Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 67 (5 milliseconds)
English
Persian
fracto stratus
ابرهای تکه تکه و نامنظم استراتوس
Other Matches
reflecting nebulas
ابرهای بازتابنده
high cloud
ابرهای مرتفع
medium cloud
ابرهای متوسط
magellanic clouds
ابرهای ماژلانی
low cloud
ابرهای کم ارتفاع
cumulous
مانند ابرهای متراکم
scattered clouds
ابرهای پراکنده
[هواشناسی]
tortoise shell
پوست ابرهای لاک پشت دریایی
nimbostratus
ابرهای گسترده ضخیم و تیرهای با ارتفاع کم
loury
دارای ابرهای تیره وپر رعد وبرق
mammatus
ابرهای کومولوس بابرجستگیهای اونگی در سطح تحتانی
lowery
دارای ابرهای تیره وپر رعد وبرق
cumulus mammatus
ابرهای متراکمی با برامدگی اونگ مانند در سطح زمین
cirrocumulus
قطعات ابرهای کوچک وسفیدی که در ارتفاعات زیاد قراردارد
cumulo nimbus
ابرهای بسیار بزرگ متراکم که قسمتهای فوقانی انها به استراتوسفر میرسد
random
نامنظم
out of kelter
نامنظم
randomly
نامنظم
aperiodic
نامنظم
haywire
نامنظم
acrostic
نامنظم
unconventional
نامنظم
irregular
نامنظم
erratic
نامنظم
infrequent
<adj.>
نامنظم
sporadic
<adj.>
نامنظم
fracto cumulus
ابرهای ناهموار کومولوس که در انها تکههای مختلف تغییرات پیوستهای را نشان میدهد
irregular polymer
بسپار نامنظم
random test
ازمایش نامنظم
skew polygon
کثیرالاضلاع نامنظم
statistic copolymer
همبسپار نامنظم
jerky
نامنظم رونده
by fits and starts
<idiom>
به طور نامنظم
disorderly
نامنظم مختل
irregulars
ارتش نامنظم
erratic block
بلوک نامنظم
cirrus
لایهای از ابرهای سفیدرنگ منفصل و رشتهای در ارتفاع تقریبی 0057 متری از سطح زمین
cirro cumulus
لایهای از ابرهای کروی یاگوی مانند در ارتفاع تقریبی 0006 متری از سطح زمین
flare
باشعله نامنظم سوختن
poorly graded
دانه بندی نامنظم
jitter
حرکت نامنظم اتفاقی
random wound
سیم پیچ نامنظم
flares
باشعله نامنظم سوختن
sporadic group
گروه نامنظم
[ریاضی]
cross grained
دارای رگههای نامنظم
cirro status
ابرهای لایهای خاکستری رنگ یا سفید شیری در ارتفاع تقریبی 0007 متری از سطح زمین
buffeted
نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
buffets
نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
buffeting
نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
buffet
نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
grout
بلغور قطعات کوچک و نامنظم سنگ دوغاب
flare
روشنایی خیره کننده و نامنظم زبانه کشی
biases
وضع نامنظم گوی که باعث چرخیدن ان میشود
randomly
حرکت نامنظم الکترونها در داخل یک نیمه هادی
flares
روشنایی خیره کننده و نامنظم زبانه کشی
bias
وضع نامنظم گوی که باعث چرخیدن ان میشود
out of square
خارج از چهار گوش بطور نامنظم یا نادرست
random
حرکت نامنظم الکترونها در داخل یک نیمه هادی
cyclopean
[معماری ترکیب شده با شکلهای نامنظم در بلوک سیمانی]
to wobble
[rotate unevenly]
لنگ بودن
[تاب داشتن]
[به طور نامنظم چرخیدن]
[اصطلاح روزمره]
airbrush
یک ابزار نقاشی که الگوهای نامنظم از نقاط را ایجاد میکند مانند اسپری مکانیکی
anti knock
ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
cumuli
ابرهای سفید متراکمی که باقائده تقریبا افقی وارتفاع قائم زیاد با راس گنبدی شکل که در مسیر جریانهای بالارونده قوی شکل میگیرند
cumulus
ابرهای سفید متراکمی که باقائده تقریبا افقی وارتفاع قائم زیاد با راس گنبدی شکل که در مسیر جریانهای بالارونده قوی شکل میگیرند
asynchronous transmission
اطلاعات در فواصل زمانی بدون قاعده و نامنظم به وسیله قراردادن یک بیت شروع قبل از هر کاراکتر ویک بیت خاتمه پس از ان انتقال می یابند
the clouds above
ابرهای بالا یا بالا سر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com