Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
initiative
ابتکار عملیات
initiatives
ابتکار عملیات
Other Matches
farmgate type operations
رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer
کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
counter air operations
عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
anticrop operations
عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
counter air
عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
initiation
ابتکار
ingenuity
ابتکار
improvisation
ابتکار
resource
ابتکار
novation
ابتکار
originality
ابتکار
gumption
ابتکار
originationu
ابتکار
origination
ابتکار
invention
ابتکار
lash up
ابتکار
initiatives
ابتکار
contraption
ابتکار
contraptions
ابتکار
initiative
ابتکار
shifts
ابتکار
shifted
ابتکار
shift
ابتکار
innovation
ابتکار
innovations
ابتکار
venturing
ابتکار سوداگری
venture
ابتکار سوداگری
orinality
پیروی ابتکار
ventures
ابتکار سوداگری
ingenuity
قوه ابتکار
knack
ابتکار زرنگی
initiates
ابتکار کردن
initiating
ابتکار کردن
shebang
ابتکار تعبیه
ventured
ابتکار سوداگری
initiate
ابتکار کردن
initiated
ابتکار کردن
shifty
با ابتکار با تدبیر
initiatives
ابتکار عمل
imaginations
انگاشت ابتکار
imagination
انگاشت ابتکار
creativity
قوه ابتکار
initiative
ابتکار عمل
authorship
ابتکار اصل
creativeness
قوه ابتکار افرینندگی
industries
پیشه و هنر ابتکار
industry
پیشه و هنر ابتکار
ingenious
دارای قوه ابتکار
statements
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statement
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagating
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation
عملیات کنترل زمین عملیات
innovates
ایین تازهای ابتکار کردن
innovate
ایین تازهای ابتکار کردن
innovated
ایین تازهای ابتکار کردن
innovating
ایین تازهای ابتکار کردن
code panel
رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
housekeeping
عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
contraption
تدبیر
[اختراع]
[ابتکار]
[اسباب عجیب و غریب]
air sea rescue
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
The people wondered how the contraption worked.
مردم در شگفت بودند که این ابتکار چگونه کار می کرد.
m
مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
army operations center
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
time resolution
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
beachmaster's unit
یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
airhead operations
عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
schematize
بصورت برنامه دراوردن طرح یا نقشهای تهیه کردن ابتکار کردن
operation
1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
initiatives
قدرت انجام عمل ابتکار عمل
initiative
قدرت انجام عمل ابتکار عمل
combined operations
عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
armistise
متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
aerospace projection operations
عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
op
عملیات
operations
عملیات
operation
عملیات
treatment
عملیات
treatments
عملیات
offence
عملیات تعرضی
serial operation
عملیات سری
assistant chief of staff, g (operations
معاونت عملیات
autonomous operation
عملیات مستقل
autonomous operation
عملیات ازاد
scene of action
صحنه عملیات
base of operations
پایگاه عملیات
base operation
عملیات پایگاهی
arithmetic operation
عملیات حسابی
area of operation
منطقه عملیات
spial
عملیات جاسوسی
air operations
عملیات هوایی
airborne battlefield
عملیات هوابرد
string operation
عملیات رشتهای
airmobile operations
عملیات هوارو
amphibious operation
عملیات اب خاکی
delays
عملیات تاخیری
delaying
عملیات تاخیری
delay
عملیات تاخیری
phasing
مراحل عملیات
block operation
عملیات بلوک
building operations
عملیات ساختمانی
business type operation
عملیات تجارتی
continuity of operations
مداومت عملیات
continuity of operations
تسلسل عملیات
conversational operation
عملیات محاورهای
preliminary treatment
عملیات مقدماتی
counter battery
عملیات ضد اتشبار
counter military
ضد عملیات نظامی
countermine
عملیات ضد مین
covert operations
عملیات مخفی
concrete operations
عملیات عینی
concept of operations
تدبیر عملیات
computer operation
عملیات کامپیوتر
business type operation
عملیات کامپیوتری
centre of activities
مرکز عملیات
chemical operations
عملیات شیمیایی
rescue operation
عملیات نجات
thermal treatment
عملیات گرمایی
psychological operations
عملیات روانی
pseudooperation
شبه عملیات
process chart
نقشه عملیات
covert operations
عملیات پنهانی
phase
مرحله عملیات
Counter – espionage operations k.
عملیات ضد جاسوسی
closing
خاتمه عملیات
offensive
عملیات افندی
offensives
عملیات افندی
counter espionage
عملیات ضدجاسوسی
counter-espionage
عملیات ضدجاسوسی
flow chart
شمای عملیات
flow charts
شمای عملیات
Military operations.
عملیات نظامی
earthworks
عملیات خاکی
sabotaging
عملیات تخریبی
phased
مرحله عملیات
phases
مرحله عملیات
region
ناحیه عملیات
regions
ناحیه عملیات
Construction works .
عملیات ساختمانی
sabotage
عملیات تخریبی
sabotaged
عملیات تخریبی
sabotages
عملیات تخریبی
war room
اتاق عملیات
subversive
عملیات براندازی
subversives
عملیات براندازی
actions
عملیات جنگی
actions
جنگ عملیات
action
عملیات جنگی
action
جنگ عملیات
surface treatment
عملیات سطحی
terrain
زمین عملیات
offenses
عملیات افندی
offenses
عملیات تعرضی
action deferred
تامل در عملیات
synchronous operation
عملیات همزمان
theater of operations
صحنه عملیات
terminal operations
عملیات اسکلهای
terminal operations
عملیات بارانداز
radius
شعاع عملیات
hostilities
عملیات خصمانه
hostility
عملیات خصمانه
combat information center
اطاق عملیات
offence
عملیات افندی
operating program
برنامه عملیات
rehearsals
تکرار عملیات
hot dogging
عملیات نمایشی
heat treatment
عملیات حرارتی
harassing actions
عملیات ایذایی
global operation
عملیات سراسری
formal operations
عملیات صوری
campaign
عملیات جنگی
flight operations
عملیات پرواز
campaigned
عملیات جنگی
over the beach operations
عملیات ساحلی
campaigning
عملیات جنگی
f.of operations
حوزه عملیات
immediate action
عملیات فوری
rehearsal
تکرار عملیات
operations room
اتاق عملیات
operation center
مرکز عملیات
finishing
عملیات تکمیل
operation manager
مدیر عملیات
operation map
نقشه عملیات
operation overlay
کالک عملیات
operationally ready
حاضر به عملیات
night operations
عملیات شبانه
nature of the operation
ماهیت عملیات
manual operation
عملیات دستی
logical operations
عملیات منطقی
scope
هدف عملیات
scope
منظور از عملیات
limiting operation
عملیات محدودکننده
operations personal
پرسنل عملیات
operations research
تحقیق در عملیات
campaigns
عملیات جنگی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com