Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 144 (2 milliseconds)
English
Persian
merriment
ابراز شادی
Other Matches
revelations
ابراز
manifestation
ابراز
manifestations
ابراز
revelation
ابراز
proposals
ابراز
proposal
ابراز
irreticence
ابراز
divulging
ابراز کردن
evincing
ابراز کردن
evinces
ابراز کردن
evinced
ابراز کردن
presentation of evidance
ابراز دلیل
divulge
ابراز کردن
divulged
ابراز کردن
divulges
ابراز کردن
evince
ابراز کردن
self assertiveness
ابراز وجود
irreticent
ابراز کننده
express
ابراز کردن
expressed
ابراز کردن
expresses
ابراز کردن
expressing
ابراز کردن
lay bare
ابراز کردن
empressement
ابراز صمیمیت
expression
ابراز کلمه بندی
expressions
ابراز کلمه بندی
heart goes out to someone
<idiom>
ابراز احساسات کردن
profess
ابراز ایمان کردن
certificate of achievement
مدرک ابراز لیاقت
professes
ابراز ایمان کردن
certificate of capacity
مدرک ابراز لیاقت
impemitently
بدون ابراز پشیمانی
professing
ابراز ایمان کردن
displays
نشان دادن ابراز کردن
to say something to the effect that ...
ابراز کردن خود دایربراینکه ...
exhibit
ارائه دادن ابراز کردن
exhibited
ارائه دادن ابراز کردن
exhibiting
ارائه دادن ابراز کردن
exhibits
ارائه دادن ابراز کردن
scope for one's energies
میدان برای ابراز فعالیت
displaying
نشان دادن ابراز کردن
displayed
نشان دادن ابراز کردن
display
نشان دادن ابراز کردن
evinced
معلوم کردن ابراز داشتن
evince
معلوم کردن ابراز داشتن
evincing
معلوم کردن ابراز داشتن
evinces
معلوم کردن ابراز داشتن
gaiety
شادی
revelery
شادی
pleasance
شادی
jubilation
شادی
joyless
بی شادی
joyance
شادی
exultation
شادی
curvet
شادی
rejoicings
شادی
airiness
شادی
galas
شادی
gala
شادی
glee
شادی
capered
شادی
capers
شادی
joy
شادی
joys
شادی
caper
شادی
rejoicing
شادی
citation
تقدیررسمی از ابراز لیاقت تشویق نامه
Everyone sends their regards to you.
همه بهت ابراز ارادت کردن.
Holy moly!
<idiom>
اصطلاح برای ابراز تعجب یا حیرت
citations
تقدیررسمی از ابراز لیاقت تشویق نامه
self expression
ابراز وتصریح عقاید وخصوصیات خود
holy cow !
[holy smoke !]
<idiom>
اصطلاح برای ابراز تعجب یا حیرت
jubilate
فریاد شادی
mirthfulness
شادی ونشاط
reveling
شادی کردن
high jinks
سروصدا و شادی
joie de vivre
زیست شادی
plaudit
هلهله شادی
joys
شادی کردن
mirth
نشاط شادی
jubilee
روز شادی
effervescence
طراوت و شادی
cock-a-hoop
شادی کنان
joyously
از روی شادی
revels
شادی کردن
joy
شادی کردن
revelling
شادی کردن
revelled
شادی کردن
reveled
شادی کردن
fool's paradise
شادی احمقانه
breezy
شادی بخش
jubilees
روز شادی
happiness
شادی خوشنودی
f.mirth
شادی جشن
exultance
وجد و شادی
revel
شادی کردن
banzai
هلهله شادی
acclamation
تحسین و شادی
brainstorming
گردهمایی که در آن همه چارهها و اندیشههای خود را ابراز میکنند
ovations
شادی وسرور عمومی
carnival
کاروان شادی جشن
exulted
شادی کردن وجدکردن
carnivals
کاروان شادی جشن
gleefully
از روی شادی و خوشحالی
with rejoicings and embraces
با شادی و فریاد هورا
exults
شادی کردن وجدکردن
exulting
شادی کردن وجدکردن
elation
ترفیع سرفرازی شادی
To be in raptures . To be overjoyed .
غرق در شادی بودن
they returned in triumph
شادی کنان برگشتند
exult
شادی کردن وجدکردن
tragicomedy
دارای حزن و شادی
ovation
شادی وسرور عمومی
tragicomedies
دارای حزن و شادی
to be pleased for somebody
در شادی کسی سهیم شدن
to be psyched for somebody
[American E]
در شادی کسی سهیم شدن
capers
از روی شادی جست وخیزکردن
to be glad for somebody's sake
در شادی کسی سهیم شدن
caper
از روی شادی جست وخیزکردن
capered
از روی شادی جست وخیزکردن
whoopla
عیاشی و شادی پر سرو صدا
He was transported with joy.
از شادی درپوست نمی گنجید
to overcrow one's rival
از پیروزی بر حریف شادی کردن
She was transported with joy .
شادی تمام وجودش را فرا گرفت
fly in the ointment
<idiom>
یک چیز کوچک که شادی را بههم بزند
jobilate
شادی کردن از خوشی فریاد زدن
gee whiz
<idiom>
بافریاد شادی خود رانشان دادن
inequality operator
نشانه بیان عدم شادی دو متغیر یا دو مقدار
kirmess
جشن وعیدسالیانهای که ........وفریادهای شادی برپامی کنند
ideology
بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideologies
بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
mardi gras
سه روز قبل از چهارشنبه توبه کاتولیک ها که دراستان لویزیانا کاروان شادی حرکت میکند
Tune in next week for another episode of 'Happy Hour'.
هفته آینده کانال
[تلویزیون]
را برای قسمت دیگری از
{ساعت شادی}
تنظیم کنید.
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
Sophrosyne
وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
to triumph over the enemy
برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
presumption hominis
قرینه ضعیفه که به فرض وجود ان طرف مجبور به ابراز ادله معارض نیست چون این قرینه به تنهایی ولو با نبودن دلیل معارض قدرت اثباتی ندارد
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness.
نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
rejoicingly
شادی کنان وجد کنان
rejoiced
شادی کردن وجد کردن
rejoice
شادی کردن وجد کردن
rejoices
شادی کردن وجد کردن
dogmatic marxism
مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com