnification تاوان پردازی جبران زیان
impairs زیان رساندن معیوب کردن
riskiness بیم زیان عدم نزاکت
tortious وابسته به شبه جرم زیان اور
certificate of gains or losses سند مصدق سود و زیان فروشگاه
illegal دستور برنامهای که در قواعد زیان نباشد
save all چیزی که مانع زیان گردد پایه شمعدان
as if to add insult to injury <idiom> با بیشتر کردن زیان به وسیله تحقیر و مسخره
sustain a loss زیان بردن خسارت دیدن متضرر شدن
lesions زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
lesion زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
wretchedly از روی بدبختی یا بیچارگی بطور بد یا زیان اور
To swindle (fleece) someone . سر بسر شدن ( مساوی درآمدن ؟ نه سود ونه زیان )
pestiferously چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
index expurgatorius فهرست جاهایی از کتاب که برای دین یا اخلاق زیان اوراست
expurgatory index فهرست جاهایی از کتاب که برای دین یا اخلاق زیان اوراست
nominal partner شریکی که درسود و زیان شرکت سهیم نیست و فقط از اسمش استفاده میشود
distresses توقیف مال متخلف و دادن ان به قبض طرف زیان دیده تامین خواسته یا محکوم به اضطرار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com