Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 109 (6 milliseconds)
English
Persian
release from the obligation
ابراء ذمه متعهد
Other Matches
release
ابراء
discharge
ابراء
discharges
ابراء
acquit
ابراء
releases
ابراء
acquitting
ابراء
released
ابراء
acquits
ابراء
release from the obligation
ابراء دین
discharging from an obligation or a debt
ابراء ذمه
release
ترک دعوی ابراء کسی از دین
released
ترک دعوی ابراء کسی از دین
releases
ترک دعوی ابراء کسی از دین
guaranty
متعهد له
obligator
متعهد
obligee
متعهد له
underwriter
متعهد
obligor
متعهد
guarantor
متعهد
sureties
متعهد
guarantors
متعهد
warranty
متعهد
warranties
متعهد
surety
متعهد
underwriters
متعهد
promisee
متعهد له
warrantee
متعهد له
committed
[to]
<adj.>
متعهد
[به]
warrantor
متعهد
warranter
متعهد
promisor
متعهد
subscribers
متعهد
subscriber
متعهد
promiser
متعهد
pledge
متعهد کردن
plight
متعهد شدن
guarantors
کفیل متعهد
professed
متعهد مدعی
nonaligned
غیر متعهد
to bind
متعهد ساختن
non-aligned
غیر متعهد
bailee
ضامن و متعهد
stalwart
<adj.>
با وفا
[متعهد]
guarantor
کفیل متعهد
federating
متعهد کرد
guaranteed
ضامن متعهد
engage
متعهد کردن
guarantees
ضامن متعهد
pledges
متعهد کردن
pledged
متعهد کردن
guarantee
ضامن متعهد
engages
متعهد شدن
engages
متعهد کردن
engage
متعهد شدن
pledging
متعهد کردن
federates
متعهد کرد
plight
متعهد کردن
federate
متعهد کرد
federated
متعهد کرد
guarantee
تکفل کردن متعهد له
nonalignment
کشور غیر متعهد
bind
متعهد وملزم ساختن
engages
نامزدکردن متعهد کردن
engage
نامزدکردن متعهد کردن
guarantees
تکفل کردن متعهد له
guaranteed
تکفل کردن متعهد له
binds
متعهد وملزم ساختن
obliged
متعهد شدن لطف کردن
pledges
متعهد شدن التزام دادن
oblige
متعهد شدن لطف کردن
pledged
متعهد شدن التزام دادن
pledge
متعهد شدن التزام دادن
obliges
متعهد شدن لطف کردن
pledging
متعهد شدن التزام دادن
Can I pin you down to that?
شما را به این متعهد بکنم؟
i undertake to pay that sum
متعهد میشوم که ان مبلغ رابپردازم
gage
شرط بستن متعهد شدن
nonalignment
روش سیاسی غیر متعهد بودن
to undertake to do something
رسما متعهد به انجام کاری شدن
to engage yourself to do something
خود را به انجام امری متعهد نمودن
to commit yourself to do something
خود را به انجام امری متعهد نمودن
to pin somebody down on something
کسی را به چیزی متعهد و ملتزم کردن
implied assumpist
تعهد غیر رسمی که از نحوه عمل متعهد ناشی و استنباط میشود
minuteman
داوطلبانی که متعهد بودند بمحض احضار حاضر بخدمت نظام شوند
bond
سندی که به موجب ان خود ووارث و اوصیا و مباشرین امورش را به پرداخت مبلغ معینی به دیگری متعهد میکند
undertakers
کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
undertaking
کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
undertaker
کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
association for system management
یک سازمان بین المللی که متعهد است تا اعضا خود را ازرشد سریع و تغییرات درزمینه مدیریت سیستم ها وپردازش اطلاعات اگاه کند
asm
Yystems for Associationیک سازمان بین المللی که متعهد است تا اعضا خود را ازرشد سریع و تغییرات درزمینه مدیریت سیستم ها وپردازش اطلاعات اگاه کندanagement
gurantee
عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
undertake
متعهد شدن عهده دار شدن
undertakes
متعهد شدن عهده دار شدن
uncommitted
غیر متعهد نشده تعهد نشده
undertaken
متعهد شدن عهده دار شدن
compensation trading
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
subscribing
ابونه شدن متعهد شدن
subscribe
ابونه شدن متعهد شدن
subscribed
ابونه شدن متعهد شدن
subscribes
ابونه شدن متعهد شدن
del credere agent
نمایندهای که متعهد به وصول طلبها میباشد نمایندهای که وصول مطالبات راتقبل مینماید
undertakes
عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
undertaken
عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
undertake
عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
nonaligned
کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
trusted
تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
trusts
تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
trust
تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com